کار پایان نیافته و بلکه شروع شده است. ایرانیان البته حماسه آفریدند، اما آن گونه که خود حماسه را تعریف می کنند. تا این جا سخنگویان حامی تداوم تشنج در سیاست خارجی، گوشه ی رینگ بازی به دام افتاده اند. مردم به نماد سیاست هسته ای رای منفی دادند. حکومت از این پس نمی تواند به سهولت بر خواست بی کم و کاست مردم پیرامون سیاست قهرآمیز هسته ای که مبتنی است بر نادیده گرفتن واقعیات جهانی و اقتصادی، پافشاری کند. هنوز شمارش آراء پایان نیافته است. این یادداشت هنگامی نوشته می شود که آراء حسن روحانی از ۵۰ درصد گذشته است. نمی دانیم ساز و کار انتخابات در ساعات آینده ما را به کجا می کشاند. اما به هر کجا که بکشاند، پیام در نخستین نتایج منتشر شده حرف خاصی دارد. حرف این است که سیاست هسته ای ایرانیان را خسته کرده است. بیش از نمی توانند زیر بار مشقت اقتصادی قد راست کنند.
سالهاست کسانی از رهبر خواسته اند حال که در سیاست خارجی با محوریت هسته ای تجدید نظر نمی کند، موضوع را با تجویز اجرائی کردن اصل پنجاه و نهم قانون اساسی با مردم در میان بگذارد و با رفراندوم بر پایه ی اصل پنجاه و نهم، کشور را از این همه تنش و بلاتکلیفی نجات بدهد. به موجب این اصل” در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. در خواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.”
رهبر با امتناع از این ظرفیت قانون اساسی، برای خود و مردم و دستگاههای مدیریتی حکومت زیر سلطه ی خود، هزاران مسئله ایجاد کرد. اکنون جامعه ی ایران با آن که در جمع نامزدها به اندازه ی تنوع و تکثری که سزاوار آن است، نماینده ای ندارد، از همان روزنه ی انتخابات غیر آزاد و غیر دموکراتیک توانست عبور کند و همان اصل را زیر پوشش “انتخابات رئیس جمهور” اجرائی کند. بنابراین یک عقل جمعی ایرانیان را راه می برد. شرکت وسیع آنها از سر توهم نیست. تجربه ها در این ۳۴ ساله آموخته اند. موج سواری نمی کنند. هیجان زده نیستند. با انتظارات حد اکثری وارد نشده اند. می دانند حسن روحانی نمی تواند، حتا اگر بخواهد هم نمی تواند دو دو تا را چهار تا کند. بسته به نظر مقاماتی سوای ریاست جمهور است که دو دو تا لزوما چهار تا می شود یا کمتر یا بیشتر. مردم این را می دانند. با همه ی این دانسته ها تا این ساعت، از نامزدی که نماد سپاه پاسداران است رای نداده اند. به نامزدی که سالها وزیر خارجه ی ایران بود و مشاور عالی رهبر در سیاست خارجی است نه گفته اند. به نامزدی که نمادی از پلیس است نه گفته اند، به نماد موتلفه نه گفته اند. و به نماد تقابل با غرب به انگیزه ی سیاست هسته ای نه گفته اند. تا این لحظه به حسن روحانی آری گفته اند. او نیز نمادی است از جمهوری اسلامی. در وفاداری به ولایت فقیه کم نمی آورد و همیشه هم در مقام و منصبی بوده که التزام عملی به ولایت فقیه را در شناسنامه ی سیاسی خود داشته است. این صفات ممکن است برای ما که زخم خورده های آواره شده ی نظام ولایت فقیه هستیم بار منفی داشته باشد. اما ایران که فقط در ما خلاصه نمی شود. شاید کثیری بخواهند در همین شرایط، وضع را پیرامون خود تا حدودی قابل تحمل کنند و مدیریت بحران را با تعادل آشنا کنند. اینها خیال و توهم نیست. شدنی است. شاید هم نگذارند بشود. ولی مردم کاری را که از دستشان بر می آمد کردند.
اما از حق هم که نگذریم مردم خواسته یا ناخواسته به رهبر کمک کردند. اگر در ساعات آینده دستی وارد نشود و بازی را در هم نریزد، آقای خامنه ای هم برنده ی انتخابات است. از پیچ خطرناک انتخابات ۱۳۸۸ که مدت ۸ سال گریبانش را گرفت و استخوانی را که خود قورت داده و در گلو نگهداشته بود تحمل کرد، ممکن است به سلامت عبور کند. کار بر او آسان نیست. دو شخصیت حکومت را که با هزار خون دل ظاهرا از سر باز کرده بود، جور دیگری گریبانش را گرفتند. محمد خاتمی را با یک برنامه ی پرخون و پر هزینه از سر وا کرد و هاشمی رفسنجانی را نیز با شگرد و مدیریت به بازنشستگی فرا خواند و اینک مردم، منتخب و برگزیده ی آن دو را برگزیده اند. بنابراین ایرانیان کاری کرده اند کارستان.
آقای جلیلی در این بازی رندانه که مردم آن را راه بردند، ممکن است از دیدار مکرر خانم اشتون و چالش با ۵+۱ محروم بشود. باز هم با چند تا اگر و اما، اگر بازی در هم نریزد، نه تنها آقای جلیلی رئیس جمهور نمی شود، بلکه مدیریت سیاست هسته ای هم بر او سخت می شود. با آراء پائینی که کسب کرده، به صورت طبیعی اعتبار جهانی خود را از دست داد. دیگر نمی تواند در موقعیت خود باقی بماند و ناگزیر باید با شخص دیگری جا عوض کند. شاید در ارزیابی وجاهت خود (حتا در جمع اصولگرایان) اشتباه کرده بود یا شاید رهبر او را ترغیب به حضور کرده بود. در هر حال تا این جا، نماد سیاست هسته ای ایران دو جایگاه را باخت. اگر در مسابقه حاضر نشده بود اساسا در مناظره ها به صورت صریح بحث انتقاد از سیاست هسته ای مطرح نمی شد. ایرانیان از این خطا بهره بردند و توانستند در کشوری که نمی توانستند با زبان و قلم به سیاست هسته ای که تحریم کمر شکن پیامد آن است اعتراض کنند، به نیروی رای، اعتراض را علنی کردند.
آیا غرب و بخصوص امریکا به این درجه از هوشمندی ایرانیان احترام خواهد گذاشت و پرونده ی تحریم ها را بازخوانی خواهد کرد؟ این موضوع دیگری است.
حسن روحانی از “کلید مدیریت” برای مهار بحران سخن گفت و گفت که خوب است سانتریفوژها بچرخد، به شرطی که چرخ کشور هم بچرخد. از آن بیش گفت که “صاحب کشور مردم اند”
اما با همه ی این داوری ها که زود هنگام است و معلوم نیست تا چندساعت دیگر چه می شود، توصیه ی آقای خامنه ای به ایرانیان پیش از شروع انتخابات، ویژگی تازه ای داشت. او به زبان خود از کسانی که با حکومت مشکل دارند خواست تا به خاطر کشور رای بدهند. حال که چنین شده و بخش بزرگی از مردم به این خواسته عمل کرده اند، جا دارد ایشان هم زخم ها و چرک های باقی مانده از انتخابات ۱۳۸۸ را التیام بخشند. زندانیان را آزاد کنند. موجبات رفاه خانواده های قربانیان را فراهم سازند. نمی شود از منتقدین و مخالفان خواست که رای بدهند و آنها را همچنان در حبس و محرومیت و تبعید نگاهداشت. خواست ملی دو وجه دارد. این دیگر تکلیف شرعی نیست که جوابش را در بهشت و جهنم بگیرند. خواست ملی یک خواست زمینی است. یک سرش حق است و یک سرش قبول مسئولیت است. خواست رهبر ماهیت ملی داشت. لذا برای او مسئولیت ملی ایجاد کرده. نمی تواند خواست ملی را مطرح کند، اما مسئولیت مشقت هائی را که این همه منتقد و مخالف در دوران رهبری اش تحمل کرده اند نپذیرد.
در این انتخابات دهها مسئله در هم پیچیده که طرح یکی طرح دیگری را در پی دارد. این خصلت سیاسی شگفت انگیز ایران امروز است و محصول تضادها و تناقض هائی است که در این ۳۴ ساله ایجاد شده است. موقعیت بسیار خطیر و دشوار است و هرگاه منتخب مردم که پیش از آن منتخب شورای نگهبان است، آزادی عمل نداشته باشد، باقیمانده از هر قبیل از بین می رود.
محمود احمدی نژاد هزار تا کار بد کرد و یک کار خوب و آن کار خوب این است: رئیس جمهور درست است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کاره ای نیست. اما در عمل می تواند کاره ای باشد. احمدی نژاد این نقش را به صورت منفی ایفا کرد و رهبربه هر دلیل نتوانست و نخواست پیش از پایان دوران ریاست جمهوری اش با او به صورت جدی وارد چالش بشود. این هم تجربه ی کمی نبود.
ساعت ۳ بامداد روز شنبه ۲۴ خرداد [به وقت واشنگتن]