در هفته گذشته، مستندی از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به نام “خود شیفته خود ریخته”، در راستای تخریب بازیگر جوان و محبوب ایرانی، گلشیفته فراهانی، و سایر بازیگران زن ایرانی، پخش شد. مستند با صحبت فرج الله سلحشور، که سینمای ایران را “ فاحشه خانه ” خوانده بود، خاتمه یافت.
این مستند، مانند تمام موارد تبلیغاتی دیگر حکومت ایران یک طرفه، و تنها با عنوان کردن این که “متاسفانه یک بازیگر زن ایرانی در برابر دوربین ها برهنه شد”، بدون آوردن کل حقیقت ( که این عکس، مربوط به پروژه ای بوده که در ان ژان موندینو، عکاس سر شناس فرانسوی، شانزده بازیگر جوان را در فیلمی کنار هم قرار داده است تا مضمونی انسانی و خاص بیافریند[1]، در صدد القای این نکته به بینندگان سیمای جمهوری اسلامی بود که گویا منکر رخ داده است. و مانند تمام موارد تبلیغاتی دیگر بدون اشاره ای به جنبه هنری و تنها با تاکید بر جنبه “پرنوگرافی” عکس. در حقیقت از حادثه ای یک محمل ساختن برای حمله به هنرمندان زن ایرانی. همان ها که یک حزب اللهی ناموفق در سینما چندی قبل فاحشه نامید بودشان.
البته، این اولین مستندی نیست که با هدف تخریب شخصیت و نفرت پراکنی علیه شخصیتی سیاسی، اجتماعی و یا هنری، که باب طبع حکومت نیستند، ساخته و پخش میشود. پیشتر نیز، با تحریف واقعیت و تحت فشار قرار دادن اطرافیان و حتی خود اشخاص برای اعتراف اجباری علیه خودشان ( شیرین عبادی، سیامک پورزند، عزت الله سحابی، محمد علی ابطحی، مازیار بهاری و…)، که گاه با موفقیت همراه بوده و گاه نیز موفق نبوده اند کوشیده اند تا تصویری دیگر از مخالفان و منقدان حکومت ارائه دهند چنان که مستندهائی علیه فاطمه حقیقت جو، فریبا داوودی مهاجر، علی افشاری، هوشنگ گلشیری و … صدها تن دیگر ساخته اند.
نفرت پراکنی و تخطی به حقوق و حیثیت افراد، به عنوان بارز ترین مصادیق محدودیت های اصل آزادی بیان، در حقوق بین الملل، پذیرفته شده است که از جمله آن میتوان به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، اشاره کرد که ایران نیز بدان ملحق گشته و ملزم به اجرای آن است.
ممنوعیت نفرت پراکنی، در بسیاری از کنوانسیون های بین المللی دیگر نیز، از جمله کنوانسیون منع هر گونه تبعیض نژادی، به صراحت بیان شده است، تا بدانجا که جزی از عرف بین الملل به شمار میرود.
مطابق ماده ۲۲ قانون اساسی ایران، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل افراد، از تعرض، مصون است و از سوی دیگر ماده ۱۷۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز، صدا و سیما را، ملزم به رعایت آزادی بیان میکند و البته آزادی بیان را هم منوط به رعایت “موازین اسلامی” میداند.
اما، در همین اسلامی که قانون اساسی بدان متوسل شده است نیز، نفرت پراکنی، به عنوان محدودیت آشکار اصل آزادی بیان تاکید شده است. بسیاری از آیات قران نیز، دلالت بر این امر دارند. ( از جمله سوره النسا ایه ۱۴۸: “خداوند بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد.” و یا سوره النور ایه ۱۹: “کسانی که دوست دارند زشتی در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان، در دنیا و آخرت است.)
در اسلام نیز، دو نوع محدودیت بر آزادی بیان، منظور شده است :
1- محدودیت اخلاقی : که به وجدان فرد باز میگردد و فاقد ضمانت اجرایی قانونی است. مانند: دروغ و غیبت.
2- محدودیت قانونی که همراه با ضمانت اجرایی( مجازات) است، از جمله تهمت، افترا و ناسزا.
وقتی فرج الله سلحشور، سینمای ایران را “فاحشه خانه” خواند و این که بازیگران زن ایران، ان قدر ها هم “پاکدامن” نیستند، مثال بارز محدودیت قانونی اصل آزادی بیان و به موجب قانون مجازات ایران، مشمول عنوان “ قذف” و مجازات هشتاد ضربه شلاق میباشد.
اما، جمهوری اسلامی ایران، به جای این که به تادیب ایشان بپردازد، مستندی یک طرفه، مغرضانه و بدون واگویی کل حقیقت، در حمایت از وی ساخت.
گویی که جمهوری اسلامی ایران، مفهموم آزادی بیان و محدودیت های ان را، بالعکس متوجه شده است.
آزادی بیان را در انواع مختلفش به بدترین شکل ممکن، خفه میکند، تا بدان جا که به گفته سازمان گزارشگران بدون مرز، ایران جز ده کشوری است که بیشترین تعداد خبرنگاران در زندان را دارد و با انواع و اقسام سانسورهای “چه باید” و “چه نباید”، سعی در نابودی کامل خلاقیت ها میکند.
اما، از ان طرف، برای اعمال محدودیت آزادی بیان، وقت و هزینه زیادی صرف میکند و با به انحصار در آوردن رادیو و تلویزیون، از آن تنها برای تحریف واقعیت یا تخریب شهروندانش استفاده میکند.
مردم ایران، همان گونه که آقای اصغر فرهادی هنگام دریافت آخرین جایزه معتبر برای فیلم جدائی بیان داشت، مردمی صلح طلب هستند و نفرت پراکنی حکومت نیز، این خصیصه آن ها را، عوض نمیکند. اما، ای کاش این همه نیروی انسانی و هزینه ای که صرف ساختن پراکندن نفرت میان ایرانیان و بین جهانیان علیه مردم ایران می شود، صرف آبادانی مملکت و مبارزه با گرانی و تورم میشد.
تا باشد دیگر بیمارانی به خاطر نداشتن پول درمان در خرابه های اطراف شهر رها نشوند و بیوه زنانی برای پر کردن شکم فرزندانش مجبور به دزدی یک کیلو گوشت از فروشگاه نگردند.
1 ( به من نگاه کن… در این لحظه برهنهام، رها از بند تن و روان… هنر من نقش بازی کردن است… تو به من اعتبار میبخشی… من به رویاهای تو جان میبخشم… احساسات لطیف تو را برمیانگیزم… با اشک و لبخند