هر اندازه افراد سرشناس سیاسی که هر روز بانگ اتحاد سر می دهند در تلاش اند تا با ارائه طرح هایی فضای بحرانی بعد از اعلام محمود احمدی نژاد به عنوان پیروز انتخابات ریاست جمهوری دهم را آرام کنند در رسیدن به خواست خود نا کام هستند، به همان اندازه در ورزش ایران اتحاد ایجاد شده است. البته این اتحاد نه در میان مسوولان ورزش که در بین تماشاگران پرطرفدارترین ورزش جهان و البته ایران صورت گرفته است.
ماجرا این است که برای اولین باردرتاریخ 41 ساله برگزاری “شهر آورد”های پرسپولیس واستقلال که کنفدراسیون فوتبال آسیا آن را مهم ترین شهر آورد این قاره اعلام کرده است، تماشاگران این دوتیم به اتحاد رسیدند و به جای تشویق تیم خود و تضعیف تیم حریف به وضعیت ورزش کشورو آنچه آنان مدیریت در نتیجه بازی می دانند، انتقاد کردند. این اتحاد سرخابی درحالی صورت گرفت که نهاد های امنیتی پیش ازاین دیدار و به دنبال وقایع و اعتراض های پس ازاعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم به فکر راه کارهایی بودند تا این بازی سیاسی نشود و تماشاگران از آن به عنوان فرصتی برای ابراز نظر، اعتراض و انتقاد نسبت به وضع موجود کشور ومشخصا اعلام محمود احمدی نژاد به عنوان پیروزانتخابات ریاست جمهوری دهم استفاده نکنند ؛راه کارهایی که به نظر چندان هم موفق نبوده اند.
البته شاید “اصل” این انتظار که فوتبال سیاسی نشود، آن هم در شرایطی که اکثریت مطلق تیم ها دولتی هستند ومدیران دولتی ورزش کشور و مخصوصا فوتبال را قبضه کرده اند، انتظار چندان به جایی نباشد. نگاهی به ترکیب هیات مدیره تیم های پرسپولیس و استقلال این وضعیت را به خوبی آشکار می کند.
حضور افرادی رده بالا ازدولت در ترکیب هیات مدیره این تیم ها شاید اصلی ترین دلیل برای باور پذیر کردن امکان مدیریت نتیجه در شرایطی که کوچکترین تنشی دولت محمود احمدی نژاد را دچار مشکل می کند، باشد.
مدیران امنیتی ریشه تنش هایی از این دست را نباید در باورتماشاگران جستجو کنند و نه حتی در ساق های بازیکنان محبوب دوتیم بلکه باید به آن روزهایی نظر کنند که فعالان سیاسی طرفداراحمدی نژاد برای آنکه در چشم رسانه ها باشند، حضور در تیم های قرمز و آبی دولتی را که رئیس مجمع عمومی آن ها معاون احمدی نژاد و رئیس سازمان تربیت بدنی است، بهترین ابزار دیدند؛شاید حتی طرفدار یکی از این دو تیم یا حتی فوتبال هم نباشند و یا بدتر از این ها مثلا در هیات مدیره تیم قرمز باشند اما از کودکی طرفدار تیم آبی و در رویای یک عکس یادگاری یا یک امضا از یکی از بازیکنان این تیم بوده باشند!
از قدیم گفته اند که بازی برد و باخت دارد اما گویا باید با توجه به ادامه سریال مساوی های دو تیم پر طرفدارپایتخت از سال 86 تا امروزاین ضرب المثل را این گونه اصلاح کرد که: بازی برد، باخت والبته “مساوی” دارد.
شاید آن زمان که محمود احمدی نژاد در تمرین تیم ملی فوتبال ایران که برای شرکت در جام جهانی آلمان تمرین می کرد حاضر شد و ضربات پنالتی خود را یکی پس از دیگری به سمت دروازه ابراهیم میرزاپور شلیک کرد و اطرافیان او از اینکه شوت های دکتروارد دروازه سنگربان تیم ملی می شوند خوشحال بودند، فکرش را هم نمی کرد که روزی این ورزش هم عرصه یی شود برای انتقاد مخالفان ازاو.
احمدی نژاد دراسفند 1384 درتمرین تیم ملی فوتبال حاضر شد تا از میراثی که خاتمی برای او باقی گذاشته بود به بهترین وجه ممکن استفاده کند والبته علاقه اش به این رشته ورزشی پر طرفدار را عیان سازد، هرچند که این علاقه چندان به کار ورزش ایران نیامد؛ از حذف تیم ملی فوتبال از رقابت های مقدماتی جام جهانی فوتبال در آفریقا بگیرید تا ناکامی کاروان ایران در المپیک پکن که علی رغم هزینه های جاری هنگفت نتیجه در خوری به دست نیامد.
اینکه این باور در تماشاگران بازی پرسپولیس و استقلال به وجود آمده که در بازی ای به این مهمی آن هم با وجود 22 بازیکن در زمین، چهارداور- البته در این بازی پنج داور - 14 بازیکن ذخیره و کادر فنی و پزشکی و تدارکات پر و پیمان امکان تبانی و “تقلب” در “اصل” قضیه ممکن است، باوریست که اگر برای مردم خطرناک نباشد - که البته با توجه به رفتار های صورت گرفته هست - برای مسولان قطعا خطرناک خواهد بود.
اینکه چرا این باور در میان مردم شکل گرفته جای بحث مفصل جامعه شناختی و روان شناختی دارد اما اینکه آن را فقط با این استدلال رد کرد که “مگر می شود در بازی ای که این همه آدم درآن دخیل هستند تبانی کرد و دم 22 بازیکن را دید” ساده ترین، اولین و البته نا کارآمد ترین راه ممکن برای مواجه با این باور شکل گرفته عمومی است. این نحوه مواجه با شک در “اصل” قضیه چیزی شبیه نحوه مواجه با ادعای دست کم دو کاندیدای اصلاح طلبان در مورد “اصل” قضیه انتخابات ریاست جمهوری دهم است.
آن جا هم گفته می شد که نباید در “اصل” قضیه ؛ یعنی درستی انتخابات شک کرد چرا که “امکان تقلب با این همه ناظر شورای نگهبان و مجری دولتی منتفی است”. البته نتیجه این گونه استدلال در مقابل باور ایجاد شده برای دست کم بخشی از مردم و فعالان سیاسی را همه دیدیم؛ کاربه خیابان ها کشید و مردم اعتراض ها را به خیابان های “شهر آورد” ند واتفاق هایی افتاد که قلب هر انسانی را به درد می آورد.
در حالی که سیاست “از این ستون به آن ستون فرج است” تاکتیک پر طرفداراین روزها برای مواجه با شرایط کنونی و ابهام هایی در “اصل” قضیه های مختلف است، باید دید مسوولان تا کی آن را ادامه می دهند؛چه آنکه دست کم تا شهرآورد بعدی این دو تیم پر طرفدار زمان زیادی باقی نمانده است.
بازی ای برگزار خواهد شد که باخت، برد و البته “تساوی” خواهد داشت و اگرشوت ها کمانه کنند و تساوی نصیب شود کار مشکل تر می شود؛شاید حتی مشکل تر از شهر آورد دهم مهر 1388.