“برادر” باز جو سردار حسین شریعتمداری، نماینده آیت الله خامنه ای در روزنامه کیهان، هر وقت می خواهدبه مخالفان تفکر طالبانی ـ مافیایی خود “توهین” بکند ـ البته قبل از دستگیری آنها ـ در موردشان صفاتی به کار می برد که بیانگرماهیت او و همپالکی هایش است؛ آخرین نمونه اینکه شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل را “پیرزن” خوانده! نمی دانم شریعتمداری اصولا پدری و مادری به خوددیده که پیر شده باشند یا نه، اما این را می دانم که هیچکس از “پیرزن” بودن یانبودن مادرش احساس شرم نمی کند؛ اما از شکنجه گر بودن پدرش حتما.
فرزندان خانم عبادی تا چند نسل برای دوستان شان تعریف خواهند کرد که مادر بزرگ ما قاضی بود، حقوقدان بود، نویسنده بود، فعال حقوق بشر بود، جایزه صلح نوبل گرفت….
اما بازماندگان “برادر” شریعتمداری ـ اگر تا آن زمان نام خود را تغییر نداده باشند ـ به کسی نخواهند گفت: پدر ما “بازجو” بود. نخواهند گفت دستگیرشدگان جنبش سبز ایران، با سناریوی مبتذل افرادی همچون پدر بزرگ ما، به سلول های بی نام و نشان کشیده شدند. آنها حاشا خواهند کرد که دوست نزدیک پدربزرگ شان ـ سردار رادان ـ فرمانده اراذل و اوباش بوده است. آنها یادداشت های شریعتمداری برای سعید مرتضوی را خواهند سوزاند تا کسی نبیند ترکیب خیانت و جنایت، چیست….
فرزندان خانم عبادی ـ همه عبادی های سرزمین ما ـ با سربلندی، تا سال های سال خواهند گفت:مادر بزرگ ما، ساختمانی را به کانون دفاع از حقوق بشر تبدیل کرد.
بازماندگان شریعتمداری اما سکوت خواهند کرد که “برادر حسین” دروغ می بافت و پرونده می ساخت تا ساختمان های این چنینی پلمب شوند.
و تازه همه اینها هیچ خواهد بود در برابر جرمی دیگر؛ آنها ازین شرم خواهند مرد که پدر بزرگ ما شخصیت اصلی همان سلول هایی بود که در آنها به دختران و پسران مملکت تجاوز می شد؛ اوین، کهریزک…
آنها تاهماره تاریخ، سر در گریبان فروخواهند برد از این بدنامی که پدربزرگ شان مردی بود به ظاهر، سخنگوی دین و اخلاق، و در خفا، عضو گروه کارگردانی صحنه های کودتای اسلامی:
ـ پرونده سازی و توطئه [با کمک نوچه ها]
ـ دستگیری[توسط لباس شخصی ها، بدون حکم، با ضرب و شتم، ایجاد هراس… ]
ـ انفرادی، شکنجه، تجاوز، بازجویی، شکنجه، بازجویی، تجاوز، بازجویی، ضرب و شتم [در کنار جواد آزاده، سردار رادان، سردار احمدی مقدم، لباس شخصی ها… ]
و عاقبت:
ـ اعتراف گیری، نگارش کیفرخواست، برگزاری دادگاه نمایشی [دوشادوش سعید مرتضوی، حداد، … ]
و همه اینها برای آنکه “ولی مطلقه فقیه” پایه های حکومت استبدادیش رامستحکم کند. برای اینکه او بماند و در پناهش، یک مشت بیمار جنسی، پرده عصمت و طهارت ملتی، پاره کنند. برای آنکه عقده های تاریخی شان سرباز کند؛ برای آنکه به پشتوانه اسلحه و بسیجی، تخم هراس بکارند و “مکتبی” بودن خویش، به نمایش گذارند.
بله؛ فرزند فرزند فرزند… شیرین عبادی هم حرفی برای گفتن و سری برای افراشتن خواهدداشت. بازماندگان شریعتمداری ها، رادان ها، احمدی مقدم ها، احمدی نژادها، مرتضوی ها، حدادها…. و آنکه بالای سر همه اینها ایستاده، اما هرگونه نسبتی با این “برادران” راتکذیب خواهند کرد. آن روز ـ که دیر نیست ـ بازماندگان اینان آرزو می کنند اسلاف شان، “پیرزن” بودند و “پیرمرد”، نه شکنجه گر و متجاوز.