این رسانه ها هم بعضی اوقات آمارهایی می دهند که آدم شاخ در می آورد، آقای ابراهیم رزاقی گفته: “در سال ۱۳۳۵ حدود ۵۳ درصد از مردم از جمله زنان شاغل بودند، در حالی که امروز این آمار به ۳۳ درصد رسیده.” بعد تعداد زیادی از وب سایت ها از جمله خبرآنلاین، قطره، خراسان نیوز، اقتصادی و پیک ایران نوشتند که “در سال ۱۳۳۵ حدود ۵۳ درصد از زنان ایرانی اشتغال داشتند.” من نمی دانم در این رسانه ها کسی معنی آمار را نمی فهمد؟ اصلا مگر ممکن است در ایران در سال ۱۳۳۵ که ۷۵ درصد جامعه ایران در روستاها زندگی می کردند، حدود ۵۳ درصد جمعیت زنان شاغل باشند؟ آمار زنان شاغل با تغریف رسمی کار و شغل در مرکز آمار ایران در سال ۱۳۵۷ حدود ۱۲ درصد بوده و این آمار به دلیل افزایش شهرنشینی، تغییرات اجتماعی و افزایش سطح تحصیلات کشور، بیشتر شده است. حالا ممکن است ما از حکومت پهلوی خاطره خوشی داشته باشیم، ولی این دلیل خوبی برای دست بردن در آمار نیست.
البته بعد از انقلاب کلا حضور زنان در جامعه ایران بیشتر شده، منتهی مثل همیشه در جامعه ایران در هر جایی که بدبختی و مصیبت و مشکل و مکافات وجود دارد، مردان و زنان برابرند، ولی در هر جایی که اتفاق خوبی می افتد، مثلا در داشتن شغل، درآمد، نمایندگی مجلس، مدیریت، فضای ورزش و موسیقی و خیلی از جاهای خوب دیگر، حضور زنان مشکل دارد.
آمار داده می شود که ده درصد زنان معتاد هستند، آمار داده می شود که تعداد زندانیان زن به نسبت گذشته افزایش پیدا کرده است، برابری نسبتا خوبی میان زندانیان زن و مرد خبرنگار وجود دارد، آمار زنانی که در تصادف یا سیل یا زلزله یا بقیه اتفاقات کشته می شوند، با مردان برابر است. آمار زنانی که اخراج می شوند بالاست، آمار زنان کارتون خواب قابل توجه است، آمار زنان زیر خط فقر با مردان برابر است، آمار زنانی که هر روز بخاطر لباس شان دستگیر می شوند یا به آنها اخطار داده می شود الی ماشاء الله در حال افزایش است. یعنی کلا در هر جایی که بدبختی و بیچارگی وجود دارد، برابری میان زن و مرد وجود دارد.
ولی درست برعکس، تعداد مدیران زن کمتر است، نمایندگان زن هم کمتر هستند و هم خودشان مهم ترین دشمنان زنان هستند، زنان نمی توانند رئیس جمهور شوند، نمی توانند به استادیوم بروند، نمی توانند شغل مناسب پیدا کنند، نمی توانند در سازمانهای دولتی و در خیلی از مشاغل حضور داشته باشند، نمی توانند در گروه موسیقی روی صحنه بروند، نمی توانند بخوانند، و وقتی هم که در یک رشته ورزشی قهرمانی جهانی پیدا می کنند برای آوردن افتخار آن هم با حجاب کامل، با زهم باید از شوهرشان اجازه بگیرتد. یعنی زنان ایرانی ممکن است در کسب موقعیت های خوب اجتماعی با مردان برابر نباشند، ولی در بدبختی کشیدن و مصیبت تحمل کردن در برابری کامل با آقایان به سر می برند.
آمارهای وحشتناک فحشا در ایران
بطور عادی یک افسانه رایج در ایران وجود دارد، اینکه علت تن فروشی زنان فقر و بی سوادی و فرار از خانه و فرهنگ غرب و نداشتن خانواده، اعتیاد، بیکاری و خیلی چیزهای دیگر است که همان داستان قدیمی زن فاحشه فقیر و فراری از خانه را در ذهن ما ایجاد می کند. ولی از این خبرها نیست، حتی این تصور که مردان مشتری تن فروشی جوانانی هستند که بخاطر نداشتن همسر مشتری تن فروش ها می شوند هم غلط است. اصلا فکر می کنم اغلب قضاوت هایی که در این موارد داریم غلط است. بدجوری هم غلط است.
براساس آمارهایی که در نشست معاونت زنان ریاست جمهوری ارائه شده، خانم ژاله شادی طلب، مینو محرز و تعداد دیگری از کارشناسان امور اجتماعی آمارهایی دادند که یعنی، جامعه ایران دارد می رود به یک فضای وحشتناک که اصلا فکرش را هم نمی توانیم بکنیم.
اولین آمار مهم در مورد تن فروش ها این است که ۷۰ درصد تن فروش ها در پنج سال گذشته وارد بازار فحشا شدند. یعنی شرایط بد اقتصادی و اجرای دقیق و کامل اسلام ناب محمدی در سالهای اخیر یکی از دلایل مهم تن فروشی است.
دومین آمار مهم این است که هرچه آدمها دولتی باشند، آمار فحشا را کمتر ارائه می دهند. آقای امان الله قرایی در سال ۱۳۸۸ گفته بود ۶۰ هزار زن خیابانی داریم، در سال ۱۳۸۵ همین استاد گفته بود دست کم ۳۰۰ هزار زن خیابانی داریم. و از همه مهم تر، اینکه سازمان بهزیستی گفته کمتر از ۱۰ هزار زن خیابانی داریم. حال می کنید چقدر آمارهای کشوری دقیق است، چیزی بین ۱۰ تا ۳۰۰ هزار. آن وقت می گویند چرا مبارزه با تن فروشی بی نتیجه است؟ دلیلش همین است. وقتی آماری از فحشا وجود ندارد، یا این همه اختلاف در آمار تن فروشی وجود دارد، انتظار دارید مبارزه با آن به نتیجه برسد؟
سومین آماری که درباره فحشا مهم است این است که فقط ۱۲ درصد زنان تن فروش سابقه زندان دارند. از این می توانیم نتیجه بگیریم که مهم ترین دلیل بی نتیجه بودن کار پلیس و افرادی که باید جلوی تن فروشی را بگیرند، این است که آنها به جای اینکه با تن فروشی مبارزه کنند، با زنان عادی که هیچ مشکلی ندارند، و احتمالا فقط حجاب شان ممکن است مشکل داشته باشد، مبارزه می کنند. طبیعی است وقتی پلیس با روشنفکران مبارزه می کند، یا با هنرمندان مبارزه می کند، روز به روز تعداد دزدها بیشتر می شود و دزدها اصولا مشکل کشور نیستند.
سومین آماری که در مورد فحشا مهم است این است که دلیل فحشا آن چیزی نیست که شما فکر می کنید. شما فکر می کنید دلیل فحشا فرار از خانه است، در حالی که فقط ۱۶ درصد تن فروشها سابقه فرار از خانه را دارند. شما فکر می کنید نداشتن خانواده عامل تن فروشی است؟ اشتباه می کنید، ۱۸ درصد تن فروش ها به اجبار والدین( غالبا پدر) تن فروشی می کنند، ۹ درصد شان بخاطر اجبار شوهر وارد بازار تن فروشی می شوند. حتما فکر می کنید زنان تن فروش به دلیل اعتیاد تن فروش می شوند، در حالی که اشتباه می کنید، فقط ۷ درصد تن فروش ها بخاطر اعتیاد تن فروشی می کنند.
چهارمین آمار در مورد تن فروشی رابطه خانواده و تن فروشی است، در حالی که در اینجا هم اشتباه می کنید، تن فروش ها نه مجردند، نه بخاطر اینکه دیر ازدواج کردند تن فروش شدند، نه بخاطر اینکه پارتی می روند و توی اینترنت می گردند، تن فروشی می کنند، اتفاقا اغلب تن فروش ها در سن ۱۵ تا ۱۸ سالگی ازدواج کردند، غالبا هم از خانواده های سنتی هستند، مردان مشتری تن فروشی هم بخاطر اینکه در فشار جنسی هستند، دنبال بازار فحشا نمی روند، مشتری ها بین ۳۰ تا پنجاه سال دارند( پس تحت فشار جنسی کمتری هستند)، بیش از ۵۰ درصدشان متاهل هستند( پس دنبال تنوع هستند)، ۳۳ درصد تحصیلات دبیرستانی و ۳۷ درصد تحصیلات عالیه دارند( پس بخاطر بی فرهنگی یا بی سوادی نیست که دنبال فاحشه ها می روند.) و ۴۴ درصد این مشتریان از اقشار پردرآمد هستند، البته این طبیعی است، ولی از این مهم تر این است که 56 درصد مشتری ها پردرآمد نیستند، یعنی بخاطر اینکه پول دارند، دنبال تن فروشان نمی روند.
یعنی اگر آماری قرار باشد که انحطاط اجتماعی را نشان بدهد، دقیق تر از این نمی تواند باشد، یعنی سه عامل اصلی به نظر من برای افزایش تن فروشی وجود دارد، اول از همه انحطاط اجتماعی، دوم اینکه حکومت برای کاهش فساد به جای مبارزه با تن فروشی با زنان عادی که زندگی معمول را دارند مبارزه می کند و سومین عامل بحران ده ساله گذشته است. یعنی باید همه این آقایان بگوئیم، لطفا کلاه تان را بالاتر بگذارید.