به خانم لافرانس هوئی گرامی
شما برنامهای ترتیب دادهاید برای نمایش چند فیلم ایرانی زیر یک عنوان مشخص. زیر چنان عنوان عدهای فیلم وجود دارد که شما آنها را در طرح خود جا ندادهاید. این فیلمها، بعضیشان خوب بعضیشان نه چندان خوب، اما به لحاظ تاریخی اساسیاند برای برگزیده شدن زیر چنان عنوانی که شما دارید. اساسیاند زیرا بیهیچ گفتگو اثر داشتهاند روی زمانه خودشان و روی ساختن فیلم در ایران از آن روز به بعد، در دورهای که شما برای عنوان طرح خودتان برگزیدهاید.
این فیلمها به علت مضمون و نوع پرداختشان نباید ندیده گرفته شوند،اما شما ندیدهشان گرفتهاید برای اینکه در جمع فیلمهائی باشند که شما نشان بدهید، و این خواه از روی قصد بوده است یا غفلت به علت فقدان اطلاع کافی از کل موضوع، و شاید، به علت تکیه کردن به مشورت کسانی که وانمود میکنند و به فراوانی هم ادعا میکنند که استاد یا حرفهای هستند و حال آنکه در واقع بیشترینشان کارچاقکنهائی هستند که به بینوائی دارند تکهای از ممکنات حقیری به دست بیآورند که در ظلمات همسایگی اوضاع سیاسی روز بویش به مشامشان رسیده است. هنر و ادبیات و سینما برای آنها میدان ناشناخته گشادهایست که آسان و بیمهار در آن به تاخت و تاز درآیند.
این فیلمها هم در قسمت فیلمهای بلند و بازیدار است و هم در طبقهبندی مستندها و کوتاهها. خواهش میکنم به قدر کافی لطف داشته باشید که تصور نفرمائید من از فیلمهای خودم حرف میزنم زیرا من گزارش شما را خواندهام که برای تهیه نسخهای از “خشت و آینه” به دانشگاه شیکاگو مراجعه کردهاید و آنها چه توضیحی به شما دادند که چرا نمیتوانند نسخه این فیلم را برایتان بفرستند.
اشاره من به نبودن فیلم “قیصر” مسعود کیمیائی است در این مجموعه شما در قسمت فیلمهای بلند، و این فیلمی است که درها را برای فیلمهای تجارتی که به دلسوزی ساخته شوند شل و باز کرد، فیلمهائی که درباره مقاومت و رودرروئی با بیعدالتی باشند حتی اگر درباره حرکتهای بیقانونی وقتی که جامعهای بیقانون است، یا فیلمی درباره بیدار شدن اجتماعی یک فرد، هر چند که آن فرد در چهرهای دگرگون شده و از ریختافتاده در کار گرفتن انتقام باشد، نمونه آدم “دسپرادو” و از امید افتادهای باشد که ضد بیعدالتی از جا برخاسته باشد – اینها یعنی آرمانی کردن خشن و ناآگاه است، تناسخ سبعیت است و نشان دادن آنچه در صحنه وسیع روزگار داشت دَم میکشید و به بار میآمد.
اما در قسمت فیلمهای مستند و کوتاه، فیلمهائی که حتی جایزه بردند نه در آن گردهمآئیهای دست دوم و دهاتیمآب اخیر بلکه برعکس از ونیز و کان در اوایل سالهای ۶۰ میلادی، از این تنها دو فستیوال حیثیتدار آن زمان. میان این فیلمها کار بسیار حساس “طلوع جدی” ساخته احمد فاروقی (فستیوال کان). و البته، فیلمهای خود من، “یک آتش” (ونیز. مرکور طلا – ۱۹۶۱)، “موج و مرجان و خارا” (ونیز. مدال سن مارکو ۱۹۶۲)، “تپههای مارلیک” (ونیز. لوح نقره سان مارکو ۱۹۶۴). شما از اینها غفلت کردهاید به دلائل ناشناخته، و به جای آنها فیلمهائی گذاشتهاید که انتخابشان هیچگونه قبول و اعتبار و حیثیت به نام “خانه آسیا” و شما نمیدهند.
من در بالا به شما اسمهائی از فیلمها و همچنین اعتبار جایزههائی که بردهاند دادم که برای خود من نه اهمیتی دارد و نه افتخاری. اما اینها کارهائی بودهاند که توجه دیگران را جلب کردند به سوی امکانات سازنده و اجتماعی فیلمسازی و فیلم مستندسازی. اینها انگیزهای دادند به آغاز فیلمسازی جدٌی و سازنده. من اینجا از فیلمهای کوتاه و مستندی میگویم که پیش از سال ۱۹۶۵ ساخته شدند، همه پیش از تاریخ فیلمهائی که شما برگزیدهاید. من از فیلم “خرمن و بذر” خود نمیگویم که در سال ۱۹۶۶ ساخته شد اما پیش از آنکه به نمایش درآید ضبط شد و به توقیف افتاد. چون “اصلاحات ارضی” شاه را به صورت تحلیلی از آبرو میانداخت. من، باز به فیلم خودم “اسرار گنج دره جنی”، ۱۹۷۲ اشاره نمیکنم که فیلم بلندی است که اگرچه با لبخندی از غیظ بود و ناچار پنهانی گوشه میزد اما به واقع چشماندازی غمناک و انتقادی بود ازسراسر جامعه ایرانی روز با پیشگوئی دقیق سقوط و به همریزی فاجعهای که در راه روی دادن بود – که روی هم داد، هشت سال بعد.
من از نبودن این فیلمها در پروژه شما حرف میزنم فقط برای آنکه گفته باشم که چگونه و چرا اقدام شما را نارسا و معیوب و همه به وجه بیتوجهی و یک طرفه و سرخود میبینم. تا بگویم چرا من نمیخواهم و نمیتوانم و نمیکنم که در کار شما باشم و بگذارم که کارهای من همراه باشد با سرهمبندی یک دسته فیلم که بعضی از آنها هیچ ارزش ندارند.
آنچه را که میگویم و اینجا گفتم شاید به گوش شما پرباد و پرصدا بیآید. اما من امیدوارم که شما حس انصاف و جهت داشتن را و داوری مثبت فعال را پشت این تصمیم من ببینید – این نکتهها و خصوصیاتی که من همیشه کوشیدهام در کارم داشته باشم و حفظ و رعایت کنم در کل کارهایم چه در نوشتن و چه در فیلم ساختن.
و امیدوارم که شما هم به یاد بیاورید که به درخواست اولیه شما که در کارتان شرکت کنم پاسخ قبول دادم. من جادرجا پذیرفتم که فیلمهایم را به شما بدهم و راهنمائیتان کردم که نسخههای آنها را درکجا میتوانید پیدا کنید ولی این پس از دیدن محتوای برنامه شماست که نمیپذیرم در آن باشم.
من واقعاً امیدوارم که درست حدس میزنم که نه پرویز صیاد و نه عباس کیارستمی و نه بیضائی نمیدانند که شما آنها را با چه گروهی همپالگی کردهاید. چگونه چنین برنامه با چنین عنوانی میتواند مهیا شود برای چنین دستگاه صاحب اعتباری مثل دستگاه شما اما بیآنکه کاری از غفاری و شهید ثالث و حاتمی و اربی اونسیان در آن گذاشته شده باشد؟ چگونه چنین برنامهای میشود باشد بینشانهای از مسعود کیمیائی یا حتی بی”شهر زیبا” و “چهارشنبهسوری” فرهادی؟
با احترام شاینده
ا. گلستان
۲۲ سپتامبر ۲۰۱۳
منبع: بی رنگی