این هم خبر دیروز که موجی از شگفتی را برانگیخت. البته خیلی ساده اید اگر فکر کنید من از این خبر شگفت زده شده ام. اصلا و ابدا. وقتی نداآقاسلطان توسط خبرنگار بی بی سی که مجوز فعالیت در ایران ندارد و اسمش معلوم نیست و اصلا معلوم نیست کجاست، و بفرض اقدام به قتل در شگفتیم که چرا جد و آباء ندا را می گیرند و توی زندان می چلانند بلکه یک خرده چیزی از آنها بیرون بیاورند کشته می شود، و تازه بعد از کشته شدنش معلوم می شود که اصلا کشته نشده بود و فیلم بازی می کرد و توی آمبولانس به قتل رسید، و بعد از اینکه توی آمبولانس به قتل رسید تازه معلوم می شود توسط تک تیراندازهای مجاهدین خلق کشته شده که در همه دنیا تحت کنترل چشمان تیز عقابان امام زمان اند، ولی دو میلیون نفرشان روز قدس در تهران به قول حاج سعید قاسمی راهپیمایی می کنند.
و تازه معلوم می شود که اصلا کسی به اسم نداآقاسلطان وجود ندارد، کما اینکه شخصی به اسم ترانه موسوی هم وجود ندارد و کم کم تردید می کنیم که اصلا خودمان هم وجود داریم یا نه، در کل کسی کشته نشده، اگر هم شده بسیجی بوده و آدم هم که بسیجی باشد، نه اسم دارد نه عکس دارد نه جسد دارد، و کلا بسیجیان عزیز وقتی شهید می شوند بخار می شوند و به آسمان می روند، چی را باید باور کنیم؟ خودتان بگوئید، وقتی یک دانشجویی که ظهر کشته می شود و عصر عضو بسیج می شود و فردا تشییع جنازه می شود و پس فردا معلوم می شود میدان شهدا همان میدان ژاله بوده و صانع ژاله هم همان عمار سکینه است. و در زمانه ای که آدم مننژیت که می گیرد، تمام استخوانهایش با باتوم خرد می شود، و مننژیت هم یک جوری است که یک دفعه پنج نفر با هم می گیرند، و خیلی قضایای دیگر، بالاخره معلوم شد که میرحسین موسوی در زندان حشمتیه یا عشرت آباد یا جای دیگری زندانی نبوده، و رفته بوده گل بچیند و یک دفعه در خانه اش دیده می شود، آن هم سه هفته بعد از اینکه همه جهان به دستگیری اش اعتراض کردند.
با این احوال آیا کیهان حق ندارد اعلام کند که این سبزهای دروغگو از بیخ و از همان اولش ذات شان خراب بوده و اصلا بیخودی سروصدا راه انداخته اند که میرحسین موسوی زندانی شده. یعنی چه که زندانی شده؟ آدم که زندانی می شود یک عکس با لباس زندان و یک شماره می اندازند گردنش و از چپ و راست و وسطش عکس می گیرند، اگر راست می گوئید، عکس زندانش کو؟ اگر راست می گوئید که میرحسین موسوی و زهرا رهنورد زندانی بودند، لابد باید شماره سلولش را هم بدانید، وگرنه کدام زندانی را در یک سلولی می اندازند که شماره ندارد که بعدا وقتی خواستند پیدایش کنند، باید تمام سلولها را باز کنند تا ببینند کجاست. اگر راست می گوئید که میرحسین موسوی زندانی بوده، یک کلمه باید از دهان این صاحاب مرده دادستان دربیاید و بگوید که زندانی شده، محلش هم فلانجاست، پنج شنبه هم وقت ملاقات دارد، وقتی محسنی اژه ای با آن گردن لق لقو یک کلمه حرف نزده و اصلا نگفته که موسوی زندانی شده، بیخودی چرا می گوئید زندانی شده؟
فکر کردید مثلا میرحسین موسوی فرج سرکوهی است که یک دفعه وسط ارمنستان غیبش بزند، وسط آلمان ظاهر شود، مگر هری پاتر است که جیک ثانیه از خانه غیب شود، بعد در حشمتیه ظاهر شود؟ حالا امام جمعه دارقوزآباد مشهد فرموده که ما میرحسین موسوی و کروبی را زندانی کردیم که مردم آنها را تکه تکه نکنند، شما هم بهانه کردید که وقتی امام جمعه حرفی می زند، لابد حداقلی از شعور را دارد، وگرنه آدم با آن قد و بالا که دروغ نمی گوید. حالا به فرض رئیس جمهورمان دروغگوست و رهبر مملکت افتخارش این است که خیلی مکار است و آقاتیزه تشریف دارد، و هاشمی را توی هوا نعل می کند و مهدوی کنی تحویلش می دهد، باید فکر کنید هر کسی آخوند شد و مسوولیتی در مملکت داشت، الزاما دروغ می گوید؟
واقعا از خودتان خجالت نمی کشید که یک آدمی دوست دارد تنها باشد، دوست دارد سر کوچه شان یک در اضافه درست کند، شاید اصلا دلش بخواهد کل خیابان را از دو طرف در بگذارد، مال خودش است، دختر ایشان هم برداشته نامه نوشته که رفتیم در خانه هیچ کس نبود. یعنی چه که هیچ کس نبود؟ حالا فرض کنیم آقای موسوی دو دقیقه رفته دستشویی و خانم رهنورد هم رفته سر یخچال، افتاده توی جایخی در بسته شده و صدای زنگ را نشنیده، شما عوض اینکه آبروداری کنید و به همه بگوئید که بابا و مامان خانه بودند ولی هر چه زنگ زدیم، نیامدند، دادار دودور برداشتید همه دنیا را خبر کردید که پدر و مادرمان دستگیر شده اند؟ فرض کن اصلا پدر و مادر امروز حوصله شما را نداشتند، باید بروید همه دنیا را روی سرتان بگذارید که بابام زندانی شد؟
فرض کنید می خواستند تمام خانه را تعدادی دکوراتور دکوراسیون کنند و مثل این سریال های تلویزیونی خارجی، همه چیزش را تغییر بدهند و به عنوان هدیه به میرحسین و زهرا خانوم بدهند، لابد میرحسین قصد داشته به عنوان روز زن همسرش را سورپریز کند. برشان داشتند بردند پارک چیتگر زن و شوهر در آرامش تمام با هم قدم زدند و کلی تفریح کردند. بعد هم آمدند خانه و فهمیدند که توی خانه شان همه چیز جابجا شده و همه وسایل جدید است و الآن یک هفته است هی اتاق ها را نگاه می کنند و هی به همدیگر می گویند “ میرحسین! این مهمانخانه را ببین چه خوشگل شده؟!” و میرحسین جواب می دهد “ میهمانخانه را ولش کن، یخچال را ببین که چیزش چیز شده” خوب، وقتی آدم این همه تغییر را می بیند اصلا حواسش پرت می شود که رهبر جنبش سبز است، چه برسد به اینکه فکر کند باید به بچه و نوه اش سر بزند. حالا اگر اینطوری شد، شما باید دنیا را روی سرتان بگذارید؟
شورای امنیت کشور تصویب کرده که میرحسین موسوی و کروبی باید در خانه شان تحت نظر باشند و دادستان هم گفته که همه ارتباطات خانه با همه جا تلفنی و اینترنتی و تلویزیونی و غیره قطع شده. حرف مفت که نمی زنند، لابد یک شعوری دارند که این حرف ها را زرت و زرت صادر می کنند، چهار تا بچه راه افتادند رفتند در خانه زنگ بزنند، می بینند در جدیدی که سر کوچه است زنگ ندارد، خوب، حالا اگر در خانه زنگ نداشت، شما باید فکر کنی کسی توی خانه نیست؟ مگر هر دری باید زنگ داشته باشد؟ وسط این همه مشکلات مملکت که شما اگر یک تعمیرکار خبرکنید یک هفته طول می کشد تا بیاید در خانه و زنگ کار بگذارد تازه یک میلیون تومان می خواهد شرطش هم این است که امضایش بهمنی نباشد مال مرحوم نوربخش یا حداکثر شیبانی باشد، شما گیر دادی که چرا دری که به کوچه گذاشته شده زنگ ندارد؟ فرض کن تعمیرکار هم سه روز قبل رفته است در خانه می خواهد زنگ را کار بگذارد، وقتی در قفل است و خانه زنگ ندارد، بدبخت بیچاره باید چطور برود آن تو زنگ کار بگذارد؟
وزیر خارجه به آن خوشگلی و تمیزی و با آن همه سوابق درخشان که لابد هفت تا دکترای آکسفورد و کمبریج و هاروارد از ناصرخسرو کرایه کرده، و برای خودش آدمی است، حالا گیریم شما آدم حسابش نمی کنید، این مشکل شماست، درست در همان روزی که میرحسین موسوی غیبش زد، رسما اعلام کرد که ایشان توی خانه اش است. شما حرف یک وزیر خارجه را ول کردید، چسبیدید به حرف چهار تا بچه که می گویند پدرومادرمان توی خانه نیستند؟ یعنی وزیر خارجه دروغ می گوید؟ اصلا کجا سابقه داشته در این دولت کسی دروغ بگوید؟ هاله نور را دید، گفت دیدم، دروغ که نگفت، حالا چشمش عوضی دیده که دلیل نمی شود. یک هفته گفت ما 6 هزار سانتین فوژ داریم، هفته بعد گفت 384 تا داریم، دو هفته بعد گفت 164 تا داریم، یک ماه بعد گفت 13 هزار تا داریم، کجاش دروغ بود؟ این مسوولان مملکت که بیکار نیستند که یکی یکی سانتین فوژ بشمرند و آمار بدهند، همین طوری در را باز می کند، به نظرش می آید 384 تاست، ممکن است 6000 تا باشد، به این که نمی گویند دروغگو شصت و سه درصدت کو؟ من که اصلا قبول نمی توانم بکنم یک وزیر خارجه با کت و شلوار و میکروفون، دروغ بگوید، بعد چهار تا بچه احساساتی که یک روز قبل نمایندگان مشنگ مجلس داد زدند که موسوی و کروبی اعدام باید گردند، احساساتی بشوند و فکر کنند که نکند پدرشان اعدام شده و بروند در خانه ببینند اصلا خانه شان در ندارد، یعنی در که دارد، ولی درش معلوم نیست. اصلا این بچه ها که می گویند پدر و مادرمان خانه نبودند، از کجا فهمیدند؟
حالا، همه اینها به کنار، اصلا چه فرقی می کند که توی زندان حشمتیه بودند، یا زندان گوهردشت، یا توی خانه شان، وقتی نمی توانند حرف بزنند، دیگر چه فرقی می کند که کجا بودند. مثلا حالا که خانه هستند، یعنی زندانی نیستند؟ دیدید که همه تان اشتباه می کردید، دیدید گول خوردید، دیدید خطا کردید؟ مهندس توی خانه شان بود، زهرا خانم هم ور دلش، حالا فرض کنید خانه شان کلا رفته بود حشمتیه، حالا برگشته سرجاش. بالاخره حقیقت معلوم شد و همه فهمیدند که چه حقه بازهایی هستند که بیخودی چو می اندازند که میرحسین موسوی زندانی شده. نخیر اصلا هم زندانی نشده، سر و مر و گنده توی خانه است، فقط حق ندارد حرف بزند، کسی را ببیند، از خانه بیرون برود، و ممنوع الملاقات است. حالا که حقیقت معلوم شد دیگر برندارید زروزر شایعه درست کنید که کروبی و همسرش هم زندانی هستند. وقتی میرحسین موسوی در محل خانه دیده شده، معلوم هم نیست چه کسی او را دیده، و قرار هم نیست کسی با او حرف بزند و بپرسد پس کجا بودی تا حالا، لابد کروبی هم خانه است و نشسته است با حاج خانم دارد حکم دونفره بازی می کند. باز خدا را شکر که خدایی هست و بعدا معلوم می شود که کی کجا بوده و کی کجا نبوده، وگرنه می خواستید چه شایعاتی درست کنید.