دو سال از خاموشی چراغ حیات آیت الله العظمی منتظری می گذرد. او ستاره درخشانی در آسمان روحانیت بود. قشری که ظلم حکومت مدعی فقاهت از یک سو و خرافه گرایی، عافیت اندیشی و ضدیت با پارادایم زیست در جهان مدرن از سوی بخشی از علماء، با بد گمانی و بدبینی در جامعه دست به گریبان بوده و است.
او فانوسی در این بحر تردید و وحشت بود تا به یمن صفای وجود، صداقت و شجاعت بی همتایش بردار روحانیت و مردم به جان آمده از استبداد دینی را همسو گرداند. او یاد آور روحانیتی بود که در درازنای تاریخ کهن این مرز و بوم، پناه و ملجاء مظلومان و ستم دیدگان بودند.
فاکتور های زیادی در تبدیل آیت الله منتظری به “آیت حق” موثر بودند. در میان آنها دوری از دگماتیسم و گشودگی ذهن و نگاه او به روی تغییر نقشی ممتاز دارد. او هیچگاه برداشت مطلقی از خود نداشت و خود را بری از خطا و عیب ندانست. همین عامل باعث شد تا نیک فرجام گردد.
این فقیه برجسته در سال های اولیه انقلاب پا به پای آیت الله خمینی و چه بسا تند تر در تکوین استبداد دینی و نظام تبعیض آمیز مبتنی بر الیگارشی روحانیت نقشی فعال داشت. او در تصویری ایده آل گرایانه می پنداشت حکومت فقها و حاکم کردن احکام شرعی کشور را به ساحل نجات خواهد برد و دین و دنیای مردم آباد می شود. اما شکست ها و نتایج منفی وی را به تامل وا داشت و خیلی سریع بازنگری و نگرش انتقادی به راه طی شده را وجهه همت قرار داد.
نتیجه جمع بندی باعث شد تا بدون هر گونه مصلحت اندیشی زبان به اعتراض بگشاید و سعی کند کشتی به انحراف کشیده انقلاب را به مسیر اصلی برگرداند. برای او سخت بود ولایت فقیهی که وی با تلاش های نظری گسترده و کوشش های عملی جا انداخته بود تا دولت آراسته به فضائل دینی شکل بگیرد ، به ولایت جور و ستم تبدیل شده و در پی دولتی کردن دین است. ولایت برای او فقط مفهوم برتری فقها در امر حکومت را نداشت بلکه با ولایت به معنای معنویت و مرتبه بالا در ارتباط با امر قدسی و حکومت بر دل ها نیز ارتباط وثیق داشت.
اما تصور وی از ولایت فقیه در آغاز کار انتزاعی بود و نتیجه اجرای آن فاجعه ای بار آورد که زندگی مردم و آتیه کشور را تباه ساخت و ایمان مردم را متزلزل نمود. ایستادگی او وسمت گیری اش به نفع مردم آبروی فقه و فقها را نگاه داشت اما مشکلات و تبعات ویرانگر نظریه ولایت فقیه سنگین تر از آن بود که وی با تقلیل آن به نظارت فقیه و مضبوط کردن آن به شکل انتخابی بتواند حفظش کند.
ویژگی برجسته انعطاف پذیری و استقبال از تحول ارزشی ویژه به آیت الله منتظری بخشید و در محبوبیت وی نقش بسزایی داشت. اهمیت این امر زمانی بیشتر می شود که وی در جایگاه مرجعیت تقلید قرار داشت که معمولا به شکل سنتی حافظ اصول کهن است و بیشتر در قامت ارتدوکس و مدافع ثبات ظاهر می شود. اما او خط شکنی کرد. از مدافع مطلق و تندروی نظام سیاسی به منتقد و ناصح دلسوز آن تغییر رویه داد.
او که زمانی از بلند ترین صدا های ضد آمریکا واسرائیل بود به ضرورت رابطه عزت مندانه و تنش زدایی با دو کشور رسید و راه حل تشکیل دو دولت در بحران فلسطین- اسرائیل را برسمیت شناخت. آیت الله زمانی بازاریان نجف آباد و اصفهان را قانع نمود تا با بهائیان خرید و فروش نکنند اما در مقاطع پایانی حیاتش با فتوایی شجاعانه رعایت حقوق انسانی شهروندان بهائی را ضروری بشمار آورد.اجکام فقهی او علی رغم سختگیری، ولی در مجموع همنوایی بیشتری به صورت نسبی با عرف زمانه داشت.
همه این تحولات از آنجا ناشی می شد که وی درک خود و برداشتش را مطلقنمی کرد. خود را با حقیقت یکسان نمی انگاشت. همواره از گفتگو و استدلال استقبال می نمود. اهل غرور و اندیشه به خود نبود. ارزش این امر هنگامی مشخص می گردد که توجه بکنیم مراجع نه تنها اهل گفتگو و سخن از موضع برابر نیستند بلکه حتی بعضا برای مخاطب ارزش قائل نیستند تا وی را مستقیما خطاب قرار بدهند. معمولا موضع آنها از بالا به پایین بوده و از طریق نزدیکان با افراد نا آشنا ارتباط بر قرار می کنند و تمایل دارند که در حصار در هم تنیده شان در بیت، کلاس و سفر های زیارتی خارج نشده و شان و ثبات نظر خود را حفظ نمایند.
اما آیت الله منتظری اینگونه نبود. با تواضعی مثال زدنی با هر کس از در گفتگو و بحث در می آمد. نشاط علمی داشت. در جایگاه یک مرجع به گفتگوی کلامی و بحث نوشتاری با روشنفکران و غیر روحانیون در سطح برابر و با رعایت آداب گفتگو می پرداخت.
همه این فضائل برخاسته ازآگاهی نسبت به معرفت نسبی و محدودانسان است. برداشت ها، انگاره ها، عقاید و باور های ما همواره امکان دارند اشتباه باشند. کشف افق های تازه ،پیشرفت علوم، اطلاعات تازه و تجربه گرفتن از آزمودن عقاید می تواند حکم به تغییر در ما بدهد. ثبات فقط موقعی ارزشمند است که دلیلی بر رد دستگاه فکری و ارزشی خود پیدا نکرده ایم و فنداسیون عقاید ما در برابر تند باد شک و تردید فرو نپاشیده است.
آزمون سعی و خطا روش خوبی برای طی کردن مسیر و تحولات است. دل بستن به گزاره های ثابت تئوری ها، ایدئولوژی ها و مکاتب بسته ذهن را از پویایی و رشد باز می دارد و در زندان جزمیت اسیر می گرداند. هیچ سخنی، حرف آخر نیست. گارد انسان رها و آزاد همواره به روی تجربه های تازه و تامل در باور های خود باز است. تنها اصل ثابت در این دنیا این است که همه چیز تغییر می کند. مشکل بتوان فضیلتی ابدی و همه جانبه برای راهبرد، اصل، اندیشه و خصلت پیدا نمود. همه این موارد نسبی هستند و وابسته به موقعیت و ظرف زمان و مکان. به عنوان مثال مقاومت و مخالفت در جوامع استبدادی که زور و اجبار حرف اول و آخر را می زند تبدیل به ارزش می شود. اما خارج از این کانتکست ایستادگی در همه جا فضیلت نیست و حتی ممکن استدر مواقعی به گمراهی منجر شده و لجاجت را بازتاب دهد. بر همین مبنا می توان در خصوص تحریم، شجاعت، رک گویی،عافیت اندیشی، مصلحت اندیشی، مدارا، همکاری با دولت و… سخن گفت.
آیتالله منتظری اقبال بلند داشت که هیچگاه در دام جزمیت گرفتار نشد و این شهامت را داشت تا خطایش را تصحیح کند و در پرتو نگرش های جدید، دیدگاه های خود را مورد باز نگری قرار دهد. البته او فردی اصول گرا بود. چارچوب رفتاری مشخص و پیشبینی پذیر داشت. هرهری مسلک نبود. در استواری بر دیدگاه هایی که درست می دانست، ذره ای تردید نشان نمی داد ولی حاضر به بحث و اندیشه پیرامون درستی و یا نادرستی آنها بود. او سعی کرد تا با زمانه جلو بیاید.
به استفاده از تکنولوژی و فناوری های جدید روی خوش نشان می داد. حتی از چت روم های اینترنتی استفاده می کرد تا با نظرات جوانان در مورد مذهب آشنا شود. او اتکا به داشته های خود را کافی نمی دانست و مشتاق توجه به عرصه های جدید و تجربه نکرده بود و به مصداق حدیث نبوی، مشورت با دیگران و اهل خرد را شراکت در عقل های آنان به حساب می آورد.
از این رو پرهیز از جزمیت اندیشی و تفکر قالبی در سعادت و نزدیک شدن به حقیقت نقش کانونی دارد. برای آنکه بتوان غیر جانبدارانه به واقعیت امور واقف شد باید از نظر گاه های مختلف به رویداد ها نگریست. اینجا است که ارزش مخالف و دگر اندیشی روشن می شود. ذهنی که خود بسنده نباشد و فهم خود را مطلق نکند حواسش را معطوف به اطلاع از همه نظرها می نماید و سرانجام قوت رای خود را در ترازوی دیگر دیدگاه ها محک می زند. همچنین متوجه ابعاد دیگر واقعیت می شود که از نظر گاه او پنهان مانده است.
انسان های نیک فرجام و آنانی که نامی خوب از خود بر صفحه تاریخ ثبت کردند، به خطا پذیری خود واقف بودند و از این رو سعی نمودند تا دچار دگماتیسم و رکود نشوند بلکه با توسل به اندیشه پویا و نگاه مثبت به تحول پذیری، گام در مسیر تکامل و کمال بگذارند. توسعه فرهنگی و ارتقاء معرفتی جامعه ما به دوری از جزم اندیشی، نگرش غیر منعطف و مطلق انگاری نیاز دارد. یکی از ماندگار ترین جلوه های میراث آیت الله العظمی منتظری استقبال وی از تغییر، ارزش تلقی کردن تحولپذیری و طرد جزمیت و نگرش قالبی است.