به نام عشق، به کام نفرت

نویسنده
مهرداد شیبانی

مهرداد شیبانی

خانم ها، آقایان! در اولین هفته ماه پائیز 1387 هستیم. شخصی بر تخت ریاست جمهوری کشور ما تکیه زده است که از ‏هزاران سال پیش خزانش با‎ ‎‏”مهر” آغاز می شود؛ از پشت تریبون سازمان ملل از “عشق” می گوید و تخم “نفرت” ‏درجهان می پراکند.‏

سخنگوی طالبان ایرانی که عشق وعلاقه زیادی به سفر به آمریکا دارد، برای چهارمین بار در نیویورک است. قصددارد ‏به کالیفرنیا و لوس آنجلس هم برود تا با مردم آمریکا “گفت وگو” کند که درخواستش برای ویزا بی جواب ماند. اساسا ‏عشق گفت وگو این نماینده جدید خدا را بر کره زمین کشته است. چند بار در گفت وگو با رسانه های آمریکائی گله می ‏کند که چرا بوش جواب نامه اش را هم نداده است.‏

قبل از سفر حتما مطلع شده بود که امام زمان به علت ماه رمضان، قصد آمدن به راهی به آن دوری را ندارد که دو ‏نماینده شیک و پیک و عطرزده که هر دو یادگارهای دوران “طاغوت” اند را فرستاد تا راه مذاکره با جرج بوش واگر ‏نشد، جانشین های احتمالی او را باز کنند.‏

روزنامه اعتماد نوشت: “برخی تحلیلگران اعلام کرده اند در این سفر بیش از هر چیزی زمینه دیدار با مقامات ارشد ‏امریکایی فراهم آمده است و در این راستا احمدی نژاد مشاور خود را زودتر هم راهی امریکا کرده است. حمید مولانا ‏ایرانی الاصلی که تابعیت امریکایی نیز دارد و اخیراً به عنوان مشاور از محمود احمدی نژاد حکم گرفته است 10 روز ‏زودتر راهی امریکا شد تا از نفوذ شهروندی خود به عنوان یک ایرانی - امریکایی استفاده کرده و به جلب نظر مقامات ‏امریکایی برای گفت و گوی مستقیم با احمدی نژاد بپردازد. البته محمود احمدی نژاد از یک لابی دو سویه دیگر هم ‏استفاده کرده و آن هوشنگ امیراحمدی ایرانی مقیم امریکا است. امیراحمدی که با برخی مقام های امریکایی نزدیک ‏است تا چند روز پیش در ایران بود و در کیش اقامت داشت و پس از رایزنی هایی با برخی مقامات دولتی دوباره راهی ‏امریکا شد تا به گفته خودش به هر طریق ممکن قفل روابط بسته تهران - واشنگتن را باز کند. امیراحمدی تاکنون با ‏مقامات مهم دولت محمود احمدی نژاد دیدار کرده و به آنان برای چگونگی مذاکره با امریکا پیشنهاداتی داده؛ پیشنهاداتی ‏که مشابه آن را هم حمید مولانا به احمدی نژاد داده است. به این ترتیب محمود احمدی نژاد ممکن است در این سفر با ‏مقامات امریکایی دیداری داشته باشد یا دست کم زمینه این دیدار را برای آینده هموار کند.“‏

وقتی هم لاری کینگ ـ مجری معروف شبکه سی ان ان ـ از احمدی نژاد پرسید: “ آیا مایل است با باراک اوباما یا جان ‏مک کین، نامزدهای حزب دموکرات و جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ملاقات و گفتگو کند؟ ” ‏بلافاصله جواب داد: “ما اهل گفتگو هستیم. اینکه چرا آنها تمایل ندارند این گفتگو صورت بگیرد، باید از خودشان ‏بپرسید.” ‏

احتمالا ملائک حامی احمدی نژاد هم درلیالی قدر سرگرم عزاداری بودند که این خبر روزنامه اعتماد ملی رابه او ‏نرساندند: “اعضای برجسته دو حزب دموکرات و جمهوریخواه ایالا‌ت متحده آمریکا با تشکیل مرکز «سیاست دوحزبی ‏آمریکا» ائتلا‌فی با نام «اتحاد علیه ایران هسته‌أی» تشکیل داده‌اند که هدف آن ترغیب ایران برای توقف تلا‌ش جهت ‏دستیابی به سلا‌ح هسته‌ای است. این مرکز در نظر دارد تبلیغاتی را برای ترغیب مباحث در آمریکا درباره خطرهایی که ‏ایران هسته‌ای به همراه دارد، راه‌اندازی کند.“‏

سناتور اوباما هم که این هفته سه درصد از رقیب جمهوریخواه خود جلو گرفته است، در واکنش به سخنان ضداسرائیلی ‏مرد جلوی صحنه حزب پادگانی گفت: “من به قوت اظهارات مشمئزکننده پرزیدنت احمدی نژاد در سازمان ملل را ‏محکوم می کنم، و متاسفم که این تریبون در اختیار او قرار گرفته تا نظرات پر از نفرت و یهودی ستیزانه خود را طرح ‏کند.” ‏

این نخستین واکنش به سخنانی بود که با مردم اسرائیل “گفت وگو” می کرد. رحیم مشائی هنگامی که احمدی نژاد تهران ‏را ترک می کرد، گفته بود: “اکنون اسرائیل مرده، تنها تشییع جنازه‌اش عقب افتاده است..“خودش هم گفت: “وقتی می ‏گوییم این رژیم محو شود، یعنی آدم کشی، ترور و تجاوز و اشغالگری محو شود.” و از “پایان امپراطوری آمریکا” هم ‏خبر داد.‏

‏ سخنانی که بار دیگر جهان را علیه ایران بر انگیخت. اکنون مردم جهان که از بلندگوهای رسمی برنامه جمهوری ‏اسلامی برای محو اسرائیل را شنیده اند، راحتتر این سخنان شیمون پرز را می پذیرند: “چنین اتهاماتی هرگز در این ‏ساختمان یا در سازمان ملل طرح نشده بود.این اظهارات یادآور سیاهترین اتهامات در فضای نفرت است. رئیس جمهور ‏ایران با تن کردن ردای موعظه گران از آن برای نفرت پراکنی استفاده می کند. این سیاه ترین اتهاماتی است که به نام ‏هیتلر مطرح می شود. احمدی نژاد خواستار بازگشت جهان به عصر ظلمت، نفرت، تهدید، عدم بردباری و تکبر است.“‏

و نتیجه گرفت: “ایران امروز مرکز تروریسم است.“‏

جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا هم در سخنرانی خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران و سوریه ‏را متهم به دست داشتن در تروریسم دولتی کرد.‏

نیکولا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه هم در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: “اتحادیه اروپا هرگز ‏درخواست نابودی اسرائیل را تحمل نخواهد کرد.“‏

همان روز در تظاهراتی که د رمقابل سازمان ملل برگزارشد، الی ویزل برنده جایزه صلح نوبل، که خود از بازماندگان ‏هولوکاست است، گفت: “رئیس جمهور ایران جنایتکار است و باید توسط سازمان ملل متحد بازداشت شود.” ‏

وهنوز نوبت اعلام “آزادی مطلق” در ایران نرسیده بود که بار دیگر زمزمه جنگ درجهان برخاست. جنگی که مردم ‏ایران در سالهای مهر ورزی جمهوری اسلامی شاهدش بودند، میلیونها دلار خسارت دادند، قبرستان هایشان آباد شد، ‏فقط بانوشیدن جام زهر شکست از عراق فسقلی به پایان رسید وهنوز بعد از دو دهه خرابه هایش در غرب وجنوب ‏ایران باز سازی نشده است. ‏

اکنون، هنوز هاشمی و رضائی بر سر نامه ای که شکست را به آیت اله خمینی اعلام کرد و جام زهر را بدستش داد، ‏سرگرم دعوایند وفاتحان واقعی آن هشت سال خون و جنگ یعنی “سرداران” آماده حذف روحانیت وقبضه کامل ‏قدرتند. حتی نام آیت اله طالقانی را در سالگرد درگذشت او حذف می کنند. “مراجع عزیز” را هم از زبان رئیس ‏جمهورشان دعوت می کنند به خانه برگردند.‏

سرداران که به گفته “ابراهیم یزدی” ماهیت نظام را تغییر داده و آن را به سوی یک مدل حکومت خلیفه‌گری پیش می ‏برند، ایران را شتابان در آستانه جنگی قرار می دهند که علی آهنی سفیر جمهوری اسلامی در فرانسه “جنگ جهانی ‏سوم” می خواندش. گوشت دم توپ را هم آماده کرده اند. فرمانده نیروی زمینی سپاه می گوید: “ده‌ها برابر دوران ‏جنگ جوان شهادت‌طلب داریم.” جوانانی که باید قطعه قطعه شوند تا فیروز آبادی ها که کاشف “جنگ علوی” اند پروار ‏تر گردند و ثروتمندان در سایه تجارت جنگ ثروتمند تر. ‏

‏ دراین اوضاع و احوال است که خبرگزاری “نووستی” در تفسیری به قلم “اولگ آنتونوف” و “نزاویسیمویه واینویه ‏آبوزرنیه”، بار دیگر نسبت به خطر حمله ناگهانی به ایران هشدار می دهد و می نویسد: “با مجهز شدن آمریکا به «خفه ‏کن» های ویژه ایران باید خود را آماده حمله ناگهانی امریکا کند.آمریکا تلاش خواهد کرد کلیه توان نظامی- صنعتی ‏جمهوری اسلامی را منهدم سازد. به همین خاطر هواپیماهایی که بمب های سنگین مخرب را حمل می کنند باید وارد ‏محدوده عملکرد سیستم های پدافندی ایران شوند. مراکز و تاسیسات دیگر را به راحتی می توان با موشکی های بالدار ‏هدف قرار داد.“‏

احتمالا این خبر به احمدی نژاد می رسد که در استودیوی سی ان ان دروغ های شاخدار تحویل مجری معروف، اما کم ‏اطلاع آمریکائی می دهد. اومی گوید: “ایران در برابر هرگونه تجاوزی به خاک این کشور، واکنش شدید نشان خواهد ‏داد.“‏

و بعد اضافه می کند: “در اسرائیل با دروغ و کشتار حکومت درست کرده‌اند. اما در ایران ۹۸ درصد مردم از دولت ‏پشتیبانی می کنند. آزادی در ایران مطلق است و قانون بر کشور حکمفرماست. سیستم قضایی ما از پیشرفته ترین سیستم ‏های دنیاست. در کنفرانس های مطبوعاتی من هر کسی این حق را دارد با آزادی هر چه تمامتر هر چه را بخواهد ‏بپرسد.“‏

ملاک گرانی، قیمت گوجه فرنگی در میوه فروشی آقای رئیس جمهور بود. آزادی مطلق هم فقط در کنفرانس مطبوعاتی ‏او بر قرار است وبس.‏

چه باید کرد که محمد خاتمی که جلائی پور آمدنش را “کابوس خاتمی” برای اقتدار گرایان توصیف می کند، می گوید: ‏‏”قبل از آنکه به نتیجه انتخابات امریکا بیاندیشیم، باید به انتخابات در کشور خودمان بیاندیشیم و به فکر نان و اشتغال، ‏حق و حقوق مردم و آینده آنها باشیم!“‏

دیده‌بان حقوق بشر و کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران هم، در گزارش جدید خود‎ ‎اعلام می کنند که در دوره ریاست ‏جمهوری احمدی‌نژاد حفاظت از حقوق اساسی بشر در ایران‎ ‎به شدت تقلیل پیدا کرده است. اعدام‌ها ۳۰۰ درصد افزایش ‏یافته و سرکوب مدافعان حقوق‎ ‎بشر شدت گرفته است‎.‎

از “آزادی مطلق” هم که همه از صدرتاذیل بر خوردارند. خاتمی که جای خودش، مقامات نظام و ستون های قدرت ‏جمهوری اسلامی هم دارند از مطلق بودن “آزادی” خفه می شوند. مثلا عبدالله نوری هنوزجمله اش در باره حضور در ‏انتخابات تمام نشده که ازطرف لشکریان رئیس جمهور به “آزادی مطلق” تهدید می شود. و بقول روزنامه اعتماد ‏‏”جنبش مداحان” را وارد صحنه می کنند: “پیام حاج منصور ارضی برای عبدالله نوری تنها در یک جمله مستتر بود؛ ‏‏«اگر نوری بخواهد کاندیدا شود، می دهیم حسابش را برسند.» منصور ارضی مداح معروف و حامی پرآوازه دولت نهم ‏که بیشتر به عنوان دبیرکل جنبش مداحان شناخته می شود شب بیست و یکم ماه رمضان و در مراسم لیالی قدر این پیغام ‏را برای یکی از کاندیداهای احتمالی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری دهم فرستاد تا آغاز فعالیت های ‏انتخاباتی مداحان را کلید بزند و ضمن آن، این نظریه را تایید کند که «تاریخ تکرار می شود.» چرا که او در همین ‏مراسم ضرب و شتم عبدالله نوری و عطاالله مهاجرانی وزرای دولت خاتمی در سال 77 را یادآوری کرد و گفت؛ «از ‏طرف من به او بگویید اگر جان خود را دوست دارد وارد این میادین نشود.“‏

‏ و می رسیم به مردم.احمد طاهری روزنامه‌نگار ایرانی مقیم آلمان، گزارشی از مشهد برای روزنامه فرانکفورتر ‏آلگماینه فرستاده که در شماره یکشنبه ۱۴ سپتامبر آن تحت عنوان “ترس ثروتمندان ایرانی از طغیان تهیدستان” انتشار ‏یافته است. بر اساس این گزارش: “اقتصاد ایران به رغم درآمدهای هنگفت نفتی، به سراشیب افتاده است. طبقه متوسط، ‏روز به روز فقیرتر می‌شود. ثروتمندان، معتاد به قرص‌های آرام‌بخش، به سراغ روانکاوان می‌روند و از قیام تهی‌دستان ‏می‌ترسند. ازمحافل سیاسی که بگذریم، هیچکس به رویدادهای سیاسی تهران علاقه نشان ‌نمی‌دهد. دسترسی به نان ‏روزانه، تنها مشغولیت مردم است و واژه‌ای که بیش از همه به کار برده می‌شود، تومان، یعنی پول رایج. در نماز ‏جمعه، هنگامی که امام جمعه سخن می‌راند، این واژه به گوش می‌خورد. در بهشت‌رضا، بزرگترین گورستان مشهد، ‏زنان، پوشیده در حجاب اسلامی افراطی، بر سر پول با یکدیگر دعوا می‌کنند. از زمانی که احمدی‌نژاد به قدرت رسیده، ‏اقتصاد ایران به سراشیب افتاده است. در حالی که او در مبارزات انتخاباتی وعده داده بود پول نفت را بر سر سفره ‏تهی‌دستان ببرد، این سفره‌ها هیچوقت به اندازه امروز خالی نبوده است.” گزارش درادامه به “تیره‌روزی حقوق‌بگیران” ‏و “رواج داروهای ضدافسردگی” می پردازد. ‏

‏”خبرنامه امیرکبیر” هم بیانیه مجمع دانشگاهیان آذربایجانی را منتشر می کند: “به دنبال افزایش فشارهای امنیتی بر ‏فعالان ملی آذربایجان، هفته گذشته نیروهای اطلاعاتی شماری از فعالین حقوق بشر و هویت طلب آذربایجان را در یک ‏مراسم افطاری در تهران دستگیر کردند. این بازداشت ها در حالی صورت گرفت که در ماه های اخیر تعداد زیادی از ‏فعالان هویت طلب آذر بایجان دستگیر، بازداشت و شکنجه شده وهنوزعده ای از دانشجویان دانشگاه تبریز نیز در بند ‏نیروهای امنیتی قرار دارند. اکثر بازداشت شدگان مراسم افطاری روزنامه نگاران و فعالین مدنی آذربایجان هستند که ‏تنها با استفاده از قلم به بیان دیدگاه ها و افکار خود پرداخته و همیشه در چهارچوب قوانین داخلی و کنوانسیون های بین ‏المللی که جمهوری اسلامی ایران یکی از امضاء کنندگان آن ها است، فعالیت کرده اند.“‏

خانم، آقایان. ما را ببخشید که داریم روده درازی می کنیم. هفته ای است که هرچه اخبار را می چلانی، تا به مساله اتمی ‏برسی، نمی شود. دو تایش را مشت نمونه خروار می آوریم: ‏

دستگیری یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران بنام “عبدالرضا شهلائی”. ایشان قائم مقام فرماندهی نیروهای قدس ‏هستند و رفته بودند تا باسازماندهی انفجارها پیام عشق رئیس جمهورشان را بیشتر از پیشتر به عراقی ها برسانند. ‏سردار شهلائی هدایت کننده مقتدا صدر و جیش المهدی هم بوده اند.‏

سرگذشت تلخ تولید چای هم دارد به انجام خودش می رسد. طبق آخرین آمار وضعیت چای در ایران به شرح زیر است: ‏‏”29 هزار تن تولید، 16 هزار تن واردات. 100 هزار تن واردات قاچاق.” این معادله در زمان گذشته برعکس بوده. ‏بزودی تولید داخلی هم جای خود را به واردات تجارموتلفه وفرماندهان سپاه می دهد.‏

بازی اتمی هم ادامه دارد. مقامات آژانس انرژی اتمی، سازمان ملل و اتحادیه اروپا هشدار می دهند که جمهوری اسلامی ‏برای اینکه بتواند با یک حرکت انقلابی “عشق” را در جهان منتشر کندو زمینه بیشتر ظهور را فراهم سازد، دارد بمب ‏اتمی اش را می سازد. روسیه هم “فعلا” با برگ ایران سرگرم بازی جهان است و احتمالا تا امتیاز گرجستان را نگیرد، ‏در کار صدور قطعنامه چهارم کار شکنی می کند.‏

و هفته تمام می شود با یک پیروزی بزرگ برای جمهوری اسلامی. رئیس جمهور مثلا کمونیست بولیوی که پول نفتش ‏را می گیرد و خندان خندان می رود تاسفره همشهری های سیمون بولیوار راپرکند، با صدور “لاما” به ایران موافقت ‏می کند. خوب است با این حیوان توسط مجتبی نوروزی رئیس سازمان دامپزشکی ایران، آشناشوید: “ این حیوان که از ‏خانواده شترسانان است جثه ای کوچکتر از شتر دارد و دارای رشد سریعی است. این حیوان کوهان ندارد و در آمریکای ‏جنوبی برای بارکشی، تولید پشم و گوشت از آن استفاده می شود. گوشت لاما قرمز است و کلسترول ندارد و می توان آن ‏را «شتر گوسفند» نامید.“‏

خانم ها، آقایان! یادش بخیر ایرانی که خزان خیابان هایش را از فرش رنگ زرد می زد و عشاق در دست دردست بر ‏ان می رفتند ؛ وحسین منزوی شاعر می گفت: برگ ها زیر پایت عاشق می شوند.‏

اکنون، لاما آماده تاختن است و توفان های سخت در راه. و من باز می پرسم: ‏

‏- پس ما چکاره ایم؟ چرانشسته ایم ونگاه می کنیم؟