“برادران قاچاقچی” از قدیمی ترین محصولات “نظام مقدس جمهوری اسلامی” هستند. این برادران در هفته دوم تیرماه 1390 رسما توسط “هدیه الهی” سابق و”فاسد” و”آشغال” کنونی یعنی رئیس جمهور نظام که خود در تسخیر فردی”مرتاض، فراماسونر، بازجو، جاسوس، نفوذی یهود و ابوبکر زمان” - رحیم مشائی – است، رسما به امت همیشه در صحنه معرفی می شوند.
این برادران اول قرار بود جهان را از شر فساد و برهنگی نجات دهند و بعد به اعمال دیگری مشغول شدند که کم زحمت تر و پر سودتر است. به فرمایش برادر رئیس دولت دهم: “هر کس یک جایی را سوراخ کرده است، برای خودش می برد و می آورد.”
محمود احمدی نژاد برای معرفی این “برادران” یک “ برادر” دیگر یعنی سعید مرتضوی را همراه دارد وفرمایش می فرماید: “بین ۵۵ تا ۶۰ میلیارد نخ سیگار در ایران مصرف می شود که معادل ۲ هزار میلیارد تومان است. این رقم همه قاچاقچیان درجه یک دنیا را به طمع می اندازد، چه رسد به “برادران قاچاقچی” خودمان!”
سعید مرتضوی، که دستمزد کشتن زهرا کاظمی و دهها نشریه را گرفته و حالا رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز است، اصلا فرمایش سال گذشته اش را بروی مبارک نمی آورد: “هیچگونه اسکله غیرمجاز وجود ندارد و پروندههای آنها مختومه شده است.”
اما یک “برادر” دیگر - عزیز جعفری – بی طاقت می شود. او چنان به میان معرکه می پرد و ورود کالای قاچاق از اسکله های سپاه را تکذیب می کند که همگان بیاد داستان معروف چوب و گربه می افتند.
“رقابت دو تیم دولت و سپاه بر سر قاچاق” چنان بالا می گیرد که سوت داور خامنه ای بصدا در می آید: “مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست.”
آخر هفته، هفته ارقام نجومی واخبار هولناک است. “برادران” در سال 89 در حدود 87 میلیارد دلار نفت فروخته اند و 70 میلیارد دلار جنس وارد کرده اند.
محمود احمدی نژاد گفته است: “در ایران گرسنه نداریم.” و حجت الاسلامی بنام نقویان در شبکه سه سیما جوابش را چنین داده است: “الان طرف آمده - معذرت می خواهم- به خود فروشی تن می دهد. من می دانم فقط فقر آن را به اینجا رسانده است. فقط فقر. خوب بگویم الحمد لله خودت را فروختی خانم؟ الحمدلله گرسنه نیستی؟ خدا را شکر، خدا را شکر، یک پولی داری امشب بخوری و ببری پیش شوهر و بچه ات؟ خب آدم اشکش در می آید، ناراحت می شود، بهش فشار می آید در این کشور. آمده در خانه طرف، فقط رفته سر یخچال و مواد یخچال را خالی کرده و یک کاغذ گذاشته که من زن و بچه ام یک ماه است میوه و گوشت نخورده اند و چاره ندارم. آدم ناراحت می شود.”
اگر فضا بیشتر مشتعل شود، در رقابت دو گروه رازهای بیشتری از پرده بیرون می افتد و صف “برادران قاچاقچی” و “نظامی” و”امنیتی” و غیره همه مساحت ایران را می پوشاند.
این “برادران” فقط قاچاق و غارت نمی کنند، ثروت ملتی را که برای نان شب خودفروشی می کند و کلیه اش را چوب حراج می زند، بر باد می دهند.
خبرگزاری نیمه دولتی مهر زیان ناشی از افتتاح زودهنگام پالایشگاههای فاز ۹ و ۱۰ میدان پارس جنوبی را ۶ میلیارد دلار ارزیابی می کند ومی نویسد: “این پالایشگاهها دراسفند ماه ۱۳۸۷ با صرف میلیاردها تومان برای تبلیغات افتتاح شد و با وجود وعده های مختلف شرکت ملی نفت ایران هنوز ۷۵ درصد از چاههای گازی فازهای ۹ و ۱۰ پارس جنوبی قادر به تولید گاز طبیعی از مخزن مشترک با قطر در آبهای خلیج فارس نیستند.”
نفت را همچنان مجانی و دو دستی تقدیم هند می کنند. و…
مسئول مدیریت خشکسالی ایران می گوید: “۷۶ درصد مساحت کشور دچار خشکسالی شده و بیآبی نسبت به ماه گذشته بیشتر شده است.” و احمدینژاد از این فاجعه بهره می گیرد تا با سخن جنجالی دیگری خودش را بازهم سر زبانها بیاندازد: “گسترش دامنه خشکسالی در ایران کار اروپائیهاست، آنها ابرها را تخلیه کردند.” باز هم در باره نابودی اسرائیل می گوید و خواستار جدائی بخش هایی از اروپا می شود، اما آب ازآب تکان نمی خورد. جهان متوجه “حذف قدم به قدم” او شده است و بازی مدعیان جانشینی او را در روشنائی رصد می کند: دو سردار که نگاه به خیابان پاستور دارند. سردار قالیباف خواب رضا شاه حزب الهی را می بیند. و علی لاریجانی که بی اختیار آدمی را بیاد دیدار معروف برادرش می اندازد و تکیه کلام “مش قاسم” را در ذهن زنده می کند: “انگلیسی های بی ناموس…”
رئیس مجلس و فرمانده سپاه که مدام حضور بیشتری در صحنه پیدا می کند، تکلیف خاتمی و انتخابات مجلس نهم را روشن می کنند. لوموند می پرسد: “خیز لاریجانی برای ریاست جمهوری؟” همکاران ما در “روز” فضای انتخاباتی را در این تیتر منعکس می کنند: “اصولگرایان نگران اند، اصلاح طلبان مردد.”
مهدی طائب هشدار می دهد: “الان با دو جریان روبرو هستیم؛ یکی جریان فتنه و دیگری جریان انحراف. اینها دارند به سرعت به هم نزدیک میشوند، یعنی ممکن است نهایتاً یک رقیب داشته باشیم، اما الان محاسبه میکنیم که دو رقیب داریم. هیچ کدام از اینها نباید ما را از دیگری غافل کند، جریان فتنه بسیار عظیم بود و باید مواظبت کنیم،….”
و چون اوضاع ملک و ملت بر وفق مراد است، برادران به شوخی و تفریح روی می آورند. هنوز در “چمدان اینترنتی” باز نشده، وزارت اطلاعات ضدش را رو می کند.
رئیس دولت دهم یک بار دیگر از طرح تازه دولت خود برای ساخت مسکن ویلایی و واگذاری هزار متر زمین به هر خانواده ایرانی برای ساخت خانه و باغ خبر می دهد. ملت گرسنه است، باشد. تن فروشی می کند، بکند. اما می تواند شب در یک باغ باصفا بخوابد.
او از وزیر علومش می خواهد: بازنشسته نمودن اساتید متوقف و از اقدام سطحی کلاس های تک جنسیتی دانشگاه خودداری شود. وزیر می گوید نامه مربوط به او نرسیده است.
محمد خوشچهره – محبوب سابق و مغضوب کنونی- فیلش یاد هندوستان می کند: “درصدد ایجاد فضای استالینی در دانشگاهها هستند.”
وزارت نفت وزیر ندارد وکسی که سرپرست این وزارتخانه شده با مباحث این وزارتخانه آشنایی ندارد.
وزیر دوم نفت احمدی نژاد سیاست های وزیر سوم را زیر سئوال می برد و صد البته بعد از پایان وزارت او. نوذری توقف سوآپ توسط میر کاظمی را به سخره می گیرد. میر کاظمی سوآپ را عملی خیانت بار می داند و اسمش را گذاشته است شوآپ.
مهدی طائب که بر خلاف برادرش شکنجه گرو وآدم کش نیست ومدرس حوزه و دانشگاه است، فشرده حرفش این است: احمدی نژاد، شعیب بن صالح - سردار بزرگ امام زمان و زمینه ساز ظهور در میان ایرانیان - نیست و بیخودی امام زمان، امام زمان می کند.
مقام معظم رهبری جلوی سفر ملک عبدالله پادشاه اردن را به ایران می گیرد، چون مکشوف می شود؛ یاران احمدی نژاد می خواستند ملک عبدالله را وقتی به ایران رسید به یک حمام آب معدنی دعوت و مخفیانه پشت او را کنترل کنند تا ببینند خال دارد یا نه؟ یکی از علایم ظهور امام زمان، همزمان بودن پادشاهی فردی با نام “عبدالله” در اردن است و دولت قصد کشف این مهم را داشته است.
همان طائب فوق الذکر، تاریخ قاره آمریکارا تغییر می دهد: “یک محقق فرانسوی ثابت کرده سرخپوست های آمریکایی مسلمان بوده اند و یهود برای سلطه بر قاره آمریکا و یهود، آنان را با زور مجبور به بت پرستی کرده و بعد تمدن آمریکایی را به وجود آورده است.”
فرمانده انتظامی تهران بزرگ هم برای اینکه در این بازار شعبده بیکار نباشد ورود بانوان به چایخانهها و قهوهخانههایی را که با قلیان از مشتریان خود پذیرایی میکنند، ممنوع اعلام می دارد.
و مهدی کامرانی عضوتیم ملی بسکتبال ایران هم حرف خیلی بامزه ای می زند: “صمد نیکخواه بهرامی کاپیتان تیم ملی و من تیم نداریم؛ چه برسد به بازیکنان دیگر. باید برویم کنار سالن بسکتبال و گیتار بزنیم.”
و بیرون از دایره “برادران قاچاقچی” وهمراهان ، خطر از چهار سو ایران را محاصره کرده است. هفته ایست که خبر درگیری در مرزهای ایران با آذربایجان و کردستان عراق می رسد.
علی لاریجانی که پیشتر در کاربرد اصطلاحات تازه دستی داشت، حالا فقط دشنام می دهد: “دادگاه بینالمللی رسیدگی به ترور حریری بیآبرو است.”
دادگاه بین المللی قاتلان رفیق حریری را در میان حزب الله - شعبه طالبان شیعه- در لبنان یافته است. براحتی می توان سرنخ را در سپاه قدس دید و تا بیت رهبری و دفتر بشار اسد کشید.
آمریکا نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده این نیرو به همراه احمد رضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی را به اتهام همکاری با حکومت بشار اسد در سرکوب معترضان در سوریه تحریم می کند.
ترکیه که روابطش مدام باجمهوری اسلامی سردتر می شود از بشار اسد می خواهد اصلاحات را پیش ببرد .خبرگزاری ها از تمرکز و آرایش نظامی ترکیه در مرزهای مشترک این کشور با سوریه خبر می دهند.
جلال طالبانی در حاشیه همایشی با عنوان “مبارزه با تروریسم” در تهران، با رهبر جمهوری اسلامی ملاقات کرد و پیامی ازخامنه ای برای اوباما دریافت داشت که این هفته علنی می شود.
الاهرام می نویسد: “رهبر جمهوری اسلامی از اوباما خواسته است در امور سوریه دخالت نکند و در صورت چنین دخالتی، جمهوری اسلامی به نیروهای امریکائی در عراق فشار وارد خواهد آورد.”
روزنامه لبنانی “الاخبار” خبرمی دهد: “ایران به ترکیه هشدار داده است که در امور سوریه دخالت نظامی نکند. هدف اصلی از تغییر نظام سوریه، نابودی حزب الله لبنان و تضعیف موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی است و به همین دلیل دفاع از دمشق در حکم دفاع از تهران و بیروت است.”
همزمان با انتشار همین اخبار، عبدالحلیم خدام وزیر خارجه و نخست وزیر سوریه در زمان حافظ اسد که پس از درگذشت وی مشاور بشار اسد شد و اکنون در خارج از سوریه به جمع مخالفان دولت سوریه پیوسته، در مصاحبه ای با روزنامه “الشرق الاوسط” می گوید: “رهبران جمهوری اسلامی به این دلیل نگران سرنوشت نظام حاکم بر سوریه اند که می دانند سرنگونی نظام سوریه، می تواند سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را در پی داشته باشد.”
عربستان رسما می گوید: مجهز شدن جمهوری اسلامی به سلاح اتمی را تحمل نمی کند.
رضا تقی زاده تحت عنوان “جنگ سرد ریاض علیه تهران” می نویسد: “با توجه به بحران داخلی ناشی از ادامه جنگ قدرت در ایران، دشوارتر شدن وضعیت حکومت بشار اسد در سوریه -مهمترین متحد تهران در منطقه- و دورتر شدن ترکیه از جمهوری اسلامی، -بعد از سردی مناسبات ایران با روسیه-، اینک تشدید جنگ سرد مابین ریاض و تهران، و در نتیجه استفاده عربستان از سلاح نفت علیه جمهوری اسلامی، میتواند وضعیت سیاسی مبهم کنونی در ایران را تشدید و به آغاز دور تازهای از بیثباتی در کشور بیانجامد.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، روز آخر هفته اطلاع تازه ای می دهد: “حکومت ایران به عنوان بخشی از اقدامات جدید خود برای افزایش نفوذ در منطقه، سلاح های مرگبارتری را در اختیار گروههای عراقی که با ارتش آمریکا در این کشور می جنگند، قرار می دهد.”
بزرگترین شرکت حمل و نقل دریایی جهان فعالیت های خود در چندین بندر ایران را متوقف می کند. این امر احتمالا در حمل و نقل مواد کالاهای اساسی غذایی به مقصد ایران اختلال های جدی ایجاد می کند.
هفته دوم تیر ماه تمام می شود. نیمه شب چهارشنبه خبری و تصویری روی فیس بوک می آید. مجسمه فردوسی را بر پشت وانتی نشانده و می برند. مجمسه سربازان ایران باستان را بردند. تندیس آریوبرزن را تاب نیاوردند و حالا فردوسی را بعد از 52 سال از قلب تهران بر می دارند.
“برادران قاچاقچی” مجسمه ها را فرو می کشند. فرزندان آریو برزن و فردوسی را به زندان می اندازند. شکنجه می دهند. می کشند. اما با ایران چه می توانند کرد؟ صدای ابدی فردوسی را چگونه خاموش می کنند:
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست ِ منست
هنر نزد ایرانیان است و بـــس
ندادند شـیر ژیان را بکــس
دریغ است ایـران که ویـران شــود
کنام پلنگان و شیران شــود
چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم
چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار