زمانی که متهمان تمامی جرم های نسبت داده شده به خود را در زمان محاکمه های سیاسی می پذیرند، این روند در ذهن دیگر مخالفان جمهوری اسلامی در ایران و سراسر جهان تداعی می شود: انزوا، بدرفتاری، تهدید و در نهایت اعتراف هایی که از سوی بازجویان آنها به ایشان دیکته شده است.
ابراهیم نبوی که به خاطر طنزهایش در مورد حکومت مذهبی در ایران محبوبیت دارد، با دیدن فیلم های اعتراف اصلاح طلبان سرشناسی چون محمد ابطحی و محمد عطریانفر به یاد اعتراف های خود در سال ۲۰۰۰ می افتد که پس از ۳ ماه زندان از وی گرفته شد.
او که امروز در بروکسل زندگی می کند در این باره می گوید: “زمانی که در دادگاه می نشینید، این احساس را دارید که کاملاً تنها هستید و سرنوشت تان تنها به دست خودتان است. تنها کاری که دوست دارید انجام دهید این است که خودتان را با اعتراف کردن نابود کنید.”
محبوبه عباسقلی زاده، فعال و مبارز مشهور حقوق زنان که در سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ زندانی شده و تحت بازجویی قرار گرفته نیز می گوید: “اعتراف از قبل نوشته شده. آنها آن قدر زندانی را رنج می دهند تا آنچه را که نوشته شده بر زبان آورد. به عنوان مثال می نویسند که هیچ تقلبی در انتخابات انجام نشده و اینکه اصلاح طلبان یک انقلاب مخملی به راه انداختند […] و سپس ابطحی را می آورند که همین ها را بگوید.”
کسانی که طی هفته های اخیر در موج سرکوب های پس از انتخابات دستگیر و بازداشت شده اند می گویند که آنها را به صورت گروهی در سلول ها می ریختند و پاسداران آنها را کتک می زدند یا مجبور به لیسیدن سنگ توالت می کردند.
ابراهیم نبوی نیز تأکید می کند بدون اینکه بازجویان حتی به او دست زده باشند، زیر فشارهای روانی در زندان اوین تهران “شکسته شده”. او را به مدت یک ماه و نیم در یک سلول انفرادی که ابعاد آن یک متر در یک و هشتاد بود نگاه داشتند و به مدت ۳ روز هیچ کس به سلول او نیامد.
او می گوید: “می دانید تنهایی یعنی چه؟ پس از یک ساعت ناگهان احساس می کنید که از بقیه دنیا جدا افتاده اید. همه شما را فراموش کرده اند […] احساس ضعف تان روز به روز بیشتر می شود و می بینید که قربانی بی عدالتی شده اید. این احساس را پیدا می کنید که گویی حق زندگی ندارید. سپس به تدریج به سرزنش خودتان می پردازید که چرا وارد چنین مخمصه ای شده اید و شروع می کنید به مرور کردن مسایل تا اشتباهات خود را پیدا کنید. در واقع شروع می کنید به تحقیر و خوار کردن خودتان.”
زمانی که بازجویی ها شروع می شدند، او احساس آرامش می کرد چون دیگر تنها نبود. این طنزنویس ۵۱ ساله در ادامه می گوید: “حداقل می توانید با یک نفر صحبت کنید. در واقع کسی که از شما اعتراف می گیرد به نزدیک ترین کس شما تبدیل می شود، زیرا شما دیگر کسی را در این دنیا ندارید.”
او پس از اعتراف به “توهین به نظام اسلامی” محکوم ولی به قید وثیقه آزاد شد. او در سال ۲۰۰۳ ایران را ترک کرد و از آن پس در اینترنت به انتقاد از جمهوری اسلامی پرداخته است.
از سوی دیگر، تهدیدهایی علیه نزدیکان وی انجام شد. او همچنین می افزاید: “شما در نهایت اعتقادات سیاسی خود را فدای زندگی شخصی تان می کنید.”
زمانی که از دادن آدرسش امتناع کرد، مسؤولان تهدید کردند به نزد مادرش که بیماری قلبی دارد خواهند رفت. او سپس می گوید: “بلافاصله به آنها گفتم هر کاری که بگویید انجام می دهم. من می دانستم که آنها وجدان ندارند و با این اقدام شان با زندگی او بازی خواهند کرد.”
اکبر گنجی، روزنامه نگار، نیز مانند نبوی شش سال در زندان اوین زندانی بوده است. او می گوید: “انزوا و تنهایی بدتر از مرگ است. پس از مدتی بی تفاوتی وجود شما را فرا می گیرد. در آن زمان زندانی آماده است هر آنچه که آنها می خواهند را با زبان خود اعتراف کند تا بلکه بتواند از آنجا خارج شود.”
این روزنامه نگار که در سال ۲۰۰۰ دستگیر شد از امضاء کردن اعترافاتش سرباز زد. او پس از آزادی در سال ۲۰۰۶ کشور را ترک کرد. گنجی در ادامه می گوید: “ولی تجربه هر شخصی متفاوت از دیگری است. آنچه که مهم است این است که این افراد با اینکه تسلیم شرایط زندان شده اند، وجهه خود را از دست نمی دهند، بلکه همه به عنوان یک قهرمان از آنها دفاع می کنند و در نهایت نیز این حکومت جنایتکار است که محکوم می شود.”
منبع: نوول ابزرواتور، ۱۴ اوت