به دنبال حمله “نشستگان در فضای مجازی” به نوشته نسبت داده شده به یکی از نوادگان مرحوم آیت الله خمینی، واکنشی خشونت آمیز و البته قوی تر از گروه اول توسط “اقتدارطلبان رادیکال” و “انحلال طلبان برانداز” شکل گرفت که به دنبالش، شاهد واکنش شورش گونه در فضای مجازی بودیم. البته این همسویی، نخستین همسوییها نیستند بلکه تازهترین همسویی در مجموعهای از چنین رخدادها در سالهای اخیر بوده است.
بدون تردید واکنش دو جریان “اقتدارطلب رادیکال” و “انحلال طلب برانداز”، شاخصه های خاص خود را دارد اما اگر کسی بخواهد از آنچه رخ میدهد و نتیجه ای که گرفته می شود، شناختی به دست آورد، باید به شباهتهایی که در این واکنشها وجود دارد، توجه کند.
نخستین ویژگی مشترک این است که همه این واکنش ها در آغاز بسیار کوچک هستند؛ شماری از مردمان به ظاهر نکته سنج، بر سر موضوعی واکنش نشان می دهند. سپس با فراگیر شدن این واکنش که تا حدود زیادی قابل پیشبینی نیز نیست، ناگهان، نهتنها فرد مورد نظر بلکه تا اندازهای هر چه به آن فرد مربوط می شود، مورد هجوم قرار میگیرد. هجومی با توسل به مضامین اخلاقی، عدالت و حفط ارزش ها صورت می گیرد. هرچند تعاریفی که هر یک از این واژه ها میدهند با یکدیگر متفاوت است.
دومین ویژگی این واکنش ها این است که هیچ کدام از آنها برای زمانی طولانی ادامه نمییابند. البته این رنگ باختن اعتراضات، کاملاً طبیعی است؛ چون وارد متن جامعه نمی شود. این سومین ویژگی این واکنش ها است. فقط تنها یک چیز را به یادگار می گذراند و آن لفاظی است که خود را پشت آن پنهان میکنند.
از همین رو برای تبیین سه ویژگی مشترک دو جریان”انحلال طلب برانداز” و”اقتدارطلب رادیکال”، مرور حوادث گذشته مفید است.
آغاز ماجرا
متنی در صفحه فیس بوک خانم نعیمه اشراقی منتشر می شود. در پی انتشار این متن که صاحب صفحه، انتساب آن را به خود، رد کرده است ابتدا موجی در فضای مجازی به راه می افتد مبنی بر اینکه این خانم دروغگو است. اما در پس این اتهام نکته دیگری نهفته است. برای مثال گفتند: “بار اول نیست که این فرد دروغ می گوید بلکه او با استناد به سیره جدشان، خدعه می کنند.” از همین رو نتیجه گرفتند که “وقاحت در خاندان آقای خمینی موروثی شده است.”
این جملات در ظاهر برای مقابله با آنچه دروغ نوه آیت الله خمینی می نامیدند، بیان شده است اما در پشت آن، حمله به مرحوم آیت الله خمینی و سیاست های منتسب به اولین رهبر جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
در پی این فضاسازی، عده ای شروع به نقد عملکرد آیت الله خمینی در دوره رهبری جمهوری اسلامی ایران می کنند. اما در مقابل کسانی نیز با حفظ احترام نسبت به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، انتشار این سخن را توهین به رزمندگان ایرانی در جنگ میان ایران و عراق قلمداد کرده و اعتراض خود را بیان می کنند. آنان با عنوان دفاع از “امام و شهدا” وارد عرصه شده و در کنار حمله به خانم اشراقی، به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی اعتراض می کنند که میراث دار خوبی نیست. البته در این تببین باید حساب خانواده کشته شدگان جنگ که منتقد نوشته خانم اشراقی بودند را از این گروه جدا کرد.
به این ترتیب هرچه بر حجم انتقاد همراه با توهین و اتهام به خانم نعیمه اشراقی افزوده می شد، پای آیت الله خمینی نیز بیشتر به میان می آمد؛ عده ای با عنوان نقد و عده ای با عنوان حمایت از این رهبر سیاسی.
از همین رو رسانه ها و سایت های کین پراکن شروع به فعالیت کردند. مخالفت “انحلال طلبان برانداز” با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و زیر سؤال بردن او سابقه ای سی ساله دارد اما اقتدارگرایان برای مدتی است که دست خود را رو کرده اند. حمله به مؤسسه تحت امر نوه آیت الله خمینی و در نهایت تضعیف آن از جمله اهدافی است که اقتدارگرایان در ماه های گذشته در دستور کار خود قرار داده اند.
اما اقتدارطلبان از اتخاذ این سیاست چه هدفی را دنبال می کنند؟ برای پاسخ به این سؤال شناخت اقتدارطلبان ضروری است. اقتدارطلبان کسانی هستند که در دوره زمامداری آیت الله خمینی از قدرت کمتری برخوردار بوده اند. آنان که در آن زمان در زیر پوست محافظه کاران حکومتی قرار می گرفتند با درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تصاحب سکوی اول قدرت سیاسی و اقتصادی را هدف خود قرار دادند. اما برای تحقق این آرزو موانعی پیش رو خود می دیدند. پس باید این موانع برچیده می شدند. یکی از آن موانع، بیت آیت الله خمینی بود. چرا که بیت آیت الله خمینی از ابتدای دوره معروف با اصلاحات در کنار جریان تحول خواه ایران و البته با مشی اصلاح طلبی قرار گرفت. پس آنان مزاحمانی در برابر جریان اقتدارطلب قلمداد شده و می شوند. همانگونه که در بزنگاهی فرزند آیت الله خمینی توانست با نوشتن نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی ایران، کل برنامه اقتدارطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ را بر هم زند. همانطور که مشی “انحلال طلبان برانداز” با مشی “اصلاح طلبان سازنده” در تضاد است و آنان این مشی را مانعی در برابر به قدرت رسیدن خود و البته با کمک حمله خارجی می دانند.
در نتیجه وقتی فعالان مجازی به دنیای مجازی وارد شدند تا به نوشته خانم اشراقی و در پی آن به آیت الله خمینی ایراد وارد سازند، اقتدارطلبان تمامیت خواه زمان را مناسب دیده و فضای مجازی متعلق به خود را از سخنان کین پراکن نسبت به بیت آیت الله خمینی پر کردند. رجوع به سایت هایی مانند رجانیوز و خبرگزاری های مانند فارس مؤید این نظر است. همانگونه که نقل خاطره آقای اکبر هاشمی رفسنجانی از مرحوم آیت الله خمینی در خصوص شعار مرگ بر آمریکا و تأیید ضمنی این موضع توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، خشم اقتدارطلبان حکومتی از این مؤسسه را برانگیخت. خشمی که با صدای اپوزیسیون انحلال طلب برانداز مبنی بر دروغگو و فرصت طلب بودن آقای هاشمی رفسنجانی همراه شد.
البته همه این اتفاقات در حالی رخ می دهد که اصول گرایان اقتدارطلب به خوبی می دانند که معترضان مجازی، فرصت های ایجاد شده در تخریب بیت آیت الله خمینی را به آنها واگذار خواهند کرد. زیرا ماهیت عملکرد فعالان سیاسی در جبهه براندازی در گذشته همواره مؤید این نکته بوده است. در این خصوص می توان به کنفرانس برلین در سال ها پیش از این اشاره کرد. حضور یک رقصنده متعلق به یک گروه سیاسی که فقط نامی در کتاب های تاریخی از آن به یادگار مانده است، دستاویزی برای ایجاد حمله به اصلاح طلبان درون و بیرون قدرت سیاسی شد. بنابراین ایجاد اینگونه حوادث برای اصولگرایانی که حامی حکومتی یک دست هستند، مطلوب خواهد بود.
از همین رو شاید بی دلیل نباشد که در روزهای گذشته، بیش ترین دامن زنندگان به نوشته نسبت داده شده به خانم اشراقی را شماری از سیاست مداران اصولگرا تشکیل می دهند.
به این ترتیب به نظر می رسد که در آینده اقتدارطلبان از احساسات “امام گرایانه” استفاده کرده و با همراه کردن برخی مراکز و نهادها در جهت تحقق اهداف خود که همان تضعیف بیت آیت الله خمینی در فضای سیاسی ایران است، تلاش کنند؛ آنهم از طریق دامن زدن به شایعات در مورد وضعیت خانواده آیت الله خمینی. در مقابل انحلال طلبان نیز از موضوع نقض حقوق انسان ها در دهه اول عمر جمهوری اسلامی ایران استفاده می کنند تا از فضای بین المللی برای شناساندن شان به عنوان جایگزین نظام جمهوری اسلامی ایران، نهایت استفاده را ببرند.
با وجود این، یک دستاورد کوچک اما مثبت دیده می شود و آن مشخص شدن موضع “اقتدارطلبان رادیکال” و “انحلال طلبان برانداز” است؛ یعنی هر دو جریان در صدد کین پراکنی از طریق رسانه های خود هستند. گویی آنان مواجهه خونین را در جهت تحقق اهداف شان ترجیح می دهند. “اقتدارطلبان رادیکال” می خواهند حاکمیت بلامنازع خود را به هر شکل ممکن تنفیذ کنند و “انحلال طلبان برانداز” نیز می خواهند از خون قربانیان برای کسب امتیازات سیاسی استفاده کنند.