مرجعیت کاذب در پرتو قدرت

علی افشاری
علی افشاری

چهارمین سفر رسمی  سید علی خامنه ای  رنگ  و بوی دیگری داشت و متفاوت از سفر های پیشین وی بود. او این بار  پس از یک بحران 17 ماهه پا به مرکز بزرگ فقه شیعه در ایران می گذاشت که ناخشنودی  برخی از حوزویان و اعتراض های آنان  جلوه ای  از تحرکات جنبش سبز بود. در روز های داغ تابستان گذشته، دلخوشی برخی از معترضین به پیوستن روحانیت ارشد و مراجع به صفوف معترضین و جدا کردن خرج شان از استبداد ولایی بود که سایه سنگین و شومش حوزه را نیز  به تنگ  آورده بود.

همراهی  مرحوم آیت الله العظمی منتظری و آیت الله صانعی با خواست های معترضین  و انتقادات کم دامنه تر آیت الله موسی شبیری زنجانی و صافی گلپایگانی امیدی را به وجود آورده بود که بار دیگر استوانه های فقاهت، پناه مردم در خروش برعلیه ظلم و ستم  خواهند شد. تصور می شد شکاف بین خوزه و حکومت به بیشترین حد بعد از انقلاب رسیده است و  حکومت دیگر  مشروعیت حداقلی دینی نیز در قم ندارد و اکثریت قاطع روحانیون از نظام بریده اند. در این میان حفظ بنیان شریعت ، مبارزه با ظلم  و دفاع از مظلوم  انگیزه بخشی از روحانیون آزادی خواه را تشکیل می داد اما همچون صفحات سابق تاریخ معاصر عده ای نیز نگران  ترکتازی و رشد کسانی بودند که از عمق نظام نغمه روحانیت زدایی را سر داده بودند. بیم از دست دادن مقام و موقعیت و هراس از صدای پای نظامیان آنان را به میدان مخالفت کشانده بود. و  چند ماهی نزاع حوزه و حاکیت طول کشید اما به تدریج رو به افول رفت. درگذشت نابهنگام  مرجع وارسته آیت الله منتظری و هجمه سنگین عمله استبداد دینی به بیت آیت الله صانعی از عوامل مهم این رکود بودند. البته فروکش کردن اعتراضات د ر قم   نسبتی با پایین کشیده شدن شعله اعتراضات خیابانی در تهران  نیز داشت.

حال با توجه به این سابقه برنامه ریزان سفر وی  به قم تدبیر نمودند تا ابعاد این سفر را بزرگ کنند تا به بزرگ ترین و مهمترین سفر طول دوران رهبری وی ارتقاء یابد و از سوی دیگر وجهه تضعیف شده وی  ترمیم گردد و اقتدار و موقعیت خود را تثبیت کند. وی مقدمات کار را پس از رحلت آیت الله منتظری با سفری غیر رسمی به قم انجام داد تا هم فرمان حمله به بیوت آقایان منتظری و صانعی را صادر کند و هم با رفتن به منزل برخی از مراجع منتقد آنها را وام دار سازد تا  بر اساس سنت رفتاری علما، در سفر بعدی  ناچار به دیدارش بیایند.

اما طراحان این سفر بی سابقه 9 روزه که چه بسا پس از مسافرت های متناوب وی به مشهد و آمل  از حیث لحاظ طولانی بودن کم نظیر است، هدف مهمتری را دنبال می کنند. تبدیل تهدید به فرصت و جلو بردن پروژه مرجعیت وی  ونزدیک کردن آقای خامنه ای به زعامت حوزه علمیه قم میوه اصلی است که قرار است از این سفر چیده شود.

دستیابی به مرجعیت ارشد برای وی آرزویی دیرینه است که از فردای جلوس به مسند ولایت در ذهن او نقش بسته است تا این سنگر مهم را فتح نماید و بدینترتیب حکومتش را تثبیت نماید. تصرف حوزه قم و داعیه مرجعیت از ابتدا اهمیت استراتژیک برای رهبری داشت تا بدینترتیب بزرگ ترین نقطه ضعفش  که ردای ولایت  را بر قامت نا متناسبش ناسازگار و عاریتی جلوه می نمود ، پنهان نماید. ضعف مرتبه روحانی  و سواد نازل فقهی  وی  را در جایگاه رهبری آسیب پذیر می نمود و از همان ابتدا دهان به دهان در جامعه سئوال می شد که وی  چگونه یک شبه آیت الله شد؟ ابتدا مسئله مرجعیت بسیار کم رنگ شد که گویی در اصلاح و تجدید قانون اساسی نه تنها اعلمیت حذف شده است بلکه اساسا خود مرجعیت دینی نیز ملاک نیست بلکه زعامت و  تدبیر سیاسی مهم است. تا چند صباحی کار بدینگونه پیش رفت و حضرات آیات شبیری زنجانی و سید محمود شاهرودی نیز به بیت می آمدند تا فنون فقه را به وی بیاموزند.  پس ا ز درگذشت آیت الله خمینی، تریبون های رسمی آیت الله اراکی را به عنوان مرجع اعلم معرفی کردند. اما  این نقطه ضعف برای کسی که خیالات بسیار در سر داشت و می خواست حاکم مطلق العنان باشد ، پذیرفتنی نبود و چون نمی توانست در فرایند طبیعی بر این کاستی علبه کند و مقام شامخی در فقه جعفری کسب کند لذا به امینتی ها و سیاست داغ و درفش دل بست که با راه انداختن غوغا سالاران در قم و هجوم نیرو های اطلاعاتی به ناحق جامعه مرجعیت بر تن کند. درگذشت آیت الله اراکی چنین فرصتی را برای وی فراهم کرد. اولین تست مرجعیت در آن مقطع صورت گرفت ولی با حمایت روحانیت بزرگ همراه نشد و فقط مصباح یزدی بود که مرجعیت وی را تایید نمود و جامعه مدرسین قم   که دیگر وضعیت و موقعیت سابق خود را نداشت و به ابزار فقهی رهبری تنزل یافته بود.

اما باز چنان این ادعا گزاف و  فقدان صلاحیت وی آشکار بود که جامعه مدرسین او را در عداد پایین فهرست مراجع مورد توصیه قرار داد و اعلام  کرد که وی برای داخل کشور رساله چاپ نمی کند بلکه فقط محل رجوع و استفتاء شیعیان خارج از کشور خواهد بود. این اتقاق باعث ناامیدی و روی گردانی وی از روحانیت شد و چاره کار برای گسترش دامنه قدرت غیر پاسخگو و نظارت نا پذیر خود را اتکاء به نظامیان واطلاعاتی ها دید و دست آنان را برای ورود به میدان سیاست باز گذاشت و در فکر تربیت نسل جدیدی از کارگزاران نظام بر آمد که موقعیت و مقام خود را مرهون وی باشند و دوران مهجوریت وی در قدرت را تجربه نکرده باشند.

اتفاق دوم خرداد  ترکی مهیب  در اقتدار وی انداخت. اما خروش شجاعانه آیت الله منتظری  در 13 رجب 1376 بر علیه مرجعیت پوشالی وی چونان زلزله ای حباب این دروغ بزرگ را ترکاند. ابعاد این افشاگری که طریقه صدور فتوی وی از روی توضیح المسائل آیت الله خمینی را مبتذل کردن مرجعیت شیعه خوانده بود، چنان سنگین بود که هاشمی رفسنجانی در اولین نماز جمعه برای مخفی کردن  این رسوایی رسما و علنا اعلام کرد که رهبری از من خواسته اند که اعلام کنند ایشان هیچ تمایلی برای مرجعیت ندارند و از ابتدا هم بی علاقه بوده اند  واصرار برخی از علاقه مندان باعث شده است تا فتاوی صادر کنند. هاشمی حتی از فرصت استفاده کرد و ضربه ای به او نیز نواخت که ایشان وقت مطالعه برای مرجعیت نداشته اند  وحتی اگر وقت هم می داشتند باز هم قادر به کسب مقام علمی مرجعیت نمی شدند! اما بر خلاف سخنان آشکار و صریح هاشمی که خشم و ناراحتی بیت رهبری را در پی داشت  پس از حصر خانگی آیت الله منتظری دکان استفتاء آقای خامنه ای تعطیل نشد و تریبون های دولتی و رسمی کشور کماکان در ترویج مرجعیت وی مشغول شدند و دیری نگذشت که وی در بیت کلاس درس خارج برگزار کرد و عمده چهره های قضایی سرکوب و میدان داران صحنه های خشونت دولتی شاگردان کلاسش شدند.

اینک پس از درگذشت آیت الله منتظری که همچون خاری در گلوی وی بود و سرکوب گسترده و خونین جنبش سبز، موقعیت را مناسب دیده تا پروژه مرجعیتش را  به گام آخر نزدیک گرداند.

از این منظر است که اغراق ها ، تملق ها و گنده گویی ها اوج می گیرد که گویی نادره عصر و حجت خدا بر زمین به قم رفته است. بزرگنمایی و مانور های تبلغاتی گسترده ای صورت گرفت تا به لطف بسیج امکانات و اعزام نیرو های دولتی و هوادار  چنان جلوه دهند که به قول مصباح یزدی بزرگترین نعمت خداوند به مردم ایران که به تنهایی  بر مجموع نعمات دیگر برتری دارد به قم آمده است. آخوند های درباری چون شیخ علی اکبری را به میدان می آورند تا لاف زنانه واقعیت را تحریف کنند و از مقام و ذوق فقهی بالای خامنه ای داد سخن سر دهند که شیخ مرتضی حائری بر اجتهاد و صاحب نظری و ی در فقه و اصول مهر تایید زده است !شعار رساله رساله  از قبل هماهنگ شده  طلیعه  فصل جدید مرجعیت  کاذب وی را روشن می سازد که به زودی رساله اش در ایران چاپ خواهد شد و تریبون های رسمی لقب آیت الله العظمی را نثار وی خواهند ساخت.

برنامه ریزی بگونه ای صورت گرفت که مراجع،  فضلا و روحانیون معروف به دیدن وی بروند و بدنرتیب برتری و زعامت وی به رخ همگان کشیده شود و بعد در سخنرانی ها به تعیین خطوط و ترسیم منشور حوزه علمیه قم بپردازد.

البته طرح اولیه این بود که مشایخ حوزه در حرم حضرت معصومه و در پیشگاه عموم مردم شرفیاب شوند که چنین کامروایی نصیب نشد. اما موفق شدند عمده مراجع و علمای مطرح را به جلسات خصوصی و یا رسانه ای بکشانند. تنها آیت الله وحید خراسانی به دیدن وی نرفت که در اصل این مانور پا گذاشتن در کفش او  بود که زعیم حقیقی حوزه علمیه قم است. البته آیت الله صانعی هم نرفت اگر چه پذیرای او هم نبودند که به علت شهامت و ایستادگی در برابر استبداد دینی ، جزو لیست سیاه ولایت مداران است.

در کل این سفر موفقیت نسبی برای رهبری بود که هم  در تثبیت موقعیت سیاسی اش کوشید و نافرمانی و اعتراض در حوزه را خواباند و هم جایگاه مرجعیت و روحانی اش را مستحکم تر نمود و آشکارا خود را به جایگاه زعامت حوزه علمیه قم  نزدیک تر کرد. البته این موفقیت تاثیری در مشروعیت بر باد رفته وی در جامعه   و بخصوص در قشر های سنتی ندارد. پیروزی نسبی وی روبنایی است و گرنه مانور قدرت وی در ذهن و باور واقعی حوزه تاثیری ندارد و پروپاگندای تبلیغاتی دستگاه های دولتی نمی تواند مرجعیت کاذب وی را بپوشاند. اما  حوزه علمیه قم نیز در این سفر نمره مردودی گرفت قریب به اتفاق بزرگان حوزه قم اعم از  آنانی که دستی در سیاست دارند و چه  آنانی که به مشرب جدایی دین از سیاست معتقدند ، به دیدن نماد جور، ستم  و تزویر رفتند. حوزه قم نشان داد که ظرفیت آن  در دفاع از استقلال و کیان خود و چه خروش بر علیه ظلم و ستم بالا نیست و توانایی جدایی از حکومت و یا حداقل رهبری را ندارد. واقعا در مقطع فعلی خلا وجود ذی ارزش و مثمر ثمر مراجع حر و آزاده ای چون  آیت الله منتظری احساس می شود که خلف صالح میرزای شیرازی ها ، آخوند خراسانی ها و آیت الله طباطبایی ها بود. مراجع کنونی برخی چون امثال نوری همدانی و جعفر سبحانی دنبال دریافت موهبت و امتیاز از دولت هستند تا به لطف رانت دولتی قامت مرجعیت شان را ارتقاء دهند. عده ای دیگر گرفتار امکاناتی هستند که از دولت و بخصوص بیت رهبری می رسد. برخی دیگر  چون آقا موسی شبیری زنجانی  از سر اجبار و تقیه  و یا حفظ حوزه از تعرض حکومت  تن به تسلیم می دهند. آی تالله سیستانی نیز با فرستادن نماینده اش آیت الله شهرستانی نشان داد که بنا ندارد در امور ایران و  حکومت مطلقه خامنه ای دخالت بکند. البته در این میان فقط ایستادگی آیت الله وحید خراسانی به همراه آیت الله صانعی است که تا حدودی فضای مقاومت در قم را زنده نگاه می دارد. اما در کل امید بستن به گسترش شکاف بین حوزه و حکومت و میدان داری علما در سلب مشروعیت حکومت به مثابه یک پروژه سیاسی  آنگونه که برخی از نیروهای سیاسی تبلیغ می کنند، گره زدن بر باد است. حوزه نشان داد در شرایط کنونی اسیر سنت دیر پای محافطه کاری  است که اجازه نمی دهد تا سرنوشتش را از حکومت جدا کند. اما روند تاریخ در جهان و کشور هاب مشابه آشکار می سازد که آرامش فعلی و گریز از مواجهه با قوه قهریه حکومت ممکن است در کوتاه مدت منافعی برای حوزه داشته باشد اما  این سکوت و مماشات در دراز مدت، گسل بین ملت و آنها را  عمیق می سازد و تبعات سنگینی  برای  حیات آینده حوزه ها و روحانیت پدید خواهد آورد.

اما بازنده دیگر سفر قم محمود احمدی نژاد و اعوانش بودند. خطاب اصلی رهبری در محکومیت کسانی که اسلام منهای روحانیت را دنبال می کنند  بیشتر از آنکه متوجه نیروهای ملی – مذهبی ، طرفداران شریعتی و روشنفکران دینی باشد ، معطوف به انها بود تا  آب سردی  بر نگرانی و هراس روحانیون از سیاست های  دولت  احمدی نژاد و بخصوص اسفند یار رحیم مشایی ریخته شود. قربانی کردن او می تواند معامله پر سودی برای رهبری باشد که اساسا  به وی  چون  پیمانکاری موقتی برای هشت سال ایفای معاونت اجرایی رهبری در جایگاه ریاست جمهوری می نگرد. اما تاکید وی بر پشتیبانی از قوای سه گانه و بخصوص قوه مجریه روشن می سازد که فعلا بنا ندارد شاکله کنونی دولت را بر هم زند و حفظ وی تا پایان دوره اش را ترجیح می دهد.

اگرچه این سفر برای رهبری موفقیت آمیز بود اما بازی های زمانه آنچنان غافلگیر کننده است که ممکن است بازی را کاملا  به ضرر وی بر هم زند. هیچ تضمینی وجود ندارد که حوزه مطیع کنونی سر به راه باقی بماند و طغیان نکند. عدم قطعیت حاکم بر معادلات سیاسی و اجتماعی ایران حکم می کند که  افق زمانی موفقیت و امنیت کنونی  رهبری را بیشتر از حال ندید. آینده نشان خواهد داد که این موفقیت پایدار می ماند یا در کشاکش بحرانی سخت رنگ می بازد.