افکار سکولاریستی زیر عبا و عمامه

نویسنده
سها سیفی

عنوانی که برخی از بلاگرها را از دیگر بلاگرها متمایز می کند “بچه مسلمان ها”ست. وبگرد؛ امروز را به سراغ “بچه مسلمان ها” رفته است تا تصویری هر چند نسبی از ان چیزی به دست دهد که در ذهن این دسته از بلاگرها می گذرد.

مردم از اصل چهل و چهار غافلند. رانت خورها نه!

فرزان حدادی وبلاگ “پیاده رو خاطرات” را می نویسد. در آخرین پست این وبلاگ بحث مفصلی در باره سیاست های اقتصادی دولت آقای احمدی نژاد می خوانیم:

در شرایط حاضر بنظر می‏رسد اکثریت اقشار جامعه ازین واقعیت که دولت مشغول توزیع بخشی از درآمد نفت در جریان واگذاری سهام اصل چهل و چهار در بازار بورس می‏باشد غافلند. در شرایطی که دولت برای جلب سرمایه‏های مردمی به بورس سهام اولیه اصل چهل و چهار را با قیمت‏های مناسب عرضه کرد و سپس از افزایش شدید قیمت آنها حمایت نمود سودهای کلانی به فعالان بازار که تحلیل مناسبی از راهبرد احتمالی دولت داشتند تعلق گرفت. مقایسه کنید با شرایط ایده‏آلی که در آن رانت اطلاعاتی وجود نداشت و همه مردم ازین امکان سود مطلع بودند، در نتیجه سرمایه‏ها به بورس سرازیر می‏شد و اصولا دولت نیازی نمی‏دید دست به سیاست‏های حمایتی بزند.

اگر تورم محصول جنگ قدرت میان پابرهنگان و مرفهین است راه مقابله با‏ آن آیا غیر از مبارزه با شکاف طبقاتی و بی‏عدالتی است؟ اگر اقشار مرفه بنحو همیشه موفقیت‏آمیزی تلاش می‏کنند بخش روزبروز بزرگتری از کیک اقتصاد ملی را بخود اختصاص دهند آیا راه مبارزه با آنها چیزی غیر از سیاست‏های بازتوزیع درآمد (مالیات تصاعدی و…)‏ است؟


طرح حمله را سایت روشنفکری بازتاب می نویسد!

نویسنده وبلاگ “خمینیسم” محمد علی پناهی نژاد است. او نسبت به بزرگنمایی خطر حمله غرب به ایران توسط محسن رضایی سردار سابق سپاه، در “سایت روشنفکری بازتاب” معترض است:

نکته جالب طرح حمله ای است که این روزها فرمانده سابق سپاه یعنی برادر محسن (محسن رضایی) در ذهن خود آماده کرده و احتمالا تا چندی دیگر امریکا و… برای کمک گرفتن و خرید طرحش نزد وی خواهند رفت.

این روزها شاهد آن هستیم که برخی افراد از جمله محسن رضایی در سایت بازتاب اقدام به طرح مسائلی مبنی بر حمله احتمالی و حتی در برخی موارد اشاره به حمله صد در صد امریکا به ایران مینمایند که البته نه به برادر محسن و نه به دیگران نمیتوان گفت که دارند روحیه مردم عامه و… را تضعیف کرده و بر خلاف مصالح نظام حرکت میکنند چون این افراد علاوه بر اینکه شغلشان مصلحت اندیشیست ادعای انقلابی بودن و تلاش برای حفظ آن را نیز بر گردن خود انداخته اند.


التزام جدی محمد هاشمی به ولایت فقیه!

مصطفی میر محمدی هم در وبلاگ “خاکریزیسم” عنوان “احساس از دماغ فیل افتادگی کارگزارانی ها” را برای نوشته اش انتخاب کرده:

هنوز این بندگان خدا فکر می کنند روزهای منتهی به سالهای دهه هفتاد شمسی درگذر هستند و این آقایان به انضمام ارباب و نوچه هایشان در رویای شیرین حکومتگری بر مردم سیر و سیاحت می کنند.

روزهایی که تبختر و “از دماغ فیل افتادگی” جزء تفکیک ناپذیر رفتار و منش طفیلی های سردار سازندگی بود. لکن متاسفانه یا خوشبختانه کارگزاران هنوز متوجه نشده اند که از بعد از دوم خرداد، مردم بشدت با این نوع گفتمان سر ستیز دارند و علت اصلی رویکرد بیست میلیونی مردم به محمد خاتمی که با ظاهری مهربان و لطیف، از در تساهل و تسامح و “زنده باد مخالف من” وارد شد، همین خط و نشان کشیدن ها و قیم مآبی های این دوستان بود.

نکته جالبی که در پایان مصاحبه برادر کوچک رفسنجانی به چشم می خورد ادعای التزام جدی به “ولایت فقیه” و مبانی و منویات مقام معظم رهبری است.


پرسوناژهای منفی ریش دارند!

ظاهرا هیچکس از سیاست های اعمال شده در تلویزیون جمهوری اسلامی راضی نیست! چون “وحید یامین پور” بر خلاف بسیاری از دیگر منتقدان، در وبلاگ “کافه اندیشه” معتقد است که در اغلب سریال های تلویزیونی، افراد ناباب ظاهر و اسامی مذهبی دارند:

متاسفانه بارها دیده ام که از محاسن برای پرسوناژهای منفی مانند معتادین، بیماران و افراد متعلق به طبقات پایین فرهنگی و اجتماعی و فاقد تحصیلات آکادمیک استفاده می شود؛ چادر هم به همین ترتیب نشان آشفتگی، فقر و… و در مقابل تمامی زنان تحصیلکرده و به اصطلاح خوشبخت همگی با لباسهای مد روز و عمدتاًبدون چادر به نمایش در می آیند (که البته آثار این شخصیت پردازی را هم داریم می بینیم). پیام بینامتنی این تصاویر کاملاً روشن است. با تکرار این صحنه ها تماشاگر براساس تداعی، ظواهر اسلامی را تماماً با مفاهیمی منفی و با احساسی منزجر کننده دریافت می کند، اتفاقی که بسیار خطرناکتر از اصل بدحجابی است.


ما هم جزو بخیه زن ها هستیم!

ولی الله؛ وبلاگ “نسل خمینی” را منتشر می کند. در آخرین پست این وبلاگ ترجیح داده شده است تا بخش هایی از صحیفه نور آیت الله خمینی در خصوص تهدیدهای خارجی منتشر شود. یکی از این قطعه ها این است:

حالا که انگلیس هم آمده است، فرانسه هم سرش را تو سرها آورده، جزو خیاطها شده است. آن پالان دوز را می گفتند که همراه خیاطها می رفت، گفتند تو کجا می روی گفت: ما هم اهل بخیه هستیم. حالا این قدرتمندهای بزرگ که در دنیا جمع شده اند و مردم را دارند اذیت می کنند، از آن طرف فرانسه هم آمده و انگلستان هم تازه آمده و خودشان را سرشان را داخل در سرها کرده اند که بگویند ما هم جزو بخیه زن ها هستیم.


مخفی کردن نظرات سکولاریستی و لیبرالی زیر عبا و عمامه

واژگون” عنوان وبلاگی ست که نویسنده آن خود را “محمد الیاس” معرفی می کند. آخرین پست او به مطلبی در این مورد اختصاص دارد که نویسنده برای کسانی که در ارائه نظرات خود صراحت دارند ارزش و احترام بیشتری قائل است تا آنها که پشت ظاهری گول زننده مخفی می شوند:

مطهری، برتراند راسل را با افکار ملحدانه تحسین می کند. زیرا او را متفکری صریح و شجاع می داند که حرفش را می زند. نیچه با شجاعت وصراحت تمام افکار مادی و اومانیستی خود را مطرح می کند ولی امثال بعضی به اصطلاح روشنفکران چون خاتمی؛ افکار سکولاریستی و لیبرال خود را زیر عبا و عمامه خود مخفی می کنند. دکتر سروش که با صراحت و با افتخار اعلام می کند یک سکولار است بسی شرف دارد به امثال این آخوندهای ریاکار.

در عمل هم مشاهده می کنیم که دانشمندان شجاع و صاحب نظر ماندگار شده اند و اسم و رسم و مکتبی از خود بر جای گذاشته اند و تاریخ نشان خواهد داد که نظریه شجاعانه جنگ تمدن های هانتینگتون خواهد ماند یا دکترین ریاکارانه گفتگوی تمدن ها. تنها فایده دکترین جناب خاتمی این بود که ایشان به برکت آن با پول بیت المال به سفرهای خارجی زیادی رفتند و پس از خروج از قدرت هم برای خود دفتر و دستکی درست کردند تا باز به مسافرت و سخنرانی بپردازند.


حزب اللهی تحویل می دادیم؛ لیبرال تحویل می گرفتیم!

بهمن عزیزی در وبلاگ “موشک انداز” می نویسد که این بخش از سخنان آیت الله هاشمی شاهرودی که در زیر از وبلاگ او نقل شده؛ او را به یاد این سخن از کرباسچی می اندازد که روزی روزگاری گفته بود “ما هر چه حزب اللهی و اصول گرا و جهادگر را برمصادر امور قرار می دادیم پس از چند سال لیبرال تحویل می گرفتیم!”. آن بخش از سخنان آیت الله که اینک مغضوب بچه مسلمان ها شده این است:

در نظام اقتصاد اسلامی بخش خصوصی اصل است و دولت نقش نظارت را ایفا می کند به دولت اختیاراتی داده شده اما این اختیارات به معنای تصدی گری دولت نیست. اقتصاد آزاد آن است که همه اختیارات اقتصادی با بخش عمده آن در اختیار بنگاههای بخش خصوصی و تعاونی قرار گیرد و دولت فقط نقش هدایتگری داشته و دخالت مستقیم نمی کند. اصول اسلامی با این اقتصاد سازگار تر است.


حقیر فقیر هم به موضع انفعالی کیهان معترضم!

وبلاگ “بیداری” توسط رضا احمدی به روز می شود. اما آخرین پست ارسالی او مربوط به یک روز بعد از انتخاب هاشمی به ریاست مجلس خبرگان است. بخشی از این نوشته به شرح زیر است:

حقیر فقیر نیز همانند سایت آفتاب به شدت از موضع انفعالی روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس در برابر ریاست هاشمی بر خبرگان گلایه مندم. به دلیل اینکه اصولا” انتخاب هاشمی به عنوان رئیس مجلس خبرگان آن هم با وضعیتی که رفت اصولا” پیروزی به حساب نمی آید که لازم باشد در برابر آن به توجیه تراشی روی آورد.

مجلس خبرگان نهادی حزبی و سیاسی نیست که هاشمی بتواند از نمد آن کلاهی برای اصلاح طلبان و اهداف و مقاصدشان به دست دهد. اکثریت قاطع خبرگان مجتهدینی هستند که از بن دندان به ولایت فقیه و مصداق آن یعنی حضرت آیت الله خامنه ای باور دارند و آرزوی مقابل نهادن مجلس خبرگان با رهبری انقلاب آرزویی است که اصلاح طلبان تندرو با خود گور خواهند برد.همین بیانیه پایانی نشست مجلس خبرگان و محتوای آن آب سردی است که می تواند تا حدود زیادی تب یک روزه دوم خردادی ها را پایین بیاورد.


بسیجی نمایی اصلاح طلبان حکومتی

امین هاشمی هم در وبلاگ “منتظر” در باره راهبرد تازه اصلاح طلبان حکومتی در خصوص شبیه سازی روحیه بسیجی و توسل به آن برای کسب وجهه در میان توده های مذهبی نوشته است:

یکی از اساتید دانشگاهمون (که مثلا اصلاح طلبی است)یک روز سر کلاس یک بحثی راه انداخت در مورد طرح ارتقاء امنیت اجتماعی. سپس بحث رو سیاسی کرد و شروع کرد به مخالفت با رئیس جمهور و دلسوزی برای معین!

و گفت اگر از این وضعیت ناراضی هستیم باید کاری کنیم. این استاد ارجمند و البته جوان و نا پخته ی ما، اشاره کرد به یکی از اساتید دانشگاهشون که اون استاد بهشون گفته که باید از این بسیجی ها یاد بگیریم. یک نفرشون به اندازه ده نفر کار میکنن، نظر یک نفرشون اون قدر تاثیر گذار میشه که نظر ده نفر رو عوض میکنه و در اصل مثلا اگر کسی چند میلیون رای میاره این در حقیقت رای چند هزار نفر بسیجیه. نه کل جامعه !. و این که ما (یعنی اصلاح طلبان) باید مثل اینها کار کنیم.


مدارج رسیدن به سطح آیت اللهی

نویبسنده وبلاگ “صدای ما” به یک شبه آیت الله شدن هاشمی رفسنجانی بعد از پیروزی در انتخابات خبرگان معترض است. او که چند عکس از هواداران هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری هم ضمیمه این یادداشت اش کرده می نویسد:

چگونه می شود فردی با طی نکردن مراحل لازم و نگذراندن دوره های مربوطه یک شبه آیت الله شود؟! اینکه هاشمی رفسنجانی آیت الله نیست بر همگان روشن است اما سوال اینجاست که اهداف حامیان او از راه اندازی چنین جریانی چیست ؟!

روزنامه جمهوری اسلامی (روزنامه ای که بر این باور است که هر کس هاشمی را قبول نداشته باشد ضد ولایت فقیه است!) یکی از همین مطبوعاتی است که در خط مقدم این جریان قرار دارد. تا جایی که جهت فدا کردن خود برای محبوبش اقدام به ارسال نامه ای به صدا و سیمای جمهوری اسلامی می کند که چرا رفسنجانی را آیت الله خطاب نمی کنید ؟! و جالب اینجاست که حرف دلش را از قول مردم بیان می کند !


وبلاگ آقای هولوکاست

جهان آینده” عنوان وبلاگ شخصی “محمد علی رامین” چهره جنجالی اصولگراست. اگر خواستید به وبلاگ او سری بزنید؛ کافی ست روی لینک کلیک کنید.


در باره حیدربابا و شاعرش

می رویم تا انتقام سیلی زهرا را بگیریم” از شمار همین دسته وبلاگ هاست که در تازه ترین پست اش به نقل خاطراتی از محمد حسین بهجت تبریزی یا همان شهریار، از زبان دخترش پرداخته است:

در سنین پائین و مواقعی که به مدرسه نمی‌رفتم حیدر بابا و شعرهای ترکی که برایم قابل فهم بود به من یاد می‌داد. کمی که بزرگتر شدم و سواد خواندن پیدا کردم خودم کتابچه شعر او را خوانده و اشعاری را که زیاد دوست داشتم حفظ می‌کردم. پدرم معمولا تا پاسی از شب گذشته به عبادت و خواند قرآن می‌پردازد و بعد از فراغت با خواند کتاب های شعر و بیشتر مواقع با سرودن شعر معمولا تا اذان صبح نمی‌خوابد، مگر مواقعی که واقعا خسته باشد. به همین جهت شب ها چراغ اتاقش همیشه روشن است.