اسمشو نبر و لرد سیاه

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

خواهشا یاد هری پاتر نیافتید، من این دفعه شرمنده اخلاق اسلامی خانم رولینگ شدم، چون به محض اینکه فیلم شروع شد، خوابم برد، آن هم من که هری پاتر را ده دوازده بار از اول تا آخر خواندم. به هر حال حتی هری پاتر هم دوره ای دارد و این دوره خواهد گذشت و گذشت. حالا بعضی ها نمی خواهند بپذیرند که لرد سیاه هم باید برود، مساله خودشان است، ولی طبیعی است که دارد یک چیزهایی از آن یادم می افتد، اصولا وقتی دوره اصلاحات گذشته باشد و کسی که قدرت، یعنی منظورم تیغ است، دست اوست، وارد نباشد، آدم نمی تواند خشک خشک اصلاح کند و دائم همه جا قطره های خون سبز می شود، حالا چطوری سبز می شود، خوب! می شود دیگر، ولی همه که طاقتش را ندارند، یک عده ای تا یک قطره خون می بینند، فورا یک چیزهایی یادشان می افتد.

 

منظورم این است که دادگاه امروز، که پنجمین جلسه دادگاه بود، اصولا تفاوت های زیادی با جلسات قبلی آن داشت که در مجموع توجه به این نوع دادگاهها برای همه جای آدم، و بخصوص همانجای آدم خیلی مفید است. من برای اینکه قزلقورت نکنید از این جملات دراز جدید که جای آن ادبیات یک دو سه چهار قبلی آمده است، سعی می کنم بعضی از خصوصیات دادگاه ناآرامی های پس از انتخابات را که امروز برگزار شد، ذکر کنم که ذکرنشده از دنیا نرفته باشم:

 

اول، اینکه امروز در دادگاه یک کار جالبی می کردند و آن اینکه اسم متهم را نمی گفتند، مثلا می گفتند آقای ع.ب. گفت که میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی به دروغهای خود پایان دهند. البته این ابتکار جالب بود، ولی علتش بر ما معلوم نشد، اگر برای حفظ آبروی متهمی است که جرمش اثبات نشده، چه معنی دارد که اسم کسی که متهم است و محکوم نیست، نوشته نمی شود و اسم کسی که متهم نیست، مثلا موسوی یا کروبی یا مهدی هاشمی نوشته می شود؟ اگر قاضی نمی خواهد اسم کسی که مجرم نیست را علنی بگوید، چرا اسم کسی که متهم است نمی گوید، و اسم کسی که اصلا متهم هم نیست می گوید؟

 

دوم، اینکه اکثر متهمان به چیزی اعتراف می کنند که به اتهام شان مربوط نیست. مثلا آقای ابطحی که در ستاد کروبی کار می کرد اعتراف می کند که موسوی تندروی کرده، یا مثلا فلان طرفدار موسوی اعتراف می کند که اتهاماتی که کروبی زده است بی پایه است و تجاوز به زندانیان صورت نگرفته است، یا مثلا کسی که یک هفته قبل از شلوغی های شهر دستگیر شده، اعتراف می کند که دیگران یک هفته بعد از دستگیری او به دستور بی بی سی به خیابان ریختند. یا مثلا احمد زیدآبادی که معتقد بود که موسوی کاندیدای رهبری است، در دادگاه حاضر می شود، به اتهام حمایت از اغتشاشات خیابانی و موسوی. یک کسی هم نیست که بگوید که “ اقرار العقلا علی انفسهم جائز” یعنی اقرار آدمهای عاقل در مورد خودشان صحیح است، نه در مورد دیگران. تا حالا ده نفر اعتراف کرده اند که بیست نفر دیگر فلان جرم را مرتکب شدند، این که دیگر اسمش اعتراف نیست.

 

سوم: کسانی متهم به ارتکاب جرمی هستند که نه در مورد آن اطلاع دارند، نه آن کار به نظر جرم می رسد، مثلا آقای عماد ب. اعتراف می کند که تشویش اذهان عمومی انجام داده از طریق اینترنت انجام داده، در سایت مهندس موسوی در روزی که آن سایت فیلتر بوده و هیچ مراجعه کننده ای نداشته است. مثل این می ماند که شما یک روزنامه چاپ کنید و قبل از انتشار آن دستگیر و متهم شوید که مردم را در روزنامه تان منحرف کردید. یا مثلا کسانی متهم به ارتباط با اعضای نهضت آزادی هستند، در حالی که اعضای نهضت آزادی خودشان به هیچ چیزی متهم نیستند. یا مثلا آقای نون کاف اعتراف کرده است که با مهدی هاشمی همکاری کرده است، در حالی که مهدی هاشمی خودش متهم نیست که کاری کرده است که بخاطر همکاری اش کسی زندانی شود. یا مثلا کسی که از سایت صدای آمریکا با ای میل درخواست فیلترشکن کرده است، متهم است که سازگارا در صدای آمریکا فلان حرف را زده است.

 

چهارم: از میان صد نفری که متهم هستند، ده نفرشان تحت فشار شدید اعتراف کرده اند، نود نفرشان هم به هر دلیلی اعتراف نکرده اند، آن ده نفر به جای آن نود نفر دیگر هم مجبورند اعتراف کنند.

 

پنجم: بسیاری از اعتراف کنندگان به انجام اعمالی اعتراف کرده اند که آن اعمال انجام نشده است، مثلا به گفته فرمانده سپاه بیست نفر بسیجی در این وقایع کشته شده اند، در تمام این متهمان محض رضای خدا یک نفر هم متهم نیست که با یک بسیجی درگیر شده باشد، چه رسد به انجام قتل. خشن ترین متهم، جوانی است که نابغه المپیاد ریاضی بوده و یک کوکتل مولوتف درست کرده و در کوچه شان امتحانش کرده و موفق هم نشده است. منحرف ترین متهم هم اعتراف کرده است که قصد داشته کتاب درسی یک جامعه شناس انگلیسی را منتشر کند که موفق به این کار نشده است. ابطحی هم متهم است که در وبلاگش مطالبی می نوشته و از وقتی به زندان رفته، محکوم شده که باید وبلاگ نویسی را ادامه دهد. یعنی واقعا در میان چهار هزار نفر که به اتهام اغتشاش دستگیر شده اند، حتی یکی شان متهم به کشتن بسیجی و آتش زدن اتوبوس و حمله به مقر بسیج نیست؟ و همه شان متهم هستند که ای میل می زدند یا تلویزیون نگاه می کردند یا خبر منتشر می کردند.

 

ایران شده کربلا، مردم چرا نشستین؟

 

درست است که قافیه ندارد، اما قیافه که دارد. یک آقایی به نام دکتر دهقان که به نظر می رسد دکترای روز قدس داشته باشد، و معمولا همان آدمی است که یک هفته دیگر به عنوان برادر ترانه موسوی از کانادا تلفن می زند، یا دو هفته دیگر در روز دانشجو، به عنوان یکی از شهدای دانشگاه حاضر می شود و یک هفته بعد از آن، همان آقا به نام سهراب اعرابی خودش را معرفی می کند و اعلام می کند که من سهراب اعرابی هستم و کشته نشدم و مادر و خاله و عمه و پدرم بازیچه ستاد یکی از نامزدهای شکست خورده انتخاباتی شده بودند و خودش می خواهد حقیقت را فاش کند، و هزار تا چهره تلویزیونی دیگر، این آقای دکتر قدسی دهقان اعلام کرد: “ بیداری ملت های مسلمان از آثار روز قدس است.”

 

در این چهار پنج روز به وب سایت های رجانیوز و فارس و ایرنا و سایر مراکز تجمع خبرنگاران ورشکسته با تقصیر نگاه می کردم. خبرهای فلسطین شان خیلی جالب است، مثلا در یک خبر نوشته شده که اسرائیل 4567 فلسطینی را کشت، بعد توضیح می دهد که از سال 1967 تا یک سال قبل اسرائیل مثلا 4567 نفر را کشت. یا مثلا توضیح داده که “ ناتانیاهو مخفیانه از مقر موساد در تل آویو دیدن کرد” حالا چرا مخفیانه؟ معلوم نیست. موساد که سرویس اطلاعاتی خود اسرائیل است، ناتانیاهو هم که نخست وزیر خود اسرائیل است، مقر موساد هم که در تل آویو است که پایتخت خود اسرائیل است، چه مرضی داشت که مخفیانه بازدید کند؟ یک روز بعد هم همین رجانیوز در خبری اعلام کرده که ناتانیاهو برای یک سفر مخفیانه به روسیه یک هواپیمای خصوصی کرایه کرده است، خاک بر سرهای گدا مثل ایران نیستند که آقای خامنه ای یا مموتی وقتی برای رفتن به توالت می خواهند بروند به فلان شهر، هر کدام از هواپیمای شخصی خودشان استفاده می کنند. آن وقت این اسرائیلی ها ادعا می کنند که کشور مهمی هستند.

 

من فکر می کنم به هزار و یک دلیل ما مردم ایران باید در مراسم روز قدس حضور سبز خودمان را حفظ کنیم، و پیشنهاد می کنم آقای هاشمی هم حتما برای خواندن نماز جمعه بیاید. و از کروبی و موسوی هم می خواهیم که آنها از مردم دعوت نکنند، چون به اندازه کافی پرونده دارند. ضمنا پیشنهاد می کنم که مردم دقیقا همان شعارهایی را بدهند که علیه اسرائیل داده می شود، فقط اسم اسرائیل را نیاورند، مثلا مرگ بر …. اشغالگر، مرگ بر ……….تروریست، ….. آزاد باید گردد، زندانی سیاسی….. آزاد باید گردد، ثوره ثوره حتی النصر( انقلاب انقلاب تا پیروزی)، مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین. برادر اسیرم، حمایتت می کنم.

 

من برای اینکه به مخالفان روز قدس اثبات کنم که اعمال اسرائیل در این سالها چقدر بد بوده باید دقیقا بگویم که آنها چه کردند و طبیعتا ما علیه آن کارها باید تظاهرات کنیم، حالا اگر اسرائیل دو سال است که آن کارها را نمی کند، به ما ربطی ندارد. ممکن است صهیونیست ها تصمیم بگیرند همین فردا همه کشور را تخلیه کند و آن را تحویل فلسطینی ها بدهد، ما که نمی توانیم به این دلیل واهی و الکی برنامه روز قدس را به هم بزنیم. ما به رفتارهایی که فکر می کنیم، یعنی هر سال به ما گفته شده که اسرائیل علیه فلسطینی ها کرده، اعتراض داریم. اعتراض مان را هم می کنیم، چه اسرائیلی روی کره زمین باشد و چه نباشد.

 

حتی اگر حماس هم التماس کند و بگوید که ما نمی خواهیم مردم ایران از فلسطین حمایت کنند، ما توی دهانش می زنیم و می گوئیم که مگر سالهای قبل یاسر عرفات از ما می خواست که از فلسطین حمایت کنیم؟ مگر حماس که طرفدار صدام بود، ما طرفدارش نبودیم، شاید آنها مصلحت خودشان را ندانند، ما که برنامه سی ساله مان را تعطیل نمی کنیم، فقط محض خاطر اینکه فلسطینی ها می خواهند یا نمی خواهند. ضمنا از امروز دیگر حتی رفراندوم در مناطق اشغالی را هم قبول نداریم، مگر اینکه فلسطینی ها کودتا کنند که ما بتوانیم قبول کنیم که چیزی عوض شده است، وگرنه یک دفعه دیدی اسما رفراندوم کردند و سر ما را کلاه گذاشتند که ما برای روز قدس حاضر نشویم. در هر حال دلایل ما برای برگزاری روز قدس و مخالفت با اسرائیل بشرح زیر است:

 

 

می بینید! ما چطور می توانیم بنشینیم در خانه های مان در حالی که چنین ظلمی توسط کسی به کسی دیگر می شود، گیریم فعلا اسرائیل موقتا و برای فریب ملت ها، یک سال است علیه فلسطین کاری نمی کند، بقیه که می کنند.

 

کفار رو ول کن، اصغر رو بچسب!

 

آقا! این برادران و رفقا و دوستان سبز و سبز مشکوک وقتی هیجان زده می شوند یک چیزهایی یادشان می رود، زرتی ضایعات و تلفات وارد می شود. امروز یا فراخوان برای روز قدس دیدم که در آن نوشته شده بود “ فراخوان جنبش سبز ایران، در روز مبارزه با کافران و ظالمان به همراه آزادگان و آزاداندیشان، فریاد عدالت خواهی و استبداد ستیزی را یکبار دیگر سر خواهیم داد.” ای می خواهم صد سال سیاه فریاد استبداد ستیزی سر ندهی، تو که فراخوانت را به این نمط می خوانی، آبروی هر چه سبز است، می بری. مبارزه با کافران کجا بود؟ ما خودمان جزو کافران هستیم، یعنی اگر قرار باشد، با همین ادبیات حال به هم زن کسی کافر باشد، ما خودمان در صف اول قرار می گیریم. جان مادرتان حواس تان باشد، لطفا فارسی بنویسید، مزخرف ننویسید.