این بازی نیست، خود زندگی است

محمد رهبر
محمد رهبر

جمهوری عبوس اسلامی پیش از آنکه با آمریکا و اسرائیل دشمنی داشته باشد و یا همپای عربستان سعودیِ بر جسد شیعه و سنی طواف کند، دشمن شادی و خنده و رقص است.

اگر برای بسیاری از کشورها جشن های خیابانی و پایکوبی پس از بُرد فوتبال عادی ترین اتفاقات است، در ایران هر چه که بتواند مردم را در خیابان به رقص آورد، معضلی امنیتی است، شادی مردم مثل یک دشمن شناسایی می شود و سرداران برای سرکوبش تدبیر می کنند.

 جمهوری اسلامی با نوحه و ندبه و غم پیروز شد، خمینی در خندیدن لکنت داشت و در اخم انداختن بر آن ابرُوانِ نا مهربان تبحر. آن پیر بی خنده، نه اصلا فوتبال می دید و نه گذاشت که سید احمد پسرش که استعدادی در پا به توپ شدن داشت به زمین سبز رود و سرنوشتش در غبار قدرت و سیاست، سیاه نشود.

از فوتبال گفتن در بیت رهبری هم تنها اگر با شهوتِ قدرت آقا هماهنگ شود و مثلا ایران با آمریکا بازی داشته باشد، مجاز است. اگر حریف دشمن باشد، حضرتش دمی پای تلویزیون می نشیند بلکه از این توپ به یاد آن توپ و تانک بیفتد وگرنه فوتبال با نتیجه ی شادی و برای شادی معصیت است.

 از قضا دیدی، دل ملتی شاد شد و دختر و پسر به خیابان ریختند و رقصیدند و اسلام این دین مظلوم که در اسافلِ اعضا حبسش کرده اند به خطر افتاد.

 فوتبال از نگاه بسیاری از عارفان و علمایِ درباری، لهو و لعبی بیش نیست که اگر نمی توان مانند طالبانِ افغان، برای مدتی محوش کرد، حتما بایستی مهارش نمود.

 از زبان مداح مشهوری شنیدم که ورزشگاه آزادی را استادیوم صد هزار گاویان می خواند- از همه ی عزیزانی که به ورزشگاه می روند معذرت می خواهم ، غرض نقل قول بود- هر چه هست دشمنان فوتبال در ایران کم نیستند، شاید هم حق دارند که توپ و شوت و گل می ترسند، دروازه ی قدرت در خطر است.

 این فوتبالِ لعنتی دوست داشتنی با آن کار گروهی اش، با هیجانی که به آدم می دهد و از همه بدتر با رفتن تیم ملی به این سو و آن سوی جهان، چشم و گوش ها را باز می کند.

فوتبال می تواند نام ایران را که همواره آغشته است با تروریسم و بمب اتمی بشوید و با پیراهنی سپید به صلح و آشتی پیوند دهد.

 می تواند به تماشاگرانی در پنج قاره ی جهان نشان دهد که نمونه های انسانِ ایرانی پر تلاش و با اخلاق، حالا درزمین است.

 یازده بازیکنی که از همه جای ایران آمده اند و نه دشمنی با دنیا و نه قرابتی با القاعده و نه اصلا چهره های جوان و پر آرزویشان اندک شباهتی با حاکمانشان دارند.

ایرانی در تیم ملی، خودش را می بیند. تیم ملی آیینه ای است از خود ایرانی که صدا و سیما همیشه از نشان دادنش ابا داشته است، می بیند که می تواند حماسه ای بسازد، می تواند چهره ی اصلی اش را به دنیا نشان دهد زیبا و با وقار.

 این تیم ملی ایران است و نه تیم جمهوری اسلامی. میان آن همه فساد که از سر تا پای نظام می جوشد یکباره و بی سر و صدا به قول میر در حصر، جویباری پاک جاری است با پیراهن سفیدی بر تن.شاید که امروز شادی به سراغمان آمد از دستش ندهیم، این بازی نیست، این خود زندگی است.