حال امروز ما

حنیف مزروعی
حنیف مزروعی
  1. یاس نو تعطیل شد، نوشتن سوگنامه برای مطبوعات دیگر به امری عادی تبدیل شده و متاسفانه به قدری طبیعی شده که از کنار آن به آسانی می‌گذریم.

شرایط به گونه‌ای است که اگر ساز مخالف بزنی تنها نصیبت عتاب است و توقیف و تعطیلی و گوشه نشینی و ما روزنامه نگاران به قولی غصه می‌خوریم و پیر می‌شویم.

یاس نو توقیف شد تا نشان دهد حاکمان همچنان از انتشار کدام اندیشه هراس دارد و آن را بر نمی‌تابد؛

یاس نو رفت تا نشان دهد در جریان اصلاحات برای حاکمیت دایره خودی‌ها و غیرخودی‌ها ترسیم شده و غیرخودی‌ها تنها سهمشان انتشار یک تکشماره است؛

یاس‌نو را بستند تا عیار دفاع از حقوق شهروندی و حقوق بشر نامزدها در انتخابات مشخص شود و ما نیز بدانیم که حقوق بشر و شهروندی برخی هم خودی و غیرخودی دارد و آنان که از او حمایت نکرده‌اند زیر چتر این حقوق نیستند؛

و یاس‌نو را بستند تا تنها صدای مخالفانی منتشر شود که قابل اعتماد هستند و حرف می‌شنوند؛

 

ما شهروند این مملکت نیستیم، زیرا نه حقی برای آزادی بیان داریم و نه حقی برای انتشار سخن‌مان؛

ما شهروندانی هستیم که حقوق شهروندی‌مان تنها در حد نفس کشیدن است و بس و اگر از دیوار صدایی بلند شود از ما نباید ندایی برخیزد؛

کاش حاکمان به همان اندازه که برای یک خبرنگار مظلوم ایرانی – آمریکایی ارزش قائل بودند ما را نیز می‌دیدند و برایمان نامه نگاری می‌کردند؛

البته ما از یک زاویه دیگر نیز مظلوم هستیم و آن اینکه کسی را نداریم که از رئیس جمهوری ما کاری را بخواهد یا شفاعت ما را بنماید.

 

این است حال امروز من نوعی، منی که آرزویم سربلندی کشور است و آبادی آن و تلاش کرده و می‌کنم که هر روز را بهتر از دیروز کرده و ایران را سربلند کنم.

این است حال و روز ما اهالی مطبوعات که به امید و کورسوی افقی روشن سعی داریم در این میدان پر از مین قدم و قلم بزنیم.