دوری از آتش‏

میر حمید سالک
میر حمید سالک

آغاز دور جدیدی از درگیری ها در منطقۀ خاورمیانه بار دیگر می رود که نام کشور ایران را به تیتر یک روزنامه ها تبدیل ‏کند. هر روز که بر حجم و وسعت عملیات در غزه افزوده می شود، کفۀ اتهامات وارده بر حکومت ایران سنگین تر می ‏شود. همین امر با تشدید رفت و آمدهای مسئولین ایرانی به منطقه ابعاد تازه تری پیدا می کند. این موضوع وقتی جدی تر ‏می شود که کشورهای عربی درگیر در مسئله، نظیر مصر، به هیچ وجه حاضر نیستند به تندی و تیزی رهبران ایران ‏برخورد کنند. چرا که به نظر می رسد این کشورها عمق خطر را به خوبی درک کرده اند‏‎.‎

درگیری های عزه بر هر دو مسیر سیاست داخلی و خارجی ما اثر گذاشته است. در سیاست داخلی دولت با حمایت از گروه ‏های دوآتشۀ افراطی، به آنها این امکان و فرصت را عطا کرده، تا به هر نحوی که صلاح می دانند میدان داری کنند. آنها ‏نیز از این فرصت به نحو احسن استفاده کردند. اخبار تمامی کانال های رسانۀ ملی، در هر بخش آن، تنها به انعکاس ‏رویدادهای غزه و مسائل پیرامونی آن اختصاص یاقت. حالا فرصتی پیش آمده بود، تا ایرانی ها مشکلات داخلی را به ‏فراموشی سپرده، دل به حال مردم غزه بسوزانند. کمتر کسی ممکن است بر مصارف داخلی این رویکردها شک و تردیدی ‏داشته باشد. ‏

اما در عرصۀ جهانی موضوع قدری پیچیده تر است. در ابتدای کار طبق معمول دولت ایران، با این ادعا که تمامی دنیا به ‏نحوی مطیع جبهۀ ظلم شده است، یک بار دیگر پرچمدار مبارزه علیه “جابرین و ظالمین” شد. دعوت دولت ایران از ‏کشورهای مسلمان برای کمک به مردم غزه پاسخی مناسب دریافت نکرد. از میان 56 کشور عضو سازمان کنفرانس ‏اسلامی، به ادعای معاون اول رئیس جمهور، تنها هشت کشور به پیام ایران پاسخ مثبت دادند. این سردی روابط را قبلا هم ‏دولت ایران دیده بود. اما تو گویی این جماعت عادت کرده اند آزموده را بی آزمایند. این جا، آن جا، این و یا آن مسئول ‏حکومتی برای جان فشانی در راه آرمان مردم غزه اعلام آمادگی کرد. از جمله دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام مدعی شد ‏اگر گرفتاری های کاری داخلی نبود، می توانست در عرض دو روز خود را به غزه برساند تا جواب دندان شکنی به ‏اسرائیلی ها دهد. اما از این کلام بالاتر، مسئولین دولتی بودند که به دنبال راهی یا شریکی می گشتند تا بتوانند به غزه سلاح ‏و مهمات برسانند. این سخنان شتاب زده و دور از سیاست مسئولین به همراه حضور دبیر شورای امنیت ملی ایران در لبنان ‏و سوریه و ملاقات او با رهبران حزب الله، حماس و جهاد اسلامی اتهام جدیدی را متوجه ایران کرد. قبل از این تنها این ‏اخبار کلی و عمومی مطرح بود که ایران و سوریه دو عامل اصلی حمایت از حماس هستند. اما این بار برخی خبرگزاری ‏ها و مفسرین سیاسی منطقه مدعی شدند که ایران از حزب الله خواسته است تا جبهۀ جدیدی در شمال اسرائیل بگشاید. شاید ‏از این مسیر بتواند از فشار بیش از حد بر غزه ممانعت به عمل آورد. بعد همین منابع مدعی شدند که ظاهرا سید حسن ‏نصرالله این پیشنهاد را نپذیرفته است. اما بر خلاف این همه هیاهو، واقعیت این است که دولت ایران می خواهد هر چه ‏زودتر این تهاجم سنگین پایان یابد. حتما مسئولین ایرانی از قدرت هر دو طرف درگیر در نزاع به خوبی اطلاع دارند.‏

برای درک بهتر موضوع فوق یک بار به مرور تحولات منطقه بپردازیم. اسرائیل از 18 ماه پیش طرح حمله به غزه را در ‏دستور کار خود قرار داده است. این عملیات، که به نام “سرب مذاب” شهرت یافته است، یک نقشۀ از پیش تعیین شده است ‏و اهداف آن نمی تواند تنها به جلوگیری از موشک باران اسرائیل توسط یاران خالد مشعل محدود شود. کشورهای عربی ‏منطقه کم یا بیش از وقوع چنین رخدادی مطلع بودند. کما این که لیونی قبل از بمباران هوایی غزه به مصر رفت و هم آنجا ‏تهدید کرد که در صورت عدم قطع موشک باران جنوب اسرائیل توسط حماس به عمل متقابل نظامی دست خواهند زد. بعد ‏از آغاز حملۀ اسرائیل به غزه، انگشت اتهام کشورهای عمدۀ عربی بیشتر به سوی رهبری تندروی حماس متوجه شد تا ‏دولت اسرائیل. در این میان اوباما تنها به موضع گیری انسان دوستانه ای قناعت کرد و بقیه مسئولیت ها را بر عهدۀ بوش ‏گذاشت. همچنین از سوی اعضای دولت آینده او هم کلامی به گوش نرسید. این شکل برخورد با چنین مسئله ای حیاتی باید ‏منطق خاص خودش را داشته باشد. چرا که شاهد بودیم در هنگام بروز مشکل بمبئی بلافاصله اوباما با موضعی قاطع ‏حرکات تروریستی اتفاق افتاده در هند را به شدت محکوم کرد. آیانمی توان نتیجه گرفت که وی و دوستانش قصد دارند در ‏قبال اتفاقات پیش رو در منطقۀ خاورمیانه از خود سلب مسئولیت کنند؟ چون او قبل از این اعلام کرده بود قصد دارد با ‏سران ایران و سوریه به مذاکره بنشیند. ولی ادامۀ روند حملۀ اسرائیل به غزه می تواند نتایج دیگری به همراه داشته باشد.‏

در این اوضاع پر آشوب دولت ایران در کجا ایستاده است؟ از یک سو در داخل کشور به بهانۀ عدم یاری رسانی اعراب به ‏حماس، تبلیغات وسیعی به راه انداخته است که دایه ای مهربان تر از مادر است. تا از پی آن خود را در منطقه تنهاتر از ‏همیشه احساس کند. از سوی دیگر ظاهرا در آتش نزاعی می دمد که قطعا پیروزی به همراه نخواهد داشت. ایرانی ها به ‏خوبی می دانند که جنبش حماس تا مشکل فلسطین به درستی و با حفط حقوق تمامی گروه های درگیر حل نشود، وجود ‏خواهد داشت. از طرف دیگر با اطلاع از وسعت غزه، یقین دارند که این منطقه کوچک تر از آن است که مدفن ارتش ‏اسرائیل باشد. از همین رو در عرصۀ بین المللی با گسیل کردن تعدادی از وزرا به نقاط مختلف دنیا بر حجم وسیع تبلیغات ‏خود اضافه می کند. از جمله با فرستادن نماینده ای به کشورهای امریکای لاتین، که ادعا می شود پایگاه حزب الله در آن ‏منطقه هستند، توجه جهانیان را بیش از پیش به سوی خود جلب می کند. حتما بعد از تصمیم هم پیمان خود در ونزوئلا برای ‏اخراج سفیر اسرائیل آن را به حساب تأثیر جهانی خود واریز خواهد کرد. از سوی دیگر با استفاده از جو حاکم بر بخشی از ‏افکار عمومی جهان، به ویژه در کشورهای اسلامی، مسئلۀ تحریم فروش نفت به کشورهای حامی اسرائیل را مطرح می ‏کند. به این ترتیب هم بر قیمت های جهانی نفت تأثیر می گذارد و هم خاطرۀ تحریم نفت دهۀ هفتاد میلادی را زنده می کند تا ‏برای خود مشروعیتی مضاعف طلب نماید. از این رو سعیدلو سر از کویت در آورده، محرابیان عازم آمریکای لاتین می ‏شود. بروجردی هم با مجالس اروپایی رایزنی می کند. با همۀ این رفت و آمدها و گفت و شنودها بعید به نظر می رسد، بر ‏خلاف ادعاهای مخالفین دولت ایران، حکومت ایران اصراری بر ادامۀ درگیری ها در غزه داشته باشد. قطعا دولت ایران ‏نخواهد گذاشت تمام کارت های بازی او در همسایگی جنوبی دشمن دیرینه اش بسوزد. به طور حتم دولتیان ایران وضعیت ‏حزب الله را با حماس و جهاد اسلامی مقایسه نمی کنند. از سوی دیگر اوضاع سوریه هم نسبت به سال 2006 دچار ‏تغییراتی شده است که قطعا از چشم ایرانیان دور نمی ماند. افزون بر اینها، در پی ادامۀ این نزاع خانمان سوز، می توان هر ‏لحطه منتظر اتفاقات جدیدی بود که بیش از پیش جکومت ایران را درگیر مشکلات تازه ای بکند.‏

‏ به همین دلایل دولت ایران تلاش می کند با حفظ آبرو برای حماس، در وهلۀ اول، و تمامی مقاومت اسلامی منطقه، در ‏مرحلۀ بعد، به این ماجرا خاتمه دهد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که بخش بزرگی از نیروها و امکانات رزمی حماس در ‏این درگیری ها، به خاطر رفتارهای غیر متعارف اسرائیل، به شدت صدمه دیده است. همه می دانند که جلوی ضرر را هر ‏جا بگیری منفعت است. از این رو باید با حفظ پرستیژ برای حماس، حتی اگر شده پرتاب یکی دو موشک به جنوب اسرائیل، ‏هنیه و الزهار به مصر بروند، تا با وساطت کشورهایی مثل مصر و فرانسه، اسرائیل به پذیرش آتش بس راضی شود. اگر ‏چنین اتفاقی بیفتد، از گسترش بیشتر دامنه های این درگیری جلوگیری می شود. به نظر می آید بر خلاف تصور عده ای، این ‏اسرائیل نیست که در دام سیاست های ایران افتاده است. باید نگران بود که کسانی ایران را اسیر نیرنگ های دیگران نکنند. ‏امیدوارم دوری از آتش تنها آرزوی من نباشد.‏‎ ‎