بحران اقتصادی موجب شده است که کشورهای جهان همه خود را مصروف حل آن کنند. با اینهمه در عرصه دیپلماتیک دور جدید بازی شطرنج برای ارزش گذاری مجدد پرونده ایران در جریان است که برد و باخت در آن نتایج بسیار مهمی در بر خواهد داشت.
دولت بوش در نقشه هائی که برای عراق کشیده بود به ورق ایران اهمیت نداد که این مسئله دو پی آمد داشت: نخست تقویت نفوذ ایران در منطقه شیعه نشین جنوب عراق از بصره تا حوزه نفت خیز خلیج و پی آمد مهم تر اینکه ایران توانست با استفاده از درگیر شدن آمریکا در عراق برنامه هسته ای نظامی خود را تا انتها پیش برد.
به اعتقاد کارشناسان، ایران از این پس مواد شکاف پذیر کافی برای آنکه سریعاً به مرحله تولید سلاح اتمی برسد را در اختیار دارد. در زمینه سیاست داخلی اراده ایران برای ارتقاء به رده قدرت های اتمی به نظام اسلامی حاکم منحصر نمی شود بلکه تمام اقشار تشکیل دهنده جامعه ایران از این مسئله پشتیبانی می کنند و تعجب می کنند که چرا غرب در جائی که دو قدرت منطقه یعنی اسرائیل و پاکستان پیش از این به بمب دست یافته اند با ایران اینگونه برخورد می کند.
بنابراین ایالات متحده برای تسهیل مذاکرات می تواند آرزو کند که اصلاح طلبان در انتخابات ژوئن برنده شوند که در آنصورت هم حداکثر امیدی که می تواند داشته باشد تعلیق برنامه هسته ای ایران است آنهم به شرط آنکه در کفه مقابل ترازو وزنه سنگینی قرار دهد. و امّا در رابطه با اسرائیل حداکثر چیزی که می توان گفت اینست که با بازگشت بنیامین ناتانیاهو و حامیان راست افراطی و سرسخت وی به قدرت پیش بینی اینکه آیا اسرائیل حاضر است به ایران امتیاز بدهد یا نه مشکل است.
به هر صورت آنچه مسلم است اینست که آمریکا در دو کشور هم مرز با ایران یعنی عراق در غرب و افغانستان در شرق قدرت مانوور بیشتری خواهد داشت. در مورد مسئله اعطای نقش قیمومیت در منطقه به ایران در ازای توقف برنامه هسته ای، این مسئله ایجاب می کند که قدرت دیگر منطقه یعنی سلطان نشین نفت خیز سعودی حاضر شود موضعی بی طرفانه اتخاذ کند امّا به نظر نمی رسد که عربستان به عنوان حافظ سنت به این آسانی ها قانع شود. با تمام این تفاصیل بعید نیست که ایالات متحده از روی ناچاری ولادیمیر پوتین را هم وارد بازی کند که البته این مسئله هم بدون بحث درباره استراتژی ناتو پیش نخواهد رفت. بازی دقیقاً بازی پیچیده ای است!
منبع: اکو فرانس 26 مارس