عدم شرکت و تحریم

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

تمامی مخالفان وضع موجود، عدم شرکت خود در انتخابات مجلس نهم را مورد تاکید قرار داده‌اند. از زندانیان سیاسی امروز ایران تا زندانیان سیاسی دیروز (در ایران و تبعید)؛ از اصلاح‌طلبان و سبزها تا مخالفان جمهوری اسلامی؛ و از کنشگران سیاسی مخالف حاکمیت سیاسی در داخل تا شهروندان معترض به اوضاع اقتصادی و معیشتی خود. تعابیر البته متفاوت است. هرچند ادبیات شخصیت‌های حقیقی و حقوقی که بر عدم شرکت خود در انتخابات تاکید کرده‌اند گونه‌گون است ولی خروجی همه مشابه است.

به گمان نگارنده، دعواهایی که این روزها بر سر واژه‌ی “عدم شرکت” و “تحریم” گاه برجسته می‌شود، به کل، حاشیه‌ای و غیرراهبردی است.

یک فعال (حقیقی یا حقوقی) سیاسی ممکن است خود را در جایگاه اعلام تحریم بنشاند و بخواهد در مورد انتخابات برای جامعه، حکم دهد؛ و دیگری ممکن است به هر دلیلی (امنیتی یا پرهیز از تعمیم نظر خود و القاء دیدگاه‌اش) بر استفاده از این واژه، اصرار نکند.

آنچه مهم است، نفس موج مخالفت با ساختار سیاسی حاکم در ایران، و روندی است که به انتخابات 12 اسفند ختم خواهد شد. وجه محوری و راهبردی رویداد، استفاده‌ی حداکثری از این پتانسیل بالقوه و بالفعل، برای تعمیق جنبش اعتراضی و گسترش خیزش برای دموکراسی و حقوق بشر، و به عقب راندن استبداد در ایران است.

تمامی کسانی که مهمترین شکاف و تضاد امروز ایران را میان دموکراسی‌طلبان‌ و آزادی‌خواهان با اقتدارگرایان ارزیابی می‌کنند، اگر “منافع ملی” را بر منافع فردی و باندی و گروهی، مرجّح می‌دانند، ناگزیرند که از پرداختن به نزاع‌های حاشیه‌ای و مسائل غیراستراتژیک، پرهیز کنند.

اگر بر “جنبش سبز” تاکید می‌شود، به دلیل همین امکان نهفته در آن است؛ گستره‌ای که یک‌سوی آن، ندا آقاسلطان است (شهروند غیرسیاسی و سکولاری که در انتخابات شرکت نکرده بود اما برای پیگیری حقوق شهروندی خود و هموطنانش، به نتیجه‌ی انتخابات و عملکرد صاحبان قدرت معترض شد و خون خویش را در جوانی به جنبش اعتراضی و ایران و ایرانیان هدیه کرد) و سوی دیگرش، هاله‌ی سحابی (فعال سیاسی مذهبی که در انتخابات شرکت کرد، و بعدتر برای پیگیری رأی خود و حقوق اساسی ایرانیان معترض و زندانی و درنهایت در میان‌سالی، شهید شد)؛ جبهه‌ای فراگیر که گاه با ساده‌ترین تعبیر (و حتی در مقام تخفیف و طعن، از سوی مخالفان و تمامیت‌خواهان)، “از گوگوش تا سروش” توصیف می‌شود. صرف‌نظر از انگیزه‌ی واصفان، و موضع بیان آنان، این تبیین اجمالی و ساده شده ولی، نشان‌دهنده‌ی یک “وضع” است؛ “وضع”ی که در آن از گوگوش، هنرمند سکولار تا دکتر سروش، فیلسوف نواندیش دینی، همراهی خود را با مهمترین و اصلی‌ترین جنبش اجتماعی امروز ایران (یعنی جنبش سبز) مورد تاکید و تداوم قرار داده‌اند.

از این منظر، تمامی کسانی که بر عدم شرکت یا تحریم انتخابات تاکید کرده‌اند، چنانچه شکاف اصلی و محوری امروز ایران (دموکراسی – استبداد) را در نظر داشته باشند، “منافع ملی”را بر صدر نشانند و اولویت دهند، و البته اصل را پتانسیل اجتماعی اعتراض ایرانیان (“خود”) و خواست اکثریت معنادار جامعه برای “تغییر و تحول” بدانند، و نه تکیه و توجه به “خارج”، می‌توانند به “همراهی” در هفته‌های پیش‌رو، دقیق‌تر و جدی‌تر نگاه کنند.

اعلام موضع، صورت گرفته، بیانیه‌ها، منتشر شده، موقعیت نیروهای سیاسی و آرایش مخالفان و موافقان وضع موجود در ایران، معلوم شده، اما “فرآیند”ی که ذیل انتخابات در حال تکوین است، همچنان ادامه دارد. اگر حاکمیت در گام نخست از روند انتخابات مجلس نهم، ثبت‌نام از “تشنگان قدرت و ثروت و منزلت” و “بازتولیدکنندگان استبداد” و “همراهان و حامیان نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه” را محقق ساخته، و در تعقیب اجرای مراحل بعدی انتخابات است، مخالفان وضع موجود نیز ضروری است به گام‌های بعدی بیاندیشند. اگر دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، اعلام عدم شرکت در انتخابات را جرم توصیف کرده و در خور مجازات، این تغییرخواهان و دموکراسی‌جویان هستند که باید پاسخی معنادار به تهدید اقتدارگرایان دهند.

هرگونه اصطکاک و نزاع‌های بیهوده‌ی کنونی، یا تلاش برای پررنگ‌ کردن “خطوط” و متهم ساختن همراهان و هم‌گامان در جنبش برای دموکراسی و حقوق بشر، یا ناشی از ضعف بینش سیاسی (به حاشیه راندن استراتژی در قبال تاکتیک) است و یا واجد دلایل روانشناختی و انگیزه‌های قابل تأمل.

هر کس (حقیقی یا حقوقی) که گامی برای رسواسازی انتخابات نمایشی و فرمایشی بردارد، و ناظران و مجریان و اقتدارگرای آن را به جامعه معرفی کند، و برای گسترش و تعمیق جنبش اعتراضی امروز ایران (و ازجمله تقویت شبکه‌های اجتماعی و ایجاد همدلی و نزدیکی نیروهای اجتماعی پراکنده) با استفاده از بستر انتخابات، قدمی فراپیش بگذارد، از این مجال، پیش وجدان خود و چشمان زندانیان سیاسی و حضور همچنان زنده‌ی شهیدان جنبش سبز، سربلند بیرون آمده است. و این، صرف‌نظر از آن است که انتخابات را “تحریم” کند یا بر “عدم شرکت” خود در آن تاکید نماید. مهم آن است که انتخابات نهم اسفند، نمایشی برای بازتولید نظام استبدادی سرکوبگر و متکی به حاکم خودکامه است. هرکس از زاویه دید خود باید اعلام کند که چرا در انتخابات شرکت نمی‌کند، و برای جلوگیری از تداوم این وضع، چه انجام خواهد داد و با دیگران چه می‌تواند کرد.