بهاره هدایتی و دوستانش

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

اسفند 84 بود. اعلام شد: “شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت بنا به پیشنهاد دانشگاه های علامه طباطبایی، الزهرا و دانشکده امور اقتصادی با شکل گیری کمیسیون دفاع از حقوق زنان دفتر تحکیم وحدت موافقت کرد. هدف از تشکیل کمیسیون پی گیری مطالبات بخش عظیمی از جامعه دانشگاهی و پیوند بهتر جنبش دانشجویی با جنبش زنان است.”

از آن هنگام، یعنی کمتر از دو سال پیش، با نام بهاره هدایتی در خبرها آشنا شدم. خبر به اندازه کافی امیدبخش بود، اما از بس مهره های سوخته و آواره و گرفتار در حوزه های گوناگون مبارزات مدنی روی هم تلنبار شده، برای زنان جوانی که قرار بود کمیسیون را مدیریت کنند احساس خطر کردم. بزودی با خبر شدم آن زنان جوان هم با احساس نگرانی دمساز شده اند.

زنان و مردان جوانی از تبار بهاره یک جمعیت بزرگ و پر انرژی را در ایران تشکیل می دادند. آنها برای آزاد کردن انرژی به صورت مثبت فرصت های محدودی در اختیار داشتند. تأسیس تشکل های مستقل، حتی اگر کاملاً قانونی انجام شده و به ثبت قانونی منجر شده باشد، جای امنی برای آزاد سازی انرژی مثبت آنها نبود. در شرایط کشور ما، حتی اگر برای اصلاح قانون فعالیت بشود، مثل کمپین های زنانه، در نهایت از آن اقدامی بر ضد امنیت ملی می سازند. حتی اگر عده ای اگر با هدف جلوگیری از ایدز و در رابطه با وزارت بهداشت و سایر نهادهای دولتی نهادسازی کنند، همین که یک جناح در حاکمیت بیش از پیش قدر قدرت می شود، کوشندگان برای رفع کاستی های بهداشتی را بر کرسی اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی از طریق نهادسازی و ارتباط با بیگانگان می نشانند.

اینک می توان با یقین اعلام کرد در دو سال اخیر نمادهایی از تمام انرژی های مثبت، مدتی را در شرایط بند 209 زندان اوین گذرانده اند. کمیسیون دفاع از حقوق زنان دفتر تحکیم وحدت که هنوز دو سال از عمرش نگذشته نیز، اکنون نماد فرهیخته اش “بهاره” را در بند 209 زندان اوین دارد. دوستان بهاره، دیگر کوشندگان دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان فعال در مطبوعات درون دانشگاهی امیرکبیر، عموماً محروم از حق دیدار با خانواده، و محروم از حق دفاع و استفاده از وکیل مدافع هستند. این زندانیان در عمل همواره ثابت کرده اند مطالبات مدنی را با شیوه های صلح آمیز مطالبه می کنند. آنها شجاعت را با مفاهیم واقع گرا به عرصه عمل نزدیک ساخته اند. آنها شجاعان عصری هستند و به ملتی تعلق دارند که همه آزموده های مبارزاتی قهرآمیز را پشت سر دارد. از خون جوانان این وطن پر حادثه دسته دسته لاله روییده. اما شجاعان این عصر با حضور صلح جویانه در صحنه های مبارزه تمام انرژی مثبت خود را وسط گذاشته اند تا شاید دولت متوبع را متقاعد کنند تا این درجه از حق خواهی صلح آمیز را تحمل کند. آیا از آن سو، از طرف دولت متبوع حرکت دوستانه ای به چشم می خورد؟

بهاره و دوستانش در کمیسیون، با گام های لرزان راهی شدند. برخی پیران که غیر از تجربه های تلخ در انبان نداشتند به آنها یادآور شدند که دغدغه های درستی دارند. اما ضمناً یادآور شدند انسان همواره در موقعیت های نامطلوب سیاسی و اجتماعی است که ناچار می شود با گام های لرزان حرکت کند. گاهی گام های لرزان انرژی خود را در مسیر حرکت به دست می آورد و گاهی این مسیر از بس پر سنگلاخ است، مختصر انرژی هم بر باد می رود. هر چه هست نمی توان راه بر آن بست. انرژی اگر نتواند در فضای مناسب خود را آزاد کند، اگر نتواند حاصل وجودش را پیش رو ببیند، تبدیل می شود به انرژی منفی. به دود. به جنایت. به حرکت های قهرآمیز. ایران یک ویژگی اش این است که روی انرژی نفت و گاز نشسته است. آنها را به درستی مصرف نکرده و نتوانسته تبدیل به یک کشور تولید کننده بشود. اما ایران یک ویژگی دیگر هم دارد. انرژی جمعیت بزرگ و جوان ایران مثل شمشیر دو دم است. وقتی نمی گذارند این انرژی مثبت عمل کند، گرایش های دیگری از خود بروز می دهد.

اینک پلیس امنیتی خود را درگیر کرده است با جوانان شجاعی که می خواهد انرژی مثبت خود را در اختیار اصلاح امور بگذارند. از طرفی پلیس منکراتی و اخلاقی در چندین و چند جبهه درگیر شده است با انبوه جوانانی که به لحاظ نبود فرصت های کافی برای فعالیت های ورزشی، هنری، سیاسی، اجتماعی به سوی آزاد ساختن انرژی منفی با هدف ویرانگری رفته اند. این انبوه دلزدگان و نو میدان ویرانگری را به خویشتن خویش آغاز می کنند. دارند دود می شوند. دارند مثل پروانه می شوزند. گاهی سوز دل شان را در نوعی موسیقی بیان می کنند که پر از اعتراض است و جوان های معترض در سطح جهان زبان آن را به کار گرفته اند. نام شناخته شده این موسیقی Hip Hop (هیپ هاپ) یا RAP (رپ) است. نیروهای امنیتی و انواع پلیس سرکوبگر نمی توانند ذخایر انرژی جوانی را بکلی معدوم کنند. این انرژی هر گاه فضای سیاسی و اجتماعی کشور بازسازی نشود تبدیل خواهد شد به انباری از باروت و به اندک جرقه ای منفجر می شود.

اگر حضور آرام، صلح آمیز، مدنی و معترض بهاره و پنج تن از دوستانش در این کشور تحمل نمی شود، دیگرانی که سال هاست کینه اندوخته اند و در انتظار فرصتی نشسته اند تا سیل خود جاری کنند و انتقام بگیرند، راه را همواره خواهند یافت. بهاره زنی است با آمال و آرزوهای صلح دوستانه. او و همراهانش نمادهای انرژی مثبت جوانان این سرزمین اند. بقای ایران در گرو ادامه حضور آنان در فعالیت های اجتماعی و دانشگاهی است. ایران با تکثیر و تربیت نسل خشونت ورزان باقی نمی ماند. برباد می رود.

اندکی تأمل کنید. حتی اگر به منافع خودتان هم بیندیشید، عقل حکم می کند تا بهاره و دوستانش در سطح کشور فعال بشوند و با آزاد سازی انرژی مثبت، امید و امنیت و شادمانی را به دل های ورم کرده از یأس باز گردانند.