تابستان گذشته نخستین بار ناطق نوری مسئلۀ “دولت وحدت ملی” را مطرح کرد. از آن زمان تا موعد تشکیل جلسه ای در مجلس شورای اسلامی به مناسبت سی امین سال قانونگذاری در جمهوری اسلامی، این موضوع چندان مورد توجه موافقین و مخالفین این طرح قرار نگرفته بود. اما برگزاری جلسۀ مذکور آتش زیر خاکستر را شعله ور کرد. دمیدن در این آتش به طور عمده بر عهدۀ نیروهای حامی رئیس جمهور قرار گرفت. چرا که آنها به درستی پیام شعار “دولت وحدت ملی” و معنی “بزرگداشت سی سال قانونگذاری” را درک کرده بودند. هواداران احمدی نژاد دریافته اند که ناکارآمدی های دولت نهم بهانۀ مناسبی برای مخالفین رئیس جمهور است تا، با اتحاد خود، او و یارانش را از اریکۀ قدرت پایین بیآورند. از این رو موج مخالفت را در میان مطبوعاتی چون کیهان و رسالت و نظامیانی چون سردار فیروزآبادی شاهد بودیم.
طرح شعارهایی چون “دولت وحدت ملی” کلامی آشنا برای اهل سیاست است. معمولا در مواقع بحرانی برای استفاده حداکثری از تمامی نیروهای فعال در سطح جامعه و کاهش سطح اختلافات، احزاب و گروه های سیاسی تلاش می کنند با توافق بر سر نقاط اشتراک و پرهیز از نقاط افتراق، به یک دولت واحد دست بیابند. موارد بی شماری در تاریخ سیاسی جهان از این پدیده سراغ داریم. شاید آخرین نمونۀ موفق آن را در کنیا شاهد بودیم که کیباکی و اودینگا بعد از وساطت کشورهای آفریقایی توانستند با تقسیم قدرت در میان خود مانع از فروپاشی کشور شوند. اما این اتحاد تا حال حاضر، به خاطر زیاده خواهی های موگابه، در کشور زیمبابوۀ گرفتار مشکلات عدیدۀ داخلی عملی، نشده است. در چنین شرایطی اگر نیروهای سیاسی مخالف موجود در یک کشور بتوانند برای مدتی منافع گروهی خود را فدای منافع ملی کنند، برای حل مشکلات آن جامعه بسیار مؤثر خواهد بود.
آیا کشور ما در شرایطی قرار گرفته است که طرح این شعار موضوعیتی داسته باشد؟ بدون تردید پاسخ به این سؤال مثبت است. روش های متخذه از سوی دولت نهم نه تنها مشکلات گذشته را مرتفع نکرده است بلکه بار مضاعفی بر گردۀ خسته جامعه گذاشته است. چه در عرصۀ داخلی و چه در امور بین المللی اوضاع ایران چنان به هم ریخته است که خاتمی را وادار می کند تا بگوید “کشور از خط خارج شده است”. تورم در آبان ماه به رقم سی درصدی نزدیک شده است. بازار بورس 15 تا 20 میلیارد دلار از دارایی های خود را از دست داده است. بخش بزرگی از صنایع کشور با مشکلات جدی روبرو شده است. دولتی که ادعای خودکفایی در تولید گندم داشت، ناچار شده است مقادیر متنابهی از این محصول استراتژیک را وارد کند. در عرصۀ روابط اجتماعی چنان جامعه گرفتار شده است که دولت ناچار است با تکیه بر نیروهای انتظامی یک روز اچتماع را “امن” کند و روز دیگر آن را “منظم” سازد. در روابط جهانی موضوع اظهر من الشمس است. تمامی شواهد حاکی از آن است که میهن ما هر روز با مخاطرات جدی تری مواجه می شود. به عبارت دیگر طرح این شعار، در اوضاعی چنین، دور از منطق نیست.
با این که شرایط کشور به سمتی می رود که هر روز بیش از پیش لزوم وجود دولتی برآمده از اتحاد تمامی نیروها احساس می شود، چرا دست اندرکاران حکومت به این نقطه نمی رسند؟ به چه دلیلی شعار “ید واحده”، که بارها از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی تکرار شد، هنوز صورت عملی نیافته است؟ دلائل متعددی می تواند پاسخ گوی سؤالات فوق باشد. اول آن که در جامعه ای دموکرات زندگی نمی کنیم. در چنین جامعه ای از احزاب آزاد خبری نیست. احزاب آزاد می توانند با طرح خواست های واقعی مردم پلاتفرم لازم را برای اتحادی جدی ایجاد کنند. یعنی اگر یگانگی در میان آحاد مردم یک کشور برای دسترسی به نقطه ای معین دیده نشود، هر گونه تلاشی در بالا بی ثمر خواهد ماند. دومین گرفتاری ناشی از فقدان آزادی در یک اجتماع کاهش شفافیت در آن اجتماع است. فقدان شفافیت در میان مردم هر گونه توافقی در بالا را، با هر میزان از صداقت، تا حد یک بده و بستان درون حکومتی تقلیل خواهد داد. بنابراین پایگاه اجتماعی لازم جهت ادامۀ مسیر یک پارچگی شکل نخواهد گرفت.
حال فرض کنید در جامعه ای با حداکثر استانداردهای لازم برای دموکراسی زندگی می کنیم. آیا باز هم امکان ایجاد چنین دولتی مهیا است؟ به طور قطع پاسخ منفی است. چرا که طرح این شعار باید با ارائۀ برنامه ای مشخص همراه باشد. یعنی باید هم گروه های سیاسی و هم قاطبۀ مردم از چند و چون اهداف چنین اتحادی آگاه باشند تا موقعیت خویش را نسبت به آن مشخص کنند. اما متأسفانه نه تنها در این مورد بلکه در سایر موارد نیز جامعه از عدم وجود برنامه ای روشن و منسجم رنج برده است.
حالا تصور کنید که برنامه های احزاب برای برون رفت از دشواری های پیش رو مهیا باشد. آیا باز امکان وقوع چنین اتحادی ممکن است؟ باز هم پاسخ منفی است. حداقل تجربۀ این سی سال اخیر اثبات می کند که زندگی در کشوری، که سال های سال سایه استبداد بر سر آن بوده است، از ساکنان آن در مجموع موجوداتی به غایت تنگ نظر و خود رأی ساخته است. این امر به خصوص وقتی که قدرتی در اختیارمان قرار می گیرد تشدید می شود. به طور حتم فراموش نکرده ایم که در این سی سال به چه راحتی احزاب و ائتلاف ها شکل می گرفتند و به چه آسودگی انشعاب ها رخ می دادند. حتما آقای ناطق نوری تلاش های خود را جهت معرفی نامزدی واحد از درون نیروهای اصولگرا در انتخابات نهمین دورۀ ریاست جمهوری فراموش نکرده اند. آیا ایشان فکر می کنند نواقص حاصل از کارکرد دولت نهم به حدی بوده است که گروه های سیاسی حاضر در صحنه را وادار کند این میراث چندین ساله را به کناری بگذارند؟
باده دردآلودمان مجنون کند / صاف اگر باشد ندانم چون کند
کسانی که از لحاظ تفکر نزدیکی بیشتری با هم داشتند نتوانستند به رویه ای مشترک برای انتخاب نامزدی واحد دست بیابند، حالا چگونه خواهند توانست با گروه های رقیب دست در دست یکدیگر بگذارند؟ در ضمن اگر قرار است دولتی پرچم دار وحدت ملی باشد باید برای آن بخشی از ملت، و یا نمایندگان آنها، که به دلائل متنوع نتوانستند در درون حاکمیت جایی برای خود دست و پا کنند، چایگاهی در نظر بگیرند. اما به جرأت می توان ادعا کرد که اگر در یک هرگزی دولتی چنین بخواهد شکل بگیرد اصلاح طلبان به اصطلاح “تند رو” هم جایگاهی نخواهد داشت چه برسد به سایر گروه هایی که دگر اندیش هستند.
به این ترتیب می توان نتیجه گرفت طرح این شعار در حقیقت تنها یک هدف را تعقیب می کند. این خواسته چیزی نیست جزء برپایی ائتلافی از عناصر میانه رو تمامی هواداران حاکمیت تا دست افراد “تند رو” اصللاح طلبان و اصولگرایان از حکومت کوتاه شود. اما از آن جایی که امروز با مشکل بزرگ دولت نهم روبرو هستند، فشار اصلی برای عدم توفیق مجدد احمدی نژاد طراحی شده است. نکته ای که در این میان نباید فراموش شود این است که دولت نهم پدیده ای خلق الساعه نیست. این دولت نتیجه روش های نادرستی است که از ابتدای انقلاب عده ای، به بهانه های مختلف، برای ادارۀ جامعه اتخاذ کرده اند. عدم وجود ارکان آزادی های مدنی می تواند چنین محصولاتی به همراه داشته باشد که ناطق نوری را وادار نماید تمنای “دولت وحدت ملی” را در سر داشته باشند. هر چند که آن را درست درک نکرده باشند.