مرداد ماه است به سال 1389. سالی دیگر بر انقلاب مشروطیت می گذرد ودرست در همین روز که” نگاه هفته “منتشر می شود: چهاردهم. و بیست وهشتم هم درروزشمار مرداد هست وبه روزگاری دیگر که کودتای نیمه مدرن، شاخه های مشروطیت را زد و سر انجام روز چهارم مرداد 1367 که قتل عام گلهای انقلاب مشروطیت شروع شد.
هاشمی رفسنجانی که پیش از انقلاب کتابی هم در باره “امیر کبیر” دارد، در بیانیه خود می نویسد: “مشروطه با همه فراز و فرودها و همه دستاوردهای مثبت و منفی، در یک کلام پایان تصمیم سازی یک فرد در مورد سرنوشت جامعه و آغاز تصمیم گیری نمایندگان مردم در جایی به عنوان مجلس شواری ملی در مورد سرنوشت همان جامعه است.”
“روز” وضعیت عمومی جامعه ایران را در دومین هفته مرداد که به صدو چهارده سالگی سال انقلاب مشروطیت می رسد، در گزارشی چنین خلاصه می کند: “احضار، اعدام، اعتصاب.”
میر حسین موسوی، خود ودولتش را از قتل عام زندانیان مبرا می داند. گزارش ۱۴۵ صفحه ای قاضی رابرتسون در باره کشتارهای سال 67 انتشار می یابد.
وکیل محمدعلی حاجآقایی که در اردیبهشتماه امسال به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است، میگوید که از نظر حقوقی حکم موکلش نباید بیش از یکسال حبس باشد.
دو بازاری شناخته شده بازار تهران، جواد لاری و محسن دگمه چی به اعدام و ۱۰ سال زندان و تبعید به زندان گوهردشت کرج محکوم می شوند.
پلیس ضد شورش به خانوادههای زندانیان سیاسی که در زندان اوین اعتصاب غذا کردهاند یورش می برد.
حمله به علوم انسانی که فرج سرکوهی “ساکن کردن زمین با حذف گالیله” عنوانش می کند، ادامه می یابد. فرمان یورش را رهبر جمهوری اسلامی صادر کرده است که این هفته فتوائی طالبانی هم در باره موسیقی می دهد.
محمدخاتمی می پرسد: “در کمتر از 5 سال 400 میلیارد دلار حاصل شده است با آن چه کردند؟”
دو رقم ناچیزش این هفته معلوم می شود: “میلیاردها تومان برای فرستادن یک پیام به اوباما.” و کمک 40 میلیون یورویی به زیمبابوه. بقیه که سر به افسانه می زند، معلوم نیست کجارفته است. جواب خاتمی را روز روزش که رئیس جمهور بود نمی دادند، چه برسد به حالا.
مهدی کروبی، احمد جنتی را “شریک دزدان رای مردم” می خواند. منظورش کسانی است که رای مردم رابه فرمان “یک فرد” دزدیده اند.
گذرنامه مولانا عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان در بازگشت از کنفرانس بین المللی اتحادیه جهانی علمای مسلمین، توقیف می شود.
اوضاع آنقدر”فرد”ی است که رئیس، روز روشن لطیفه تعریف می کند: “یکی از مشکلات دنیای غرب، جنگ با دموکراسی و اجازه ندادن به پخش صداهای مختلف است.”
عبدالرضا شیخ الاسلامی، وزیر کار و امور اجتماعی هم برای اینکه دولت از مجلس عقب نیافتد، می گوید: “در حال حاضر اغلب افراد بیکار یا حال کار کردن ندارند و یا مهارت انجام مشاغل مختلف را کسب نکردهاند.”
در خارج هم اوضاع بهتر ازداخل نیست:
تلاش واشینگتن برای ترغیب کشورهای آسیایی و آمریکای جنوبی به اجرای تحریمهای ایران واردمرحله تازه ای می شود.
سایت دیپلماسی ایرانی از تاثیر منفی تحریم ها بر صادرات بنزین از ونزوئلا به ایران، خبر می دهد.
باید منتظر ماند که تا کی این دوست جیب گشاده جمهوری اسلامی، نفع را در این می بیند که به دشمنان ملحق شود. درست مثل روسیه “متحداستراتژیک” پارسال که امسا ل به گفته رئیس دولت کودتا در صدد راه اندازی جنگ علیه جمهوری اسلامی است.
نماینده ایران در سازمان ملل مثل همیشه و بموقع هیزم به تنور آمریکا می ریزد: “در صورت تعرض اسرائیل، تلآویو را به آتش میکشیم.”
موسوی وکروبی در دیدار هفتگی خود، انگار جواب مجلس و دولت را با هم می دهند: “حاصل سخنان نسنجیده تحریم و تحقیر بوده است.”
دریادار مایک مولن، رئیس ستاد مشترک آمریکا، استفاده خودش را “از سخنان نسنجیده” می کند: “در صورت نیاز، طرح آماده ای برای حمله به ایران داریم.”
آیت الله علیمحمد دستغیب، یکی از مراجع تقلید شیعه، در درس تفسیر قرآن خود، شرایط فعلی ایران را با دوران حکومت پهلوی، مقایسه می کند: “عده ای مانند زمانی که شاه را سایۀ خدا قلمداد میکردند، به خاطر کارهای نکرده خود از مردم توقع تعریف و تمجید، دارند. می گفتند شاه «ظل الله» است و اکنون هم وضع همان شده!”
حتما آیت اله دستغیب منتظر است “فرومایگان” صاحب مسئولیت- به تعبیر علی لاریجانی- به فرمان “یک نفر”، او راهم به سرنوشت مراجع تقلید دیگر مانندشریعتمداری و منتظری و….دچارکنند که حرفش را اینطور به پایان می برد: “بنده به تکلیف خودم عمل میکنم، حال میخواهد کسی از سخنان من خوشحال شود، یا ناراحت. هر وقت خواستید، مرا هم شهید کنید.”
وآخر هفته احمد قابل، به استناد سخن یکی از مراجع قم می گوید: “لیست تمام کسانی را که دستگیر شدهاند آیت الله خامنهای امضا کرده است.رهبری در تمام مسائل دخالت می کند، همه چیز را زیر نفوذ خود گرفته است، اجازه نمی دهد دیگران از حدود و اختیارات قانونی خود استفاده کنند و همه اموری که در کشور رخ می دهد، زیر نظر رهبری است و از نظر قانونی هم کسی که تا این حد دخالت می کند، هر اتفاقی که بیفتد ولو اینکه او راضی نباشد، اومسئول است.”
بیهوده نیست این کلام مکرر میر حسین موسوی: “هدف اصلی، مشروط کردن قدرت و رسیدن به عدالت و آزادی است.”
خبرهای تازه می گوید نبرد بر سر قدرت وارد مرحله تازه ای شده است. برخی به دنبال اجرای مدل پوتین و مدودوف در ایران هستند. پوتین، پوتین را دارند برای احمدی نژاد واکس می زنند.
هفته دوم مردادماه 1389 به پایان می رسد. سرداران مشروطیت باچشمان اشکبار به سرزمین مادری خود می نگرند. فرزندان فکری شیخ مستبد فضل اله نوری، انتقام خونینی از جانبداران آزادی در انقلاب مشروطیت می گیرند. نوادگان انقلاب آزادی را می کشند وشکنجه می دهند، فرهنگ آن رازیر پای اوباش لگدکوب می کنند.
محمدنوری زاد، می نویسد: “ای همهی روسپیان سرزمین من، ای دخترکان، و ای زنان ناگزیر، بگذارید در پیشگاه شما به زانو درافتم و صورت به خاک نهم تا شما پای بر صورت من گذارید و روبه خدا ضجه برآورید کهای خدا: اگر هستی، که هستی، بدان و آگاه باش که این دریوزهی صورت به خاک نهاده، لباسی از قرآن به تن کرد و مارا فریفت. خود به نوا رسید و ما را به قهقرای تحقیر و بینوایی درانداخت.”
فریاد محمد نوری که ما را واگذاشت و رفت، در ایران استبداد زده طنین است:
ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران، بد گهران ای عشق سوزان، ای شیرین ترین رویای من تو بمان، در دل و جان ای ایران ایران، گلزار سبزت دور از تو راج خزان، جور زمان ای مهر رخشان، ای روشنگر دنیای من به جهان، تو بمان