سابقه آشنایی بنده با مرحوم قابل به ده سال قبل برمیگردد که در جلسات ایشان در قم شرکت میکردم. بعدها در انجمن اسلامی مهندسین برای سخنرانی از ایشان دعوت میکردیم و هر بار با روی باز میپذیرفتند. دو سال هم سخنران مراسم روزهای تاسوعا و عاشورا در منزل ما بودند که بعدها به دلایلی که ذکر آن لازم نیست این جلسات به تعطیلی کشیده شد.
محقق دینی در کشور ما زیاد است و همه هم ادعای پژوهش دارند اما مرحوم قابل بهمعنای واقعی در دین تحقیق میکرد. او تسلطی کم نظیر بر احادیث و آشنایی عمیق با مصحف شریف داشت که همین موضوع وجه تمایزش با سایرین بود. کمتر روحانی سراغ داریم که در سن و سال ایشان از چنین تسلطی برخوردار باشد.
او تمرکز خود را روی پژوهش فقهی گذاشته بود و معتقد بود که فقه شیعه باید متحول شود. بر این اساس چون فقه استوار بر اجتهاد است و اصول اولیه نیاز به فتوا ندارد او بیشتر در حوزههای دیگر به پژوهش میپرداخت.معتقد بود اجتهاد باید شکل واقعی خود را باز بیابد به این معنا که مسائل اعتقادی ضمن حفظ اصول اولیه بهروزرسانی شود تا موجب گرفتاریهای بعدی نشود.
خصوصیت بعدی ایشان توجه فراوان به نسل جوان بود. میگفت اگر بخواهیم با همان فقه گذشته جوانان را به دین دعوت کنیم نتیجه نمیگیریم و دینگریزی بیشتر میشود. معتقد بود اگر اعتقاد و ایمان جوانان سست باشد آسیبهای اجتماعی گسترش مییابد. همین امروز اگر در بزهکاریها کار آماری انجام شود احتمالا میبینیم که بسیاری از مجرمین در خانوادههای مذهبی رشد کردهاند اما در خانه جذب دین نمیشدهاند و این خلا را با مسائل دیگری پر میکنند که نتیجه آن بزهکاری و معضلات اجتماعی است.
در دوره جوانی ما مارکسیستها این خلا را با شعار تو خالی پر میکردند که البته بعدها نقایص آنان نیز برای همه روشن شد. اما اگر جوانان را به سلاح ایمان بهطور دقیق و به روز مجهز کنیم غصه نداریم که حتی اگر آنها را وسط مارکسیستها قرار دهیم باز هم آسیبی به دینداریشان وارد نمیشود.
تلاش مرحوم قابل هم در همین حوزه بود. در جلسات مشهد، قم و تهران بخش قابلتوجهی از مستمعین او جوانان بودند.
آخرین بار ایشان را در بیمارستان رازی تهران ملاقات کردم. سال گذشته هم در همین ایام در مشهد به ملاقاتشان رفتم. درد و رنج زیادی از برخوردهای سیاسی داشت اما گلایه نمیکرد و میگفت دعا کنید بتوانم پژوهش قرآنی که در دست دارم به سرانجام برسانم.
این نوشته را با خاطرهای از آن مرحوم به پایان میبرم. هر بار که در منزل ما یا انجمن اسلامی مهندسین سخنرانی میکرد و ما برای تشکر میخواستیم کاری انجام دهیم ما را نهی میکرد و میگفت دلم نمیخواهد از این راه ارتزاق کنم. میگفت اگر به کتابهایم اجازه چاپ بدهند با همان پول ارتزاق میکنم چون زندگی کم خرجی دارم. بنده با خیلی از روحانیون در تماس هستم اما این اخلاق را به ندرت دیدهام. این گفتههای مرحوم قابل من را به یاد مسلک آیتالله طالقانی انداخت. ایشان هم از راه تعمیر ساعت ارتزاق میکرد. این افراد ایمان داشتند که روزیشان تنگ نمیشود و در تمام سختیها حاضر نبودند از راه دین نان بخورند..
منبع: آسمان،