نمایش طوبی در جنگ تازه ترین نمایش دکتر مسعود دلخواه است که در تهران روی صحنه رفت. دلخواه در امریکا تحصیل کرده و اخیرا پس از بازگشت به ایران نمایش های ژولیوس سزار و ویتسک را روی صحنه برده است.
همه جنگ و دیگر هیچ
طوبی در جنگ - نویسنده: محمد ابراهیمیان. کارگردان: مسعود دلخواه. بازیگران: ریحانه سلامت، ایمان افشاریان، حمیدرضا هدایتی، سوده شرحی، مهدی شاه تیری، بیژن زرین و نوید گودرزی
داستان مقاومت زنی جوان در دوران جنگ، که با شستن لباس مجروحان جنگ سهم خود را در دفاع از کشورش ادا میکند.
در کشورهای درگیر با پدیده جنگ، درام های وابسته به آن جایگاهی خاص در ادبیات نمایشی ان کشور را به خود اختصاص می دهند. درام هایی که پس از فاصله گرفتن از زمان وقوع این پدیده دیدگاهی منتقدانه به خود می گیرند و فارغ از هیاهوهای رایج در زمان درگیری جایگاه هستی شناسانه انسان را نشانه می روند.
ابراهیمیان و دلخواه نیز در نمایش طوبی در جنگ کوشیده اند چنین نگاهی به این پدیده داشته باشند. ما با زنی رو به رو هستیم که می کوشد سهم خود را نسبت به جنگی که کشورش درگیر آن شده ادا کند. او با اینکه ماهیت جنگ را نمی شناسد اما سعی می کند از قافله باز نماند و در بستری تاریخی گام بردارد که احتمالا دیگر هم کیشانش نیز در همین بستر واقع شده اند.
طراحی لباس به شخصیت ها شناسنامه خاص جغرافیای مشخص می بخشد و مهم تر از همه لحن صوتی حاکم بر اجرا که آدم های نمایشی را از تیپ به سوی فردیت هدایت می کند. شاید اینها نخستین پنجره ای است که هر مخاطب حرفه ای با هستی متن و بیان دراماتیک، نمایشی به نام «طوبی در جنگ» باز می کند؛ نمایش طوبی در جنگ اثری به تمام معنا درگونه رئالیسم بومی ایران است؛ گونه ای که همواره اثر هنری را با دستمایه های مردم شناسی و فرهنگ محلی شست و شو و جلا می دهد و با گریز از مؤلفه های قراردادی زبان معیار به سوی بیانی غریب تر می رود. اینکه چرا ابراهیمیان در نگارش متن خود سراغ کردها رفته نیز قابل تامل است. کردها ی ایران در طول جنگ بیشترین همنشینی را با آن داشتند و از همین روی در برابر آن آسیب پذیر تر به نظر می رسیدند. پس نوع هیجانات طوبی در برخورد با این پدیده در زندگی قابل باور تر به نظر می رسد.
ابراهیمیان در واقع اتمسفری را در داستان خود ایجاد کرده تا ضمن بازشناسی رفتار آن منطقه در هنگام جنگ شخصیتی قابل باور را نیز برای تماشاگرش به نمایش بگذارد. حتی به درگیری هایی که میان مردم منطقه بر سر مسائل روزمره قرار دارد دقت کنید ببینید این تنش ها چقدر به فضای داستان کمک می کند تا تماشاگر پس این نزاع های کوچک در انتظار نزاع هایی گسترده تر باشد. دلخواه آگاهانه این فضا را انتخاب کرده تا تماشاگر را در یک نوع تشنج نگاه دارد.
طوبی در این نمایش میراث دار دو نسل است که همواره چهره او را با چهره مادرش یکی می کند و انگار او ادامه سرنوشت و به تعبیری ابعاد شخصیتی مادر خود در فرآیندی به نام زمان است. طوبی هم اکنون صاحب بچه ای فلج است؛ همچنان که مادرش هم چنین بوده است. بنابراین زندگی در کنار خانواده ای ضعیف و ناتوان یگانه جنگ طوبی برای ادامه حیات است. او هر روز برادرش عباس را روی ویلچر به نظاره می نشیند و سرنوشت خود و فرزند فلج خود را به یاد می آورد. از سوی دیگر شوهر طوبی نیز به اعتیاد مبتلا شده و به بهانه کار به بندر رفته است. تمامی این رویدادها مانند دوایری تاریک و تودرتو زندگی طوبی را به تنگنا کشانده اند. نویسنده برای بیان این سلسله دوایر که از نوعی شبه زبان معیار استفاده می کند. این زبان چه به لحاظ محتوا و فرم قابل تامل به نظر می رسد. بحث فرمالیستی این زبان شاید در مواردی از پتانسیل نهفته در آن خبر می دهد که یکی از شخصیت ها-حشمت- از آن استفاده می کند. حشمت لباس و دیگر وسایل رزمندگان را برای شست وشو نزد طوبی آورده است. او به گونه ای سخن می گوید که گویا تهدیدی از دنیای بیرون برای طوبی به شمار می آید. مردی که در ظاهر قصد تصاحب پس مانده زندگی فلاکت بار طوبی را دارد. شاید نگون بختی های طوبی را نتوان مستقیم مرتبط به جنگی دانست که در طول داستان بر کشور محل زندگی طوبی واقع شده است. اما نمی توان این نکته را هم از نظر دور داشت که ابراهیمیان در جایگاه نمایشنامه نویس می کوشد بستری را برای این همنشینی به وجود آورد. جنگ زندگی طوبی را می گسلد و از آن یک ویرانه باقی می گذارد که به طور حتم این ویرانگری در مورد دیگر مردمان هم قابل تعمیم است. بنابراین اینجاست که طوبی به تعداد تمام افراد کشورش تکثیر می شود.
دلخواه پس از سال ها و بعد از تحصیلات واجراهای خارج کشور حضور جدی خود را در تئاتر ایران اعلام کرد. این کارگردان که با دو اثر ویتسک و جولیوس سزار نگاه مخاطبان را به سوی خود جذب کرد، همواره به شکل متفاوتی از اجرا نظر دارد. تکنیک های اجرایی دلخواه در نمایش طوبی در جنگ نیز گاهی رگه هایی از دو کار گذشته وی را در ذهن تداعی می کند. برای نمونه تقدم دراماتیک اتفاق قبل از زمان آن به وسیله یک کنش دراماتیک است. وی که این تکنیک را در نمایش جولیوس سزار چندین بار تکرار کرده بو، در این نمایش نیز بار دیگر آن را به کار گرفته است.