نمیدانم این نامه را خطاب به چه کسی باید بنویسم؟ به بازجوی پرونده، قاضی صادر کننده حکم، رئیس قوه قضاییه، رهبر و یا همه آن ها؟ تنها می دانم که خطابم به همه کسانی هستند که از نوید و امثال نوید درهراسند..
برادرعزیز،
این چندمین بار است که نوید را دستگیر میکنی. این بار به جرم کمک به هم وطنان زلزله زده. واقعا یک بار صادقانه پرسیده ای که ازچه چیز این جوان آن قدرمی ترسی؟ نوید خانجانی کیست؟ جرمش چیست که به خاطرش، بارها دستگیرشده و به زندان افتاده است؟ نوید خانجانی، متولد سال ۱۳۶۶ در اصفهان است. جرم اولش آن بود که مذهبش مطابق میل شما نبود : بهایی بود و به همین دلیل اجازه تحصیل دردانشگاه به وی داده نشد. جرم دومش اما وقتی رخ داد که به کانادا، انگلیس یا امریکا هم مهاجرت نکرد، بلکه در همان ایرانی که حق رفتن به دانشگاه از وی سلب شد ماند تا در مدرسه ای که به همت هم کیشانش با حداقل امکانات ساخته شده بود، تحصیل کند. جرم سومش وقتی به وقوع پیوست که همراه با برخی از انسان دوستان هموطنش، جمعیتی برای “مبارزه با تبعیض تحصیلی” پی ریزی کرد، به امید روزی که آرمانش را محقق سازد و امکان ادامه تحصیل برای هر جوان ایرانی فراهم شود. همان آرمانی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده و از ابتدایی ترین حقوق هر فرد به شمار می آید اما در مملکت ما، این حق، تبدیل به آرزوئی کرده که نوید و امثال نوید باید برای طلب آن به زندان بروند. نوید، مسلمان نیست، اهل ریا نیست و اهل پنهان کاری و تزویر هم نیست. البته که اگر یاد میگرفت که هنگامی که “ به منبر میرود، آن کار دیگر بکند” که اصلا جایش زندان نبود. حداقل شده بود رئیس…
فکر کنم همین اتهام ها برای شما کافی بود تا او را سزاوار شدیدترین مجازات ها بدانی.
اما، من سوالم هم چنان از تو باقی است که چه عمل یک جوان ۲۵ ساله آنقدر تو را مشوش کرده که برای ساکت کردنش دست به هر کاری میزنی؟
ناراحتی از این که زودتر از شما به یاری زلزله زدگان شتافته؟ این که عصبانیت ندارد برادرجان. کافی است صدا و سیما جمهوری اسلامی یاد بگیرد که اولویت هاش را عوض کند و هیات دولت زودتر به فکر اعزام نیرو و کمک به مردم زلزله زده کشورش بیفتد. می ترسی از دینش سخن بگوید و مردم جذب آیینش شوند؟
می دانم که تعدادی ازهم وطنانمان درسال های اخیر از دینی که هوادارانش چنین خشن رفتار می کنند و چنین راحت آدمیان را زندانی می کنند و چنین گسترده زیر وعده های اولیه می زنند، روی گردان شده اند. اما این گناه دیگران نیست که دامن خود را از این گونه گناهان پاک نگاه می دارند. به اعمال خود نگاه کنید چه ظلم ها که به نام اسلام به مردم روا داشته ای، که آن ها را این گونه از اسلام گریزان کرده ای. پس عیب را در اندام ناساز خود ببنید نه در راستی قامت و اندیشه دیگران.
آقایان محترم
نوید هر بار که دستگیر شده و به زندان رفته، نه فقط نزد همکیشانش که در جامعه انسانی جهان عزیز تر گشته است. هربار که نوید، لوا، فواد و کیوان را سرکوب کرده اید، بیشتر آن ها را به نمادی از مقاومت و پایداری شهره جهانیان کرده اید. میخواستید صدایشان را خاموش کنید؟
رهوندا بیرن در کتاب خود “راز” از قدرت جاذبه ذهن آدمی سخن می گوید. از قانونی که بر اساس آن، هر آن چه ذهن آدمی بدان فکر کند، به سوی آن نیز متمایل می گردد. این قانون نانوشته بیانگر آن است که مشکل بسیاری ازمردم دنیا آن است که اکثر اوقات به موضوعاتی می اندیشند که ازآنها می ترسند و یا نمی خواهند برایشان اتقاق بیفتد و بعد تعجب می کنند که چرا دقیقا همان اتفاق ها برایشان رخ می دهد. قانون جاذبه از خنثی بودن نیروی ذهن آدمی سخن می گوید و بیان می دارد که ذهن آدمی آنچه را که بدان می اندیشد به طور خنثی دریافت می کند. به عنوان مثال طبق قانون جاذبه، ذهن آدمی تفاوتی بین دو جمله “من از اینکه دیر برسم بیزارم” و “من دوست دارم دیر برسم” قائل نیست و در هر دو مورد، پیام “دیر رسیدن” را دریافت می کند و بدان طرف هدایت می شود. قانون جاذبه نتیجه گیری می کند که چنانچه ضد فرد، مکتب و یا اندیشه ای هستید، بدترین کار آن است که علیه آن فرد، حزب، مکتب و یا اندیشه سخن بگویید یا فعالیت کنید! در عوض، راه حلی که قانون جاذبه ارائه می دهد آن است که فرد، مکتب یا اندیشه ای دیگر را جایگزین کرده و به نفع آن سخن بگویید. بنابراین به جای آن که در تظاهرات ضد جنگ شرکت کنید، در تظاهرات به نفع صلح حاضر شوید. به جای آنکه علیه تبعیض نژادی سخن بگویید، از برابری انسانها صحبت کنید. به جای اینکه کمپینی علیه فقر تشکیل دهید، کمپینی به نفع “توزیع عادلانه ثروت” برپا کنید. مطابق قانون جاذبه در بسیاری از موارد در انتخابات، افرادی که علیه آنها بیشترین تبلیغات صورت می گیرد، بیشترین آرا هم کسب می کنند.”
اگر این اصل رهوندا بیرن را اساس قرار دهیم و اگر درست باشد که بازداشت کنندگان نوید و کشیش ندرخانی و دیگر کسانی که اعتقادات مذهبی دیگر دارند، قصد خدمت به دین و مذهب خود را دارند باید به آنان گفت همین اندازه که تا به حال باعث گسترش و محبوبیت آئین های دیگر شده اید کافی است اینک یک چند به جای کمپین سرکوب بهاییان، کمپینی برپا کنید تا چهره روشن دین خود را بنمایانید، همان چهره ای که به رفتار خود بدان خدشه وارد کرده اید. به تبعیض تحصیلی پایان دهید تا دیگر نوید انگیزه ای برای ادامه کمپینش نداشته باشد.
مگر در همین دینی که به نامش هر کاری را انجام می دهی، از امام علی نیامده که “با مردم به نیکی رفتار کن که یا برادر دینی تو هستند و یا برادر تو در اصل آفرینش”؟
اصلا چرا راه دور برویم؟ مگر درهمان قانون اساسی که ادعای التزام به آن را دارید نیامده: “دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدلاسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند.”
آیا حق تحصیل از جمله حقوق انسانی نیست؟
همین روزها در جائی شنیدم از قول بزرگمردی که: حقیقت آینه ای بود در دستان خداوند و خداوند درآسمان هفتم بود. ناگهان این آینه به زمین افتاد. هزاران تکه شد وهر تکه آن، در جایی افتاد و هر کسی تکه ای از آن را برداشت و گوشه ای از حقیقت را در آن دید. بنابراین، حقیقت نزد همه ما است. به تکه خودت غره نشو که تکه تو همان مقدار از حقیقت را نمایان میسازد که تکه نوید ( بهایی ) و یوسف ندرخانی ( مسیحی). سعی کن حقیقت تکه خودت را دریابی، حقیقت تکه نوید و یوسف هم با خودشان…