یکی از بخشهای مهم روزآنلاین از شماره نخست و در طی این دو هزار شماره، مقالات آن بوده است؛ مقالاتی که از سوی نویسندگانی متعدد با رویکردها و گرایشهای متفاوت به رشته تحریر درآمده و در کنار گزارشها و مصاحبههای منتشر شده، تحلیل و تفسیری عمیقتر و همهجانبهتر از سیر وقایع به دست داده است.
روزآنلاین به عنوان رسانهای آزاد، همواره تریبونی مناسب برای روزنامهنگاران و صاحبنظران بوده تا مقالات خود را بی بیم سانسور و تحریف، با شمار قابل توجه مخاطبان این رسانه درمیان بگذارند. در این رهگذر، تعدادی از صاحبنظران به عنوان نویسندگان ثابت ستون مقالات روزآنلاین درآمده و حتی با وجود همکاری با رسانههای دیگر، نظریات خود را در روز منتشر کردهاند. در میان نویسندگان مقالات هم، بسیاری ساکن ایران بوده و هستند. فشارهای امنیتی در مقاطعی باعث کمتر شدن این همکاری شده اما هیچگاه این ارتباط قطع نشده است. چه از آن روز که ازتوهمات دردسرساز سخن رفت و هشدار روزهای سخت هسته ای داده شد، و چه آنگاه که روزگار پس از تحریم دغدغه صاحب نظران شدو آنگاه که احمد زیدآبادی احمدی نژاد رالقمه گلوگیرمحافظه کاران دانست و کسی در حکومت نه تنها بدان توجه نکرد که وی را در بند هم کشید.همان زمان که حسین باستانی تصاویری تامل برانگیز پیش روی گذاشت [مقالات حسین باستانی را در اینجا ببینید] ومهرانگیز کار پرسید:در خدمت جنگ یا صلح.[مقالات مهرانگیز کار را در اینجا ببینید]
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی که پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ دستگیر و به ۶ سال زندان محکوم شد، ساعتی پیش از دستگیری، مقالهای برای روزآنلاین ارسال کرد و در تحلیل شرایط خرداد ۸۸ نوشت: “بدترین سناریوی ممکن با منطقی خلاف فهم ما اتفاق افتاد. این مسلما برای نظام بسیار مضر است، اما از نقطه نظر شخصی، برای کروبی و موسوی چندان هم بد نشد. آنها اگر به قدرت میرسیدند، به فاصله کوتاهی در بحرانی که دولت آقای احمدی نژاد بر سر برنامه هستهای ایجاد کرده گرفتار میشدند. شاید خداوند با آنها یار بود که در باتلاقی که خود در ایجاد آن نقشی نداشتهاند، زمینگیر نشوند. در عین حال، این انتخابات درسی بود برای همه ما تا برای ورود به صحنه رقابتی ناعادلانه حریص نشویم و استانداردهای یک انتخابات آزاد را کوچک نشمریم.” مقالات احمد زیدآبادی را در این لینک میتوانید پیدا کنید.
عیسی سحرخیز، روزنامهنگار و از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران هم مقالات پرشماری در روزآنلاین منتشر کرده است. او نیز درست در روز دستگیریاش در تیر ماه ۸۸، مقالهای در روز و تحت عنوان “به استقبال جبهه سبز امید” داشت که در آن تاکید کرده بود: “امید به آینده رساترین اعتراض ماست.”
سحرخیز پس از تحمل 5 سال زندان، در حالی که به دلیل مشکلات جسمی بستری بود، از زندان آزاد شد و مدت کوتاهی پس از آزادی، بار دیگر برای روز نوشت و از “ضرورت تشکیل یک کمیته حقیقت یاب مستقل” گفت. شمار مقالات او در همین مدت کوتاه به عدد دو رسیده است.
در طول این دوران مسعود بهنود زبان به نرمی گشود تا نسبت نفت و فریب را یادآور شود[نوشته های مسعود بهنود را در اینجا ببینید] و نوشابه امیری حوادث دوران را به رهبر جمهوری اسلامی یادآورشد تا بن بست های نظام را بنمایاند[نوشته های نوشابه امیری را در اینجا ببینید]….
مقالات روزآنلاین منحصر به مباحث و تحلیلهای سیاسی و یا در انحصار عده محدودی از نویسندگان نبوده و نیست و حوزههای مختلف حقوق بشر، زنان، حقوق قضایی، رفتارشناسی اجتماعی، حقوق اقوام و اقلیتها، قواعد دموکراسی، نهادهای مدنی و… را در برمیگیرد.در تمام این سال ها تقی رحمانی،حتی پیش از خروج از کشور یک نفس ازدموکراسی ، شوراها و انتخابات گفته[نوشته های او را در اینجا ببینید]و اینک سالی است که در خارج از کشوراز ماه عسلی می پرسد که رو به اتمام است.
این راه را که روندگان بسیار داشته ونوشته هایشان سر به ده ها می زند،آهسته و پیوسته طی کردیم تابه ۲۰۱۳ رسیدیم
سال ۲۰۱۳، سال انتخابات
سال ۲۰۱۳ برای ایرانیها در حالی آغاز شد که از همان موقع هم میشد سایه سنگین انتخابات ریاستجمهوری آینده را بر همه حوزهها و زمینهها احساس کرد. در همان روزهای نخست، علی افشاری یکی از نویسندگان ثابت روزآنلاین در تحلیل خود طرح کرد: “به موازات نزدیک شدن به ایستگاه یازدهم انتخابات ریاست جمهوری، تنش بین جریان احمدی نژاد و سپاه پاسداران نیز افزایش می یابد. بر عکس روندی که در انتخابات های دوره نهم و دهم، بخش سیاسی سپاه به یاری احمد نژاد آمد، در دوره یازدهم سپاه در مقابل برنامه انتخاباتی محتمل حلقه یاران احمدی نژاد قرار دارد.”
افشاری بعدتر در مقالهای چنین نوشت: “مشکل اصلی در کاربست انتخابات آزاد به عنوان استراتژی استقرار دموکراسی فراتر از خود این مفهوم است. ایراد نگرش کسانی که بر خصلت راهبردی انتخابات آزاد تاکید می کنند، برداشت نادرست آنها از موانع پیشروی دموکراسی در ایران است. نخست تقلیل دموکراسی به انتخابات خطایی استراتژیک است. در وهله بعد تنزل ویژگی های انتخابات صحیح به تک عنصر آزادی اشتباهی مضاعف را رقم می زند. انتخابات درست ابتدا نیازمند ساختار و فرایند صحیح انتخاباتی است تا مفهوم انتخابات معنای محصل و ضروری خود را بازیابد. یعنی انتخابات باید موثر باشد و محصول آن منجر به جابجایی موثر قدرت شود. در ساختاری که نهاد انتخابات در زیر سایه نهاد های انتصابی قرار دارد و حالت تبعی داشته و بخش های اصلی قدرت خارج از حوزه انتخابات و نتایج آن هستند، انتخابات حالت غیر واقعی دارد. بعد از حصول موثر بودن انتخابات، آزادی، منصفانه، سلامت و توزیع عادلانه منابع دیگر ویژگی های ضروری انتخابات هستند.”
تقی رحمانی آینده ایران را آبستن حوادث شوم و خوش میدانست و یادآوری میکرد که “در دهه ۶۰ هر جریانی که با حکومت به جدال می پرداخت یا سرکوب میشد، اعلام فازجدید می کرد، درحالیکه جامعه به آن فاز نرسیده بود. هستند دوستانی که باز فکر می کنند بعد از سال ۸۸ جامعه بعه فاز جدیدی رسیده است…صرف خواسته یک جریان تغییری در واقعیت نمی دهد. در حاکمیت ایران به دلایل مختلف نقش سپاه عمده شده است، بعد بورو کرات ها قرار گرفته اند. در این وادی یک نیروی دموکراسی خواه چگونه باید از این اختلاف به نفع تقویت دموکراسی استفاده کند؟”
بهمن ماه سال ۹۱ و در آستانه جشنهای دهه فجر، بار دیگر تعداد زیادی از روزنامهنگاران دستگیر شدند و نهادهای امنیتی فشار و سانسور را بر رسانهها مضاعف کردند. در کنار بگیر و ببندها و تهدیدهای مقامات قضایی و اطلاعاتی، رسانههای اصولگرا نیز با قدرت تمام در تخریب رسانهها و روزنامهنگاران منتقد، میکوشیدند.در این مقطع بود که امید معماریان با طرح این سئوال که “ چرا حکومت از خبرنگاران می ترسد؟” نوشت: “با گرفتن ۱۲ روزنامه نگار، یا مثلا ۵۰ خبرنگار، یا حتی ۱۰۰ نفر، آیا این کشتی شکسته اطلاع رسانی ایدئولوژیک و پیام رسانی که بیت المال را میلیارد میلیارد می بلعد، می تواند مردم را بار دیگر پای کانال های خود بیاورد؟ یا اینکه با این اقدامات مردم آزارانه و بی منطق و کور تنها بر درجه سیاهی چهره ای که از خود درست کرده است می افزاید؟”
در ادامه مطلب او آمده بود: “دستگیری روزنامه نگاران زحمت کش و بی ادعای جامعه ما اتفاق بدی است. اتفاق بدی که نشان می دهد حکومت ما تا چه حد مریض و گرفتار توهم است. اینکه چقدر از مردم فاصله دارد. اینکه آنهایی که می گردانندش الفبای کار خود را که نمی دانند هیچ، از هیچ روش تبهکارانه ای برای نگهداشتن چرخ های ترک خورده و سستش حذر نمی کنند.”
فضا، بسیار مبهم بود و احمدینژاد و مجلس چنان سرشاخ شده بودند که احتمال میرفت با نزدیکتر شدن به موسم انتخابات، کشور دستخوش آشوب و آسیب شود. چنانچه محمد رهبر، یکی دیگر از روزنامهنگاران نویسنده مقاله در روزآنلاین در بهمن ماه سال ۹۱ توصیف کرده است: “در این چند ماه که تا پایان دولت مانده، محمود و شرکا عزم آن دارند که چنان غوغایی بسازند که همه ی خط کشی های نظام بر هم بریزد، نه معلوم شود که اصلاح طلب و اصولگرا و بر انداز و سبز و سرخ کدام است و نه دیگر فریاد «وحدت با من» و « دشمن، دشمن» رهبری، گوش شنوایی داشته باشد. رییس جمهورِ تقلبی با این شهر آشوبی می خواهد تا از همه ی سیا هکاری های این سالها و بد نامی اش، نجات پیدا کند و انگشت اتهام را در چشم رهبری فرو کند. شاید هم این وسط و با افشاگری های کوبنده، بخشی از جماعتِ ایران را همراه کرد و آتش کینه ی ایرانیانِ خاموش را بر افروخت و آنگاه با دلجویی از سبزهای مصدوم و مجروح و حتی چند کلامی درباره رفع حصر از سردار و سالار ملی، آبرویی به عاریت بگیرد و از آن سو امتیازی از رهبری، برای نگفتن باقی رازهای مگو.”
پیگیری اخبار و وضعیت آسیبدیدگان اعتراضات مردمی پس از انتخابات ۸۸ همواره یکی از رویکردهای روزآنلاین بوده و از پیگیری وضعیت میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی نیز غفلت نشده است. یکی از موارد پررنگ بخش مقالات هم اشاره به حصر غیرقانونی و طولانی مدت رهبران جنبش سبز بوده است. از جمله مرتضی کاظمیان در یادبود دوساله شدن حصر خانگی رهبران جنبش سبز نوشت: “ادامهی حبس رهبران جنبش سبز ـ و زندانیان آزادهاش ـ بهمعنای ادامهی «بنبست» موجود میان حاکمیت اقتدارگرا و جنبش اعتراضی برآمده از انتخابات ۸۸، است. سرمایه معنوی و پتانسیل مهمی برای اصلیترین و مهمترین جنبش اجتماعی ایران امروز، محصور مانده؛ این، نه گرهی از بحرانهای رو به تزاید حاکمیت میگشاید، و نه زیبندهی موکلان(شهروندان)ی است که در حمایت از موسوی و کروبی، در انتخابات فعال شدند، و بعدتر تجاوز و خیانت تمامیتخواهان را به مشارکت خویش، «وجدان کردند». شهروندانی که پی پرسش و اعتراض خویش گرفتند و آنگاه همراهی صادقانه و شجاعانه و تمام قد موسوی و کروبی را با مضمون مطالبات و گوهر اعتراض خود لمس کردند.”
تبیین رویکرد دموکراسیخواهان ایرانی در قبال انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ هم بخش عمدهای از مقالات را به خود اختصاص داده است. علی اصغر رمضانپور، روزنامهنگار و تحلیلگر از جمله اولین مقالهنویسانی بود که به سراغ این موضوع رفت: “بار دیگر لازم است اصلاح طلبی واقعا موجود در ایران را به عنوان مهم ترین گزینه برای شانس تحول مسالمت آمیز و صلح آمیز و بنیادی در شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران مورد بازنگری و شاید بازسازی قرار دهیم. این اصلاح طلبی هم از حیث ساختار رهبری و مدیریت و هم از نظر نوع نگاه به خاستگاه های اجتماعی خود و بدنه اجتماعی آن و هم از نظر دیدگاه های و باورهای راهنمای رفتار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیازمند مرز های تازه است اگر بخواهد به درد بخور بماند. این اقدام نیازمند عمل مشترک در داخل و خارج از کشور است. چه برای آنها که می خواهند تحولات مثبت را در ساختار قانون اساسی اصلاح شده ای از جمهوری اسلامی دنبال کنند چه برای کسانی که آرزوی ایرانی بدون جمهوری اسلامی را همچنان در جان می پرورند.”
گمانهزنی در مورد کاندیداهای نهایی انتخابات، صفبندی جناحهای سیاسی و اقدامات و فعالیت ستادها و طرفداران کاندیداها هم پرطرفدار بود. از جمله آرش غفوری در سلسله مقالاتی به این موضوع میپرداخت و از جمله در فروردین ماه ۹۲ و پس از رونمایی از شعار انتخاباتی مشایی نوشت: “اگر می خواهید بدانید که چرا ۴ سال، احمدی نژاد توانست اصول گرایان را بازی بدهد به همین شعار “زنده باد بهار” توجه کنید و آن را با شعارهای سایر کاندیداها مقایسه نمایید. هنگامی که این سطور را می خوانید کدام یک از شعارهای سایر کاندیداها که در پاراگراف اول نوشتم یادتان مانده است؟ فکر کنم هیچ کدام. اما همه “زنده باد بهار” را به خاطر دارید. نه فقط به خاطر اینکه احمدی نژاد بارها و بارها مطرح کرده است. بلکه به این دلیل که این شعار یک مزیت رقابتی دارد. یعنی از جنس بقیه که همه، شعار قانون، پیشرفت و اعتدال را می دهند نیست. “زنده باد بهار” یک ترم تبلیغاتی است. زنده است، با مناسبات روز می خواند. در یادها می ماند و به دلیل آنکه مدام و خیلی زیاد با آن مخالفت می شود، اتفاقن برد تبلیغاتی اش بیشتر می شود. حالا هی مدام شهرداری تهران، ترسان از لفظ “بهار” این کلمه را از تبلیغات شهری نوروزی اش حذف کند. با صحبت های روزمره مردم که “عید شما مبارک” چه می کند. عبارتی که خود “بهار” است و هر کس که این شعار را برای مشائی و طرفداران احمدی نژاد انتخاب کرده بی شک یک مغر جهنمی دارد.”
اما مگر میشود بحث حضور یا عدم حضور سید محمد خاتمی در انتخابات به رسانهها کشیده نشود؟ هنگامی که در فضای مجازی، تلاشهایی برای دعوت از حضور خاتمی صورت میگرفت، رضا حقیقتنژاد مخالف حضور او بود و چنین استدلال میکرد: “خاتمی با وجود کاستیهای بسیار، نماد امید و سرمایه اجتماعی طبقه مدافع آزادی و دموکراسی است. همان گونه که در معادلات بالادستی، سید حسن خمینی چنین سرمایهای است. اصلاح طلبان به همان میزان که وسواس دارند برگ سید حسن را نسوزانند برای روز مبادا، در سوزاندن دیگر نماد و پتانسیلهای خویش هم حریص نباشند. انتخابات ۹۲ را تبدیل به بزنگاه “مرگ و زندگی” کردن، می تواند نتیجه اش باخت عظیمی باشد و حتی یکی از تعارضهای نظام را حل کند. این را واقعیت های پیش رو در سیاست ایران، طراحی های احتمالی اصولگرایان و دریدگی یک هسته قدرت هوسران گوشزد می کند که نه از رد صلاحیت خاتمی هراسی دارد و نه حتی نگران بازنده کردن اوست.”
با نزدیکتر شدن به موسم انتخابات و روشنتر شدن فضا، مقالات هم از صراحت و شفافیت بیشتری برخوردار میشد و گاه حاوی توصیه و تاکید بود. از جمله عباس عبدی، یکی از روزنامهنگاران ساکن ایران که برای روزآنلاین مقاله مینویسد، چنین نوشت: “ پیشنهاد میکنم که اصلاحطلبان یا منتقدین در پی انجام و تحقق انتخابات آزاد، عادلانه و منصفانه نباشند، سعی کنند اگر میتوانند با یک نامزد معمولی و بسیار آرام وارد این برنامهای که نامش انتخابات است شوند، هدف آن در درجه اول کاهش تنشهای سیاسی و سپس بازیابی تشکیلاتی و سازماندهی و حضور سیاسی خودشان، و حتیالمقدور شکلگیری یک دولت به نسبت متعادلتر از میان نامزدهای جناح حاکم باشد، گرچه به نظر من اگر فعال برخورد کنند، خودشان هم کمشانس نیستند”
ابراهیم نبوی که نویسنده ستون طنز روزانه در روزآنلاین هم هست، حامی هاشمی رفسنجانی بود و ۱۰ دلیل در حمایت از او آورد: “ من هاشمی رفسنجانی را نه به عنوان انتخابی برتر و بهترین حالت در کشور، بلکه به عنوان بهترین انتخاب در شرایط موجود می دانم.”
نوشابه امیری، عضو شورای سردبیری روزآنلاین هم از “مهندسی حماسه سیاسی” میگفت و فضای پربیم و امید آن روزها را این گونه ترسیم میکرد: “چراغ ما اما روزهاست که روشن است. دور از خانه، دل در خانه. با دنیایی از سئوال. بی هیچ جواب. با نگرانی برای میهنی که بر باد می رود و جان های عزیزی که هنوز و همچنان به «برخورد قانونی» پای بندند. و همه با این امید که داستان ایران، سرانجامی بی خشونت یابد.”
در آستانه انتخابات هم جدل بر سر شرکت و یا عدم شرکت بالا گرفت و روزآنلاین مقالات پرشماری از دو سوی این بحث را منتشر کرد. فرخ نگهدار، از موافقان شرکت در انتخابات نوشته بود که “بیمعنا دانستن انتخابات ۹۲ و بیربط دانستن آن با منافع ملی و مصالح کشور، یک چشمبندی غیرقابل بخشش است. فکری که تصور میکند رای مردم در انتخابات ۹۲ تزئینی است و امکان تاثیر گذاری بر روند و نتایج انتخابات وجود ندارد، فکری است مرعوب و چشمبسته بر حقایق. معنای این فکر تسلیم شدن به حکم اقتدارگرایانی است که بستهتر کردن نظام سیاسی و منحصرکردن دامنهی رقابتها به درون جبههی اصولگرایان را اساس استراتژی خود قرار دادهاند. تاکتیک «عدم شرکت» هرگاه از طرف جبههی اصلاحطلبان اتخاذ شود، در جهت پیشبرد سیاست کسانی که در حال حاضر انتخابات را مدیریت میکنند.”
آرش بهمنی اما از میان مخالفان شرکت، معتقد بود که “ شرایط برگزاری انتخابات جاری نیز، تفاوت چندانی با ۴ سال پیش ندارد. مجری و ناظر انتخابات همانند ۴ سال پیش از یک جناح و گروه سیاسیاند و حتی به رهبر جمهوریاسلامی نزدیکتر شدهاند. از طرفی مهندسی انتخابات، از مدتها پیش آغاز شده است؛ حاکمیت به سیدمحمد خاتمی اجازه نداد که وارد صحنه انتخابات شود، هاشمیرفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام(!)، و اسفندیار رحیممشایی که احمدینژاد پیرامون وی گفته بود: “مشایی یعنی احمدینژاد و احمدینژاد یعنی مشایی” را ردصلاحیت کرد و هیچ اتفاقی رخ نداد.”
پس از برگزاری انتخابات هم، هوشنگ اسدی، عضو شورای سردبیری روزآنلاین نوشت: “بازی تمام نشد، می شود گفت هنوزشروع هم نشده است. برنده و بازنده ای در کارنیست، مگر دموکراسی. نه آن حدود ۱۸ میلیونی برنده اند که به شعار “امید و تدبیر” رای دادند و نه حدود ۱۷ میلیون نفری که زیر پرچم اقتدارسینه زدند. آن ۱۵حدود میلیون نفری هم که بهر دلیل رای ندادند، بازنده نیستند.”
اما انتخابات همه دغدغه روزآنلاین و نویسندگان مقالات نبوده است. بخصوص حوزه حقوق شهروندی، و حقوق زنان و کودکان پررونق بود و مهرانگیز کار، حقوقدان و فعال حقوق زنان؛ فریبا داوودی مهاجر، فعال حقوق زنان؛ و پروین بختیارنژاد، فعال حقوق زنان مقالات پرشماری در این حوزهها داشتند.
مهرانگیز کار در پی تجویز اعدامهای فوری برای افزایش زورگیریها و اجرای مجازاتهایی مانند قطع دست دزد، نوشت: “در این سه دهه هنوز حاضر نشده اند قوانین کشور را از این درجه از خشونت که شرم آور است، پاک کنند. خیلی که منت سر مردم می گذارند یادآور می شوند هنوز سراغ اجرای کامل این احکام نرفته اند. آن چه مسلم است این مجازات های نزدیک به مجازات های کلیسائی قرون وسطی حتا اگر اجرا هم نشود در قوانین لازم الاجرای ایران زنده است و مخدوش کننده ی حیثیت تاریخی و فرهنگی ایرانیان است. حال دارند به جای پاک کردن آن لکه ها، دایره ی جرم محاربه را وسیع تر میکنند تا سوای مخالفان سیاسی، بتوانند مسکینان و قربانیان سوء مدیریت اقتصادی خود را مشمول آن کنند. دارند با گسترش سیاست جزائی که خاص نابود کردن مخالفان وارد قوانین ایران شده است، به مرحله ای از مملکتداری نزدیک می شوند که بر پایه ی نظریه ی تئوریسین های رژیم، فقر را باید با با نادیده گرفتن فقرا و کشتن نمونه هائی از آنها که از گرسنگی گاهی دراز دستی هم می کنند ریشه کن ساخت. به نظر می رسد جز این راهی برای ریشه کنی فقردر دستور کار نیست.”
داوودی مهاجر در یکی از مقالاتش توضیح میداد که “خشونت جنسی فقط تجاوز نیست” و این که “مشکل زنان ایرانی سکوت است؛ سکوت در مقابل مردانی که به خود اجازه میدهند از هر روشی برای اعمال خشونت جنسی استفاده کنند.”
پروین بختیارنژاد، خاطره تاثرآور بازداشت به همراه کودک یک سالهاش را روایت کرده بود و میپرسید: “در خصوص کودکانی که به همراه والدین خود روانه زندان می شوند، براساس کدام قانون و کدام آیین نامه برخورد می شود؟ این کودکان در کجای بازی بزرگان هستند و در این بازی بازیگر چه نقشی هستند؟”
منصوره شجاعی هم معتقد بود که جنبش زنان، الگوی دموکراسی خواهی است: “جنبش زنان در بیست سال اخیر موفق به ایجاد نهادها و اجرای طرح های عظیم وماندگاری شده است که رد پای آن در جنبش دموکراسی خواهی به وضوح دیده می شود. تاثیر جنبش زنان برشکل گیری و ادامه حیات جنبش های اجتماعی در ایران موجب شده است که غالبا از این جنبش به مثابه شاخص حضور جنبش های مدنی در ایران یاد شود. همانگونه که در میان جنبش های نوین اجتماعی جهان نیز نام جنبش زنان ایران حامل پیام و هویتی شاخص است.”
نگاه آماری به مقالات
در سال میلادی جاری تا تاریخ ۱۰ نوامبر ۲۰۱۳، مجموعا ۵۲۷ مقاله در روز منتشر شده است. اگر بازه زمانی را سال شمسی قرار دهیم از ابتدای شروع به کار در روز سهشنبه، ششم فروردین ۱۳۹۲ تا تاریخ یکشنبه، ۱۹ آبان، تعداد مجموع مقالات ۴۴۰ بوده است.
به این ترتیب در ۲۲۹ روز از سال ۹۲، به طور میانگین روزی ۱.۹۲ مقاله منتشر شده است. با احتساب روزهای کاری که در این مدت، ۱۶۳ روز بوده، میانگین انتشار مقالات در هر روز به ۲.۶۹ میرسد.
۲۰۰ مقاله اخیر روزآنلاین را ۵۰ نویسنده نوشتهاند که در بین آنها ۹ زن حضور داشتهاند. زنان نویسنده مقالات روزآنلاین در این مدت با انتشار ۳۹ مقاله، حدود ۱۰ درصد از کل تولیدات این بخش را به خود اختصاص دادهاند.
همچنین بیژن صفسری با ۱۹ مقاله، حسین علیزاده با ۱۵ مقاله، مرتضی کاظمیان با ۱۴ مقاله، تقی رحمانی با ۱۳ مقاله، رضا تقیزاده با ۱۱ مقاله و فریبا داوودی مهاجر با ۱۰ مقاله، پرکارترین نویسندگان در بازه درنظر گرفته شده بودهاند. (برای دسترسی به آرشیو مقالات این نویسندگان کافیست بر روی نامشان کلیک کنید)