انقلاب مصر به کدام سو می رود؟

نویسنده

» مقاله فایننشیال تایمز درباره فاصله انقلاب مصر با ایران

گیدیون راکمن

خاطره به جا مانده از عاقبت انقلاب های پیشین، برای غرب به این معناست که همدلی با نا آرامی های مصر رنگ و بوی شیطانی خواهد داشت. معمولاً هرچه از به ثمر رسیدن انقلاب ها می گذرد، ماهیت افراطی تری پیدا می کنند: سوسیالیست ها از سوی بولشویک ها به حاشیه رانده شدند و لیبرال های سکولار نیز توسط آیت الله ها از میدان به در شدند. همزمان با این رویدادها، احتمال مناقشه با دنیای بیرون هم افزایش یافت. قدرت های انقلابی از فرانسه 1789 گرفته تا اتحاد جماهیر شوروی و چین مائویست و ایران در دوره جدید، اغلب به ورطه مناقشه با همسایگان افتادند.

با این حال، مثال هایی هم از موارد دلگرم کننده وجود دارد. انقلاب های اروپای مرکزی در سال 1989 عموماً صلح طلبانه بودند و به جنگی منجر نشدند. حکومت های سرکوبگر فیلیپین و اندونزی در سال های 1986 و 1998 بدون خونریزی و یا تهدید صلح بین المللی سرنگون شدند.

بنابراین وجهه مشخصه انقلاب هایی که می توانند بدون بروز جنگ و مشکل، با اطمنیان کامل مورد استقبال دنیای خارج قرار بگیرند، چیست؟ اگر کشور مورد بحث کوچک باشد و یا انقلابی ها به جای مواجهه، به پذیرش دنیای خارج روی آورند، وضع امیدوار کننده خواهد بود. وقوع انقلاب در کشورهایی به ابعاد چین و روسیه دنیا را تکان داد و ایدئولوژی کمونیستی آنها مسجل ساخت که نگاه آنها به غرب خصمانه است. اما انقلاب در کشورهای کوچک اروپای مرکزی در سال 1989 همراه با نگاهی تأثیرپذیر از غرب بود و این ماجرا برای آمریکا و اروپای غربی، دلپذیر بود. وقوع انقلاب در بطن اتحاد جماهیر شوروی نیز با استقبال گرم رقبای جنگ سرد روبرو شد.

به نظر می رسد اوضاع مصر در این طیف، در منتهای وضعیت تهدیدکنندگی باشد. اول اینکه مصر یک کشور بزرگ و مهم است و اغلب ساز سیاسی را برای کل منطقه خاورمیانه کوک می کند.  هر آنچه در این کشور رخ بدهد، اثرات بزرگی برجای خواهد گذاشت. دوم اینکه مشاهده تکاپوی احزاب افراطی خیلی دشوار نیست. از اخوان المسلمین برای گفتگو با دولت دعوت شده است و به این ترتیب، نقش این گرایش در خط مقدم نا آرامی ها به رسمیت شناخته شده است. اعتبار اخوان الملسیمن در جامعه مصر در ظرف سال های گذشته بسیار افزایش یافته است. اما به نظر می رسد ایدئولوژی این گروه فراتر از مصر است و حالتی مخاصمه جویانه با غرب و اسرائیل دارد. هر دوی این کشورها از دیرباز مناسبات دوستانه ای با مصر داشته اند.

رهبران سیاسی آمریکا و اروپا به خوبی می دانند که تعیین آینده تحولات سریع مصر دشوار است. اما هرگونه رویکردی که اکنون از سوی آنها اتخاذ شود، می تواند بر مسیر تحولات مصر و قبول یا عدم پذیرش بعدی انقلاب مصر از سوی غرب تأثیر بگذارد.

اکنون دو قرائت متضاد از مصر وجود دارد. در یکی ، غرب به حمایت از آزادی و باز گذاشتن دست مصری ها برای دست یافتن به آرمان هایشان تشویق می شود و در دیگری، غرب از سرکوبی حمایت می کند که خود عامل قرار گرفتن مصر در سراشیبی سقوط است.

اقدامات و اظهارات فعلی رهبران غربی در تعیین به ثمر رسیدن یکی از این قرائت ها، نقش کلیدی خواهد داشت. حتی اگر مبارک و همراهانش مدتی طولانی تری بر سر کار بمانند، نیروی به کار رفته از سوی آنها در نهایت منجر به زوال خواهد شد. به همین دلیل است که رویکرد مقدماتی آمریکا برای حمایت از مبارک به نظر عملی و در عین حال یک اشتباه اخلاقی به نظر می آمد. تشدید فشار بر آقای مبارک از سوی واشنگتن و اروپا هم اکنون به طور فزاینده ای با نیروهای تغییر دهنده در جهان عرب همراهی دارند.

البته برخی ها با خیال پردازانه خواندن چنین استدلال هایی، آن را رد می کنند. اما واقعیت این است که وقتی تظاهرکنندگان مصری خواستار انتخابات آزاد و آزادی مطبوعات شده اند، در واقع از ایده هایی سخن می گویند که مورد تأکید غرب است و نه ایران یا هر استبداد دینی دیگری.  برای دنیای خارج، همه چیز بستگی به این دارد که آیا حکومت پس از مبارک به اصول بنیادی دینی بازخواهد گشت و یا به دنیای امروزی و منسجم نگاه خواهد کرد.

منبع: فایننشیال تایمز- 7 فوریه