گفت و شنید

نویسنده

گفت و گو با هرتا موللر برنده جایره ادبیات نوبل

 

سکوت هم نیرویی است، درست مانند توصیف کردن…

هرتا موللر، رمان‌نویس و شاعر آلمانی- رومانیایی‌، توانست معتبرترین جایزه ادبی دنیا، در سال 2009 را به خاطر نوشتن رمان “ آلوهای نارس ” آن خود کند.


داوران جایزه نوبل ادبیات خانم مولر را به خاطر به تصویر کشیدن «چشم‌اندازی از زندگی محرومین» به واسطه «ایجاز شعر و صراحت نثر» ستوده‌اند.

هرتا موللر در سال ۱۹۵۳ در رومانی به دنیا آمده است. این نویسنده دوازدهمین زنی است که برنده ی این جایزه معتبر می شود. آنچه در ادامه می خوانید گفت و گوی مجله ی فراتکفورتر آلگمانیه تسایتونگ است که توسط محمد ربوبی به فارسی آورده شده است…

 

خانم موللر، رمان اخیر شما، برای شما چه اهمیتی دارد؟

موضوع نفی بلد (تبعید اجباری) با کل سرگذشت زندگی من ارتباط دارد ، چون مادرم نفی بلد شد. نه تنها او ، بلکه همه آنهایی که هم سن وسال مادرم بودند ـ جز مردها که در جبهه‌های جنگ بودند. این وضعیت، درطی دیکتاتوری سال‌های پنجاه رخ داد.

 سالیان تیره و تاری بود که آدم به خاطر هرچیز جزیی دستگیر و زندانی می‌شد. سحن گفتن در مورد نفی بلد ممنوع بود. آنهایی که نفی بلد شده بودند گاهی تلویحی به آن اشاره می‌کردند. خانواده من دهقان بودند. در این خانواده‌ها مردم در باره خودشان سخن نمی‌گفتند و از اینرو در این مورد واژگانی وجود ندارد. اما من احساس می‌کردم مادرم پریشان حال به نظر می‌رسد. ساختار و وضعیت دهکده در طول سه قرن هیچ تغییری نکرده بود و تحولی رخ نداده بود. آنهایی که نفی بلد شده بودند و از اردوگاه‌های روسیه بازگشته بودند وضعیت دیگری داشتند. آنها پوشاک محلی خود را از دست داده بودند و گیسوهای بافته شده‌ی آنها را بریده بودند. این تصویرهمواره در برابرم ظاهر می‌شد و در یکی از مجموعه داستان‌هایم نیز به آن اشاراتی شده است. من تصمیم گرفته بودم که در این باره چیزی بنویسم ، اما از نوشتن آن بیم داشتم ، چون نمی‌دانستم جز شکایت‌های معمول از گرسنگی وسرما چگونه بنویسم. من می‌خواستم توصیف کنم که آسیب واقعی چیست.

 

شما نوشتن رمان اخیرتان را با اسکار پاستیور آغاز کردید. آیا می‌دانستید که او نیز نفی بلد شده بود؟

آری ، من سال‌ها او را می‌شناختم ، اما اسکار پاستیور در باره نفی بلد شدنش فقط در حاشیه سخن می‌گفت. اردوگاه، او را آدمی دست آموز و ترسو بارآورده بود. او شخصا آدمی خجول و بسیار محتاط بود و به نظرم همین خصوصیات مانع می‌شد در انظار عموم از نفی بلد شدنش سخن گوید.

 

برای شما چقدر اهمیت دارد که با این رمان از شواهد حکایت می‌کنید؟

به هیج وجه.

 

آیا توصیف سرگذشت‌های دیگران در رمان اخیرتان مجاز است؟

اصولا، در این جا در مورد موفق بودن هنر سخن می‌گوییم. بنابراین موضوع مجاز بودن و نبودن نیست. آدم‌هایی هستند که خود سرگذشتی داشته‌اند و نوشته‌اند ولی کارهنری شان موفق نبوده است. هنر امری تصنعی است. هنر واقعیت نیست و وافعیت هنر نیست. من نمی‌توانم ملاک دیگری تعیین کنم.

 

آیا ادبیات می‌تواند با به فراموشی سپردن مقابله کند؟

البته چنین است. همه آنچه که من در باره اردوگاه ، در باره زندگی فلاکت بار آن اردوگاه و قتل عام‌های سازمان‌یافته‌ی انسان‌ها در آن اردوگاه می‌دانم از کتاب‌هاست. همه آنهایی که در آن اردوگاه به سر برده‌اند و همه آنهایی که به این موضوع پرداخته‌اند پیوسته از ضرورتی درونی خود درباره‌اش نوشته‌اند. رمان اخیر من سرگدشت من نیست، اما سرگذشت محیط من است. سرگذشت مادر من است.

 

آیا مادرتان رمان اخیر شما را خوانده است؟

نه. مادر من زن ساده‌ای است. ما در باره‌ی آن هرگز صحبت نمی‌کنیم. او می‌داند که من می‌نویسم ، اما روابط ما با هم روابط دیگری است. سکوت نیز نیرویی است، درست مانند توصیف کردن. هرکس باید بتواند خودش تصمیم بگیرد که روال زندگی‌اش را به پیش برد: با سکوت، یا با توصیف.