بازگشت طنز به سبک ایرانی

نویسنده

» گزارش اسلیت از دنیای رسانه های اجتماعی

بهار ماکویی

طنز و لطیفه هایی که امروزه در تهران می گردد، بدون طعنه نیستند و در آنها قدری عملگرایی سیاسی لحاظ شده: “اگر روزی آرزو کردید که در اوج خوشی بمیرید، یعنی وقت خودکشی فرارسیده.” هنوز نیز می توان این رؤیا را در سر داشت که رییس جمهور جدید به وعده های خود جامه عمل خواهد پوشاند، ولی پس از دریافت منصب اش دیگر هیچ تضمینی وجود ندارد. نکته مسلم این است که از زمان انتخاب روحانی، میزان خوشحالی مردم به بالاترین حد خود رسیده.

لطیفه های ناشناس دهان به دهان می گردند؛ ازطریق پیامک، ایمیل، بدون اینکه بدانیم نویسنده آنها کیست. لطیفه گویی به معنی اتخاذ مقاومت فعال نیست، بلکه لااقل نشان دهنده روحیه انتقادی و عدم پیوستن به تفکرات حاکم برجامعه است. نادر برزین، جامعه شناس و روانکاو ایرانی-فرانسوی، دراین خصوص می گوید: “کسی که می خندد و شرایط را به سخره می گیرد، آن را تا حد یک موضوع بچگانه پایین می آورد. این مسأله باعث می شود تا این موضوع در قالب یک حس برتر حفظ شود.”

او می گوید که طنزپردازی و شوخ طبعی سلاحی برای بقای روانی در شرایط مشکل است.

او در ادامه می افزاید: “این حالت ایجاد شعف می کند و انرژی داخلی ای را که می تواند برای احساسات منفی صرف شود کاهش می دهد. برای کسی که به طنز می پردازد، بار احساسی کاهش می یابد. درواقع می توان گفت که تأثیر آزاد کننده دارد.”

قبل از انتخابات، شخصی در توئیتر نوشته شده بود: “من میرم بخوابم. اگر روحانی برنده شد، مرا بیدار کنید. اگر قالیباف برنده شد، بذارید بخوابم. اگر جلیلی برنده شد، شیر گاز را باز کنید.” مردم می دانند چگونه اضطراب داخلی خود را در قالب طنز بیان کنند.

گروهی تحت عنوان “روحانی مچکریم” در فیس بوک این طنزها و لطیفه ها را گردهم می آورد.

“روحانی مچکریم! امروز صبح یکی از مأموران نیروی انتظامی با طناب از هلیکوپترش پیاده شد و ماهواره ام را تعمیر کرد.”

“روحانی مچکریم! از زمانی که انتخاب شده ای، پشه ها برای مکیدن خونم از من اجازه می گیرند.”

“امروز صبح رفتم بنزین بزنم. یه تراول ۵۰ تومنی به طرف دادم، بهم ۴۹ تومان برگردوند. اومدم بگم «روحانییییی مچکریم!» که طرف گفت «خفه شو، گازوئیل زدی.»”

در هر موقعیتی، طنزهایی در مورد جملات گفته شده به وجود می آید و نامزدها را به سخره می گیرد. در کمپین انتخاباتی ۲۰۰۹ نیز همین طور بود. در آن زمان یک آزادی بیان تعجب آور باعث شد تا شوخی ها به ویژه علیه محمود احمدی نژاد زیاد شود. در خیابان های محله های شیک تهران، جوانان بسته های پفک نمکی “چی توز” را که لوگویش یک میمون است، در اشاره به محمود احمدی نژاد بالا می آوردند.

برای مسخره کردن دروغ های سیاسی او در مورد اعداد و ارقام تورم می نوشتند: “دو دو تا، ده تا.” همچنین گفته می شد: “یکی دو هفته است که محمود خود را نشسته.” طنزهایی هم درباره ظاهر او و بیسوادی اش شنیده می شد که انگار “از دهات آمده”.

هوشنگ شهابی، استاد روابط بین المللی در دانشگاه بوستون و کارشناس خاورمیانه و تشیع می گوید: “در ایران از زمان انقلاب اسلامی، روشنفکران احساس سرکوب می کنند. طنز سیاسی ایران معمولاً بازتاب تفکرات طبقات بالا نسبت به دولتمردانی است که برآمده از طبقات پایین جامعه اند. ازسوی دیگر، دولتمردان نیز از عقده طبقاتی رنج می برند. و درحالی که فرهنگ غربی را زیر سؤال می برند، شاهد بودیم که وزرای احمدی نژاد برای خود مدارک تقلبی از دانشگاه های خارجی درست می کردند تا خود را باسواد جلوه دهند.”

سؤالی که مطرح می شود: آیا گاهی به نفع سران حکومتی نیست که راه را برای این گونه انتقادات بی ضرر باز بگذارند؟ داستان های خنده دار گاهی باعث می شود تا مردم با حاکمیت احساس نزدیکی کنند.

 

خنده پس از سال های سیاه

طی سال های پس از انتخابات ۲۰۰۹ خنده از لبان مردم ایران رخت بربست. گردهمایی های اعتراض آمیز ۲۰۰۹ و سرکوب شدید آنها ازسوی حکومت که به ریخته شدن خون مردم نیز انجامید، در این حالت بسیار دخیل بود. مرگ ندا آقاسلطان، معترض جوان ایرانی، که در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۰۹ مورد اثابت گلوله نیروهای حکومتی قرار گرفت، به شدت در اذهان مردم باقی ماند. پس از آن ناپدید شدن سهراب اعرابی ۱۹ ساله پس از تظاهرات. پیکر این پسر جوان یک ماه پس از پیگیری های متعدد ازسوی خانواده اش به آنها بازگردانده شد. پس از انتخابات، جو سنگینی حاکم شد و امید مردم به یأس مبدل گردید.

در کشوری که اخلاقیات مذهبی باعث شده تا ممنوعیت های بسیاری به وجود آید، لطیفه ها فشارهای تحمیل شده به جامعه را کاهش می دهد. کریستیان برومبرگر، استاد مردم شناسی در دانشگاه اکس-مارسی و رییس سابق مؤسسه فرانسه در تهران، دراین رابطه می گوید: “در تقویم شیعه، ۱۸۰ روز در سال به گرامیداشت یاد شهدا اختصاص دارد و بیشتر روزها به مصیبت و مرگ اشاره می کنند.”

خوشبختانه به محض اینکه فرصتی پیش می آید، خنده و طنز ازسر گرفته می شود. هوشنگ شهابی می گوید: “همیشه که نمیشه گریه کرد.” به ویژه اینکه خنده در ایران یک مقوله فرهنگی است. لطیفه ها از یک سنت قدیمی شعرگونه به نام “طنز” گرفته شده. ایرانیان در زندگی روزمره دوست دارند از میراث شعرای پارسی قرن چهاردهم که بسیاری از حفظ آنها را بلدند، استفاده کنند.

منبع: اسلیت، ۳ اوت