فعالان ضد جنگ کجا هستند؟

نویسنده

po_farahkarimi_01.jpg

همزمان با افزایش تهدید حمله نظامی به ایران، سوالی نگران کننده در ذهن شکل می گیرد: این که گروه های ضد جنگ جهان کجا هستند؟ و چرا در ارتباط با ایران، تحرک لازم را به خرج نمی دهند؟

این سوالی است که به ویژه، در مناسبت هایی چون روز جهانی صلح، که جمعه گذشته در سطح دنیا برگزار شد و شاهد تحرک قابل ملاحظه ای در ارتباط با ایران نبود، به گونه ای بر جسته تر خودنمایی می کند. لازم به یادآوری است که به مناسبت روز صلح، به عنوان نمونه در کشور هلند مراسم متعددی تدارک دیده شد و با توجه به اشتهار شهر لاهه به عنوان پایتخت حقوق بین الملل و قرار داشتن بنای موسوم به “قصر صلح” در این شهر، وجود جنگ در مناطق مانند عراق و افغانستان مورد اعتراض گروه های فعالان صلح طلب قرار گرفت؛ اما در مقایسه، شرایط بحرانی ایران مورد توجه به مراتب کمتری واقع شد.

چنین واقعیاتی، به طور طبیعی این پرسش را در برابر ما قرار می دهد که وقتی خطر حمله نظامی به ایران هر روز جدی تر می شود همه روزه تحلیگران، سیاستمداران و مسوولان مختلفی از آن سخن می گویند، چرا میزان تحرک صلح طلبان جهان و به ویژه جهان غرب نسبت به این خطر، متناسب با اهمیت آن نیست؟

البته یک دلیل مهم این حساسیت ناکافی، درگیر بودن “بالفعل” کشورهای بزرگ غرب در جنگ در عراق و افغانستان است که عمده توجه افکار عمومی آنها را به خود مشغول ساخته و جای کمتری را برای پرداختن به خطر “بالقوه” جنگ در مناطق جدید باقی گذاشته است. به عنوان مثال، صلح طلبان کشوری که چون هلند که هر از گاه شاهد اخبار کشته شدن هموطنانشان در افغانستان هستند، به طور طبیعی در درجه اول تلاش خود را بر خارج کردن نیروهای هلندی از آن کشور متمرکز می کنند و در درجه بعد به خطر “احتمالی” بروز یک جنگ جدید می اندیشند.

اما گذشته از واقعیت غیر قابل انکار فوق، در مورد خاص ایران، دلایل مهم دیگری نیز برای تحرک ناکافی فعالان صلح طلب غرب وجود دارد که به ماهیت موجود دولت ایران بر می گردند.

یک دلیل مهم در این اتباط، آن است که اغلب گروه های صلح طلب اروپا و آمریکا، مخالف سر سخت گسترش و تولید توانایی نظامی هسته ای هم محسوب می شوند. از همین رو، آنها در عین مخالفت با جنگ با ایران، نگران پروژه هسته ای دولت جمهوری اسلامی نیز هستند و در واقع، با ایراد فشار بر این دولت برای متوقف ساختن پروژه هسته ای آن مخالفتی ندارند. این گروه ها، گرچه با گسترش فشار بر دولت ایران تا مرحله نظامی موافق نیستند، اما به طور کلی، تا زمانی که افزایش فشار جهانی را در جلوگیری از پروژه هسته ای جمهوری اسلامی موثر بدانند، در بسیج نیروهای خود در مقابله با آن کم انگیزه خواهند بود.

اما گذشته از این مساله، دلیل مهم دیگری که تاکنون مانع از تحرک کافی فعالان صلح طلب در مخالفت با هواداران حمله به ایران شده، وجهه ای بسیار منفی است که حکومت ایران در سطح جهان از خود ارائه داده است. به عنوان نمونه، افکار عمومی غرب، تمام تابستان گذشته را در حالی سپری کرده که رسانه های گروهی مرتباً در حال مخابره تصاویری از قبیل عکس های اعدام افراد در ملاعام و نیز سخنرانی های تحریک کننده آقای احمدی نژاد از داخل ایران بوده اند.

تأثیر بمباران افکار عمومی با چنین اخباری، آن است که بسیج جامعه مدنی جهانی در مخالفت با هواداران شدت عمل با دولت ایران، به راحتی امکانپذیر نباشد. به عبارت دیگر، نقض مستمر حقوق بشر در ایران، به گونه ای خطرناک مخالفان جنگ با ایران را در سطح جامعه جهانی زیر فشار قرار داده و دامنه فعالیت آنها را محدود ساخته است.

مجموعه عوامل فوق، باعث شده که شرایط افکار عمومی جهانی در مقایسه با زمانی که برای حمله به عراق زمینه سازی می شد - و اروپا و آمریکا شاهد گردهم آیی های پرتعداد و پی در پی فعالان ضد جنگ بودند- کاملاً متفاوت باشد.

فعال نشدن کافی جریان های ضد جنگ جهان علیه تهدید حمله نظامی به ایران، واقعه نگران کننده ای است که باید توسط فعالان جامعه مدنی جدی گرفته شود. چرا که ادامه چنین وضعیتی، علامت خطرناکی را به هواداران جنگ علیه ایران ارسال می کند و آن اینکه تهاجم نظامی، هزینه های کمی را در سطح افکار عمومی به همراه خواهد داشت.

در چنین شرایطی، در داخل ایران نیز، دولت این کشور که باید بیش از هر نهاد دیگری نگران افزایش احتمال حمله نظامی باشد، از اساس منکر احتمال بروز چنین حمله ای است و تمام تلاش خود را بر بی خبر نگاه داشتن جامعه از واقعیتی مهم به کار بسته است: این که خط قرمز غرب در مورد پروژه هسته ای ایران، نه “تولید” سلاح اتمی، که دسترسی جمهوری اسلامی به “پتانسیل” تهیه سلاح اتمی است و قدرت های جهانی، برای عدم دسترسی جمهوری اسلامی به این پتانسیل، هر اقدامی، حتی حمله نظامی را مد نظر خواهند داشت. در واقع، علی رغم این که سیاستمداران و نظامیان غرب، کاملاً به ریسک های عظیم این عمل واقف هستند، ولی ریسک ایران اتمی را بیشتر می دانند و این تحلیل آنان، از سوی کشورهای همسایه ایران حمایت می شود.

به این ترتیب، در حالی که دولت ایران به کلی منکر خطر حمله نظامی است و افکار عمومی جهان حساسیت لازم را در مورد خطر فوق ندارد، بار اصلی هشدار دادن نسبت به احتمال وقوع جنگ، به گردن خود ایرانیان و به طور مشخص کنشگران سیاسی و فعالان جامعه مدنی در داخل کشور است. فعالان داخل کشور، که بهتر از هر کس دیگری تأثیرات مهلک حمله به ایران را بر شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور خود می دانند، باید توجه داشته باشند که اگر نتوانند با فعالیت پیوسته و منسجم خود در سطح افکار عمومی ایران، سیاست ماجراجویانه دولت را زیر سوال ببرند و به جامعه جهانی این تصویر را بدهند که اکثریت مردم ایران مخالف سیاست های ماجراجویانه این دولت هستند، جریانات فعال در سایر کشورها، به سختی ممکن است این وظیفه را به جای آنها انجام دهند.

در حال حاضر، به خاطر حضور جنگ طلبان در راس دولت های ایران و آمریکا، نیازی جدی به یک حرکت مشترک ضد جنگ وجود دارد. حرکتی مشترک میان جریاناتی که در داخل به انتقاد از سیاست های تهاجمی حکومت ایران می پردازند، و فعالان صلح طلب بین المللی که مسوولیت اعتراض به سیاست های جنگ طلبانه سیاستمداران غربی را به عهده دارند. سوال مهمی که در حال حاضر مطرح می باشد این است که آیا ما در خارج و داخل ایران به مسوولیت تاریخی خود واقف هستیم و در جهت ایفای این مسوولیت، به موقع دست به عمل خواهیم زد؟