دولت ایران و جنگ در اوستیا

میر حمید سالک
میر حمید سالک

هنوز چند سالی از دور قبلی درگیری ها در اوستیا و آبخاز نگذشته است که بار دیگر، متأسفانه این بار با دخالت آشکار ‏روسیه، می رود تا شعله های جنگ، منطقه را به کام خود بکشد. این درگیری نظامی به ادعای برخی از تحلیل گران سیاسی ‏توانائی تبدیل شدن به یک رویاروئی بین المللی را دارد. از آن جائی که عادت کرده ایم، به خاطر موقعیت استراتژیک ‏کشورمان، به نحوی از انحاء درگیر چنین حوادثی باشیم، این بار هم بی بهره نخواهیم ماند. ‏

به رغم قرار گرفتن ایران در چنین شرایطی، مسئولین سیاست خارجی کشورمان، تا این لحظه، هیچ واکنش جدی و مدبرانه ‏ای از خود به نمایش نگذاشته اند. تنها فعالیت چشمگیر! آقایان صدور بیانیه ای در مذمت حوادث اخیر و درخواست خویشتن ‏داری از طرفین بوده است. در حالی که روسیه در روشی غیر دوستانه و بدون توجه به خروج گرجستان از اوستیا ، از ‏زمین، آسمان و دریا همسایه کوچک خود را مورد هجوم قرار داده است، آیا این موضع گیری کفایت می کند؟ سیاست ‏خارجی دولتی که مدعی پرچم داری صلح و عدالت در سطح جهان و تغیر مناسبات جهانی است، نمی تواند به این حد بسنده ‏کند. پس چه عاملی این چنین دستگاه دیپلماسی دولت نهم را منفعل کرده است؟‏

پاسخ به چنین سؤالی خارج از مجموعه سیاست های راهبردی دولت در این سه سال نیست. با قرار گرفتن بحران هسته ای ‏در مرکز سیاست خارجی دولت نهم و تدبیر امور به شکلی که به روند غنی سازی اورانیوم کمترین آسیبی وارد شود، این ‏نوع رفتار دیپلماتیک قابل توجیه است. به عبارت دیگر، به دلائلی چند می توان نتیجه گرفت که متولیان سیاست خارجی ‏تصور می کنند از ادامه درگیری ها متنفع خواهند شد.‏

اولین دلیلی که می توان در این جهت اقامه کرد این است که ایران از مرکز توجهات جهانی خارج می شود. بعد از پاسخی ‏که دولت ایران به بسته پیشنهادی داد، ظن و گمان ها در مورد افزایش فشار جامعۀ جهانی بر علیه ایران بالا گرفت. اما ‏درگیری اخیر در اوستیا، هر چند برای مدتی کوتاه، ایران را از مسئلۀ شمارۀ یک، به امری دست دوم تبدیل می کند. ‏فرصتی که به شدت برای دولت ایران مغتنم است.‏

از سوی دیگر هر چه این درگیری ها شدت بیابد، بر وسعت اختلافات آمریکا و روسیه، دو طرف اصلی درگیر در مسئله ‏هسته ای ایران، افزوده می شود. به این ترتیب امکان اجماع در شورای امنیت و در نتیجه تشدید تحریم های بین المللی و یا ‏هر گونه مجازات دیگری، کاهش خواهد یافت. بر این اساس برای مدتی ابران بدون هراس از واکنش های جهانی، به ‏سیاست خود در مورد غنی سازی اورانیوم ادامه خواهد داد.‏

نکته دیگری که می تواند رفتار ایران را توجیه کند، سیاست نگاه به شرق ایران در عرصۀ جهانی است. سال های سال است ‏که ما این روش را آزموده ایم، اما هیچ گاه نخواستیم بپذیریم روس ها همان قدر به منافع خود علاقه مند هستند که آمریکائی ‏ها. به همین دلیل تصور می کنیم اگر در مورد رفتارهای غیر انسانی روسیه سکوت اختیار کنیم ممکن است در یک زمان ‏هرگزی همسایۀ شمالی فریادرس ما شود. زمانی که درگیری های بوسنی پیش آمده بود، چطور غیرت اسلامی دولت مردان ‏به جوش آمد و کمک های همه جانبۀ ایران راهی بالکان شد، اما هنوز حاضر نشده ایم تا دیگر کشور مسلمان نشین همان ‏منطقه، یعنی کوزوو را حداقل به رسمیت بشناسیم؟ آیا تغییر قدرت روسیه از آن سال ها تا به امروز نمی تواند توجیه گر این ‏مسئله باشد؟ آیا له شدن یک کشور طرفدار غرب زیر تانک ها، هواپیما ها و موشک های روسی نمی تواند نویدی برای ‏پایان قدر قدرتی آمریکا باشد؟ کلامی که به کرات از آقای احمدی نژاد شنیده ایم. از این پس ممکن است این تفکر به ذهن ‏برخی خطور کند که با قدری نرمش بیشتر در مقابل استالین های تازه به دوران رسیده، می توان پوزۀ آمریکا را به خاک ‏مالید.‏

ادامۀ این درگیری ها می تواند خط لولۀ باکو، تفلیس، جیحان را مورد تهدید قرار دهد. کمااین که در طی این چند روز ‏اطراف این خط لولۀ نفتی به دفعات مورد تهاجم جنگنده های روسی قرار گرفته است. اگر این بمباران ها ادامه بیابد و آسیبی ‏به این مسیر انتقال وارد بیاید، می تواند موجب افزایش دوبارۀ قیمت نفت شود. امری که باعث کاهش توش و توان بیش از ‏پیش اقتصاد بیمار جهانی شود. اما این افزایش قیمت نفت با سودی فراوان برای دولت ایران نیز همراه است. چرا که در پی ‏آن قادر خواهد بود نقاط ضعف خود را در مورد تأثیر تحریم ها بپوشاند. آیا این منفعتی است که به آسانی بتوان از آن ‏گدشت؟

در کنار تمامی مسائلی که در بالا به آن اشاره شد، خروج نیمی از نیروهای گرجی از عراق می تواند اسباب درد سر تازه ‏ای برای آمریکا در عراق باشد. گرجستان بعد از آمریکا و انگلستان سومین نیروی خارجی حاضر در خاک عراق است. اما ‏نکته ای که بیشتر این کاهش همکاری را برای ایران جذاب می کند، محل استقرار نیروهای گرجی در طول مرزهای ایران ‏است. امکان جایگزینی نیرو های جدید و آموزش آنها امکان دارد مشکلات جدیدی را برای رقیب ایران در عراق خلق کند.‏

در کنار تمامی این دست مسائل، که دارای اثرات کوتاه مدت و یا میان مدت است، ادامه این کشمکش می تواند اثراتی ‏استراتژیک در منطقه به همراه داشته باشد. لاوروف به همتای آمریکائی خود گفته است هدف نهائی این تهاجم، تغییر رژیم ‏تفلیس است. یعنی با افزایش فشار بر گرجستان و محاصرۀ همه جانبۀ آن، دولت ساکاشویلی مجبور به کناره گیری شود. در ‏این صورت امکان قدرت گرفتن هواداران روسیه افزایش می یابد. حاصل این کار هم برای ایران و هم روسیه کم نخواهد ‏بود. از یک سو سایه ناتو از این ناحیه دور خواهد شد. از سوی دیگر خط لولۀ نفتی باکو، تفلیس، جیحان از کنترل دشمنان ‏مشترک ایران و روسیه خارج می شود. مسیری که در زمان احداثش این دو دولت نتوانستند به هیچ طریقی مانع از شکل ‏گیری آن شوند.‏

با توجه به مطالب بالا اگر دولت ایران می خواهد از وارد آمدن هر گونه اتهامی به خود، در مورد حمایت از روسیه در این ‏نزاع، دوری کند، باید بی درنگ تجاوز روسیه به خاک گرجستان را محکوم کرده، از دولت روسیه بخواهد بدون قید و ‏شرط به مواضع قبل از شروع جنگ باز گردد. در ضمن، به همراه سایر کشورهای جهان، راهی برای پایان دادن این ‏بحران چندین ساله بیابد. در غیر این صورت اگر مسئولین تصور دیگری داشته باشند، حتما می دانند گرجستان روزگاری ‏نه چندان دور در قالب یک کشور با روسیه می زیسته است و مشترکات بسیار زیادی با برادر بزرگتر خود دارد. تنها گناه ‏گرجستان این است که مدتی است قدری با روسیه فاصله گرفته، همان گناهی که اوکرائین داشت و در سرمای زمستان ‏مردمش بی گاز ماندند.‏

دست در حلقۀ آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد