سخن گفتن با بوف کور

نویسنده

» نگاه/ معرفی کتاب

کتاب بارانِ برهوتِ بوف کورها، نوشته‌ی بهروز شیدا، با جلد‌آرایی و طرح - عکس‌های جهانگیر سروری، توسط نشر باران منتشر شد.

  بهروز شیدا در مقدمه‌ی این کتاب چنین نوشته است: در کتابی که پیش رو دارید، هفت جستار می‌خوانید؛ به این ترتیب: سایه‌ی سنگین نیمه‌تمامی‌های ما: چرخی در میانِ خط‌های رمان سانسور یک داستان عاشقانه‌ی ایرانی، نوشته‌ی شهریار مندنی‌پور، از هرگز گزیری نیست هرگز؟: در حاشیه­­های سفر خروج، نوشته­ی محمد آصف سلطان­زاده، این بود خوفِ خواب ما؛ تعبیرش با شما: خوانشی از جهان زندگان، نوشته‌ی محمد محمدعلی، از منظرِ خود خواننده، گربه‌ی وجود! مرغ حق کجا است؟: گذری از مرگِ دیگرِ کارولا، نوشته‌ی محمود فلکی، که در قاب پنجره خانه است: برداشتی از مجموعه قصه­ی کوچه شامپیونه، نوشته­ی محسن حسام، که چشمه‌ی شیرین کاکل فرهاد می‌شوید: چل‌تکه‌ای به بهانه‌ی رمان پیکر فرهاد، نوشته‌ی عباس معروفی، که قلم و قلمدان هر دو در چمدان شما است: از نزدیک با رمانِ عشق‌کُشی، نوشته‌ی محمد بهارلو.

در میان این هفت جستار، “سایه‌ی سنگین نیمه‌تمامی‌های ما در جنگ زمان”، “این بود خواب خوف ما؛ تعبیرش با شما”، “از هرگز گزیری نیست هرگز؟”، “گربه‌ی وجود مرغ حق کجا است؟”، در سایت اثر و جستار “که در قاب پنجره خانه است”، در نشریه‌ی باران، چاپ شده اند. جستارهای “که چشمه‌ی شیرین کاکل فرهاد می‌شوید” و “قلم و قلمدان هر دو در چمدان شما است”، برای اولین بار در این کتاب چاپ می‌شوند. و البته پنج جستاری که پیش از این چاپ شده‌اند، برای چاپ در این کتاب بار دیگر بازخوانی و “ویراستاری” شده‌اند.

نقطه‌پیوند هفت جستار ما رمان بوف کور، نوشته‌ی صادق هدایت، است. شش جستار از این هفت جستار رد پای بوف کور را در شش رمان می‌جویند‌؛ یک جستار در یک مجموعه قصه. شش رمان و یک مجموعه قصه‌ی ما هر یک به ترفندی با بوف کور سخن می‌گویند؛ به اشاره‌ای، نشانه‌ای، بن‌مایه‌ای، حادثه‌ای، شخصیتی، روایتی، عددی.

“فرض” این بوده است که هر یک از هفت جستار ما به استقلال خوانده می‌شوند؛ پس در جستارهایی از هفت جستار ما خلاصه‌ای از بوف کور، در روایتی یک‌سان، ارائه می‌شود؛ که در این جا نیز تکرار در کار است.

 هر یک از جستارهای ما با یک عکس - طرح و یک شعر کوتاه از ساموئل بکت آغاز می‌‌شوند. هفت عکس - طرحِ ما هفت بن‌مایه‌ی بوف کور را تکرار می‌کنند: درخت سرو، چمدان، زن اثیری - لکاته، زنبور- مگس طلایی، مرد قوزی، نیلوفر، جوی آب. هفت شعر کوتاه ساموئل بکت هم همان اطراف می‌چرخند.

در کتابی که پیش رو دارید، رابطه‌ی بینامتنی همه جا برپا است؛ که انگار همه چیز با همه چیز سخن می‌گوید؛ جستارها، عکس - طرح‌ها، شعرها با یک‌دیگر، جستارها با جستارها، قصه‌ها با قصه‌ها، شعرها با شعرها، عکس - طرح‌ها با عکس - طرح‌ها؛ همه با بوف کورها؛ که از بوف کور تکرارها است؛ که این کتاب نیز تا سهمی از هستی‌ را نقش کند، باران برهوتِ بوف کورها است.