قلم سبز سحرخیز و رهبر آزادی‌ستیز

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

“در شرایطی که سانتریفیوژهای دستگاه سیاسی جمهوری اسلامی هر روز شخصیت‌های حقیقی و حقوقی بیشتری را از چرخه‌ی نظام به بیرون پرتاب می‌کند تا عناصری با غلظت بالاتر برای ذوب در ولایت درون ساختار قدرت باقی بمانند، هنوز هستند کسانی که خوش‌خیالانه دل به توافق با “بالا” بسته‌اند و همدلانه هدف “وحدت ملی” را دنبال می‌کنند. این گروه از فعالان سیاسی که در جریان جنبش سبز عافیت‌طلبی اختیار کرده و با فرار از هزینه دادن چشم‌انتظار اوضاع بهتر مانده بودند، در کنار تازه‌واردهایی که در درون بعضی از احزاب تازه‌تأسیس جاخوش کرده‌اند، در اوضاع و احوال جدید، اغلب چون کبک سر درون برف فرو برده و غافل از تحولاتی هستند که پیرامونشان گذشته و می‌گذرد. از آن‌جا که میزان‌الحراره‌ی آن‌ها با “بالا” تنظیم شده است دائم نگاه به بیت رهبری دارند و دلخوشند به گوشه‌ی چشمی از جانب آقای خامنه‌ای؛ حتی آن زمان که چشم نازک‌کردن‌ها را می‌بینند و طعنه‌ها را می‌شنوند”.

این‌ها، بخشی از آخرین یادداشت عیسی سحرخیز، فعال سیاسی همراه جنبش سبز، پیش از بازداشت مجدد او در ۱۱ آبان‌ماه گذشته است. از آن روز (یک‌ماه و نیم پیش) تاکنون ـ و چنان‌که سحرخیز در هنگام بازداشت تأکید کرده ـ او در اعتصاب غذا بسر می‌برد. شنیده‌های موثق، از کاهش وزن شدید این روزنامه‌نگار خبر می‌دهد که عوارض جسمی زندان پیشین (از تیر ۱۳۸۸ تا مهر ۱۳۹۲) و برخی بیماری‌ها گریبان جان آزاده‌ی او را رها نکرده است.

سحرخیز که از فردای کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ ـ تا هنگام بازداشت ـ با تکیه بر قلم صریح و “سبز”ش به دستبرد معنادار در رأی اکثریت شهروندان معترض شده بود، پس از آزادی نیز مصلحت‌جویی پیشه نکرد؛ بی‌هراس از استبداد حاکم و سرکوب مستقر، در کنار رهبران محبوس جنبش سبز و مطالبات سبزها ماند و به ابراز بی‌پروای دیدگاه‌هایش همت گمارد.

از همین زاویه بود که در آخرین مکتوب خود، از منظری متفاوت با پراگماتیست‌های واقع‌گرا، و از زاویه‌ای “واقع‌بینانه” و مبتنی بر تجربه‌ی دوران اصلاحات و کودتای انتخاباتی، نوشت: “رئیس‌جمهور و دست‌اندرکاران انتخابات به همراه رهبریت جریان اصلاحات و اعتدال بیش از آن‌که خوش‌خیالانه در پی فرستادن نمایندگان بیشتری به خانه ملت باشند، لازم است به خواست‌ها و مطالبات مردم توجه کنند. این درخواست چندان زیاد نیست و می‌توان خلاصه‌اش کرد در اجرای بدون تنازل قانون اساسی، حفظ آزادی‌های سیاسی و شهروندی و در دل آن برگزاری یک انتخابات آزاد، مستقل و منصفانه بدون نظارت استصوابی جهت‌دار با استفاده از کارت حق وتوی اعطایی رهبر جمهوری اسلامی.”

بدیهی است که این دیدگاه‌ و زبان و قلم صریح و سبز سحرخیز، خوش‌آیند هسته اصلی قدرت و بازوهای امنیتی و قضایی‌اش نبود و نیست. او از پس تکرار کلیدواژه‌ی “نفوذ” توسط شخص اول نظام، و به این بهانه، همچون شماری دیگر از روزنامه‌نگاران بازداشت شد. اتفاقی که توضیح‌دهنده‌ی ارزیابی جدید سازمان گزارشگران بدون مرز و شاهدی مهم برای آن محسوب می‌شود؛ ایران پس از چین و مصر، سومین زندان بزرگ جهان برای روزنامه‌نگاران در سال ۲۰۱۵ است.

سحرخیز درحالی محبوس شده که از امکان کار در نشریات داخل کشور و بیان و انتشار دیدگاه‌هایش در آنها، محروم بود. وضعی که موید جایگاه جمهوری اسلامی ایران در رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات است: رتبه ۱۷۳.

در آزادی مطبوعات، شرایط ایران حتی از کشورهایی چون سومالی، جیبوتی، رواندا، گامبیا و اتیوپی هم بدتر است. به استناد ارزیابی سازمان مستقل و معتبر گزارشگران بدون مرز، ایران در جمع ۱۷۸ کشور تنها از ترکمنستان، سوریه، چین، ویتنام و سودان وضع بهتری در حوزه آزادی مطبوعات دارد.

سحرخیز نه تنها امکان نوشتن در رسانه‌های داخل را نداشت بلکه مصاحبه‌های او با رسانه‌های خارج از ایران و یادداشت‌های سیاسی وی ـ چنان‌که قابل پیش‌بینی بود ـ توسط نهادهای سرکوب برتابیده نشد؛ این‌چنین، مرد آزاده به حبسی دیگر مبتلا شد.

در حکومتی که شخص اول آن حاضر نشده در افزون بر ۲۶ سال از زمامداری‌اش، حتی یک‌بار با روزنامه‌نگاران مستقل و مطبوعات به گفت‌وگوی انتقادی بنشیند، تکلیف آزادی قلم و بیان و رسانه و روزنامه‌نگار مشخص است.

سحرخیز در یکی از یادداشت‌هایش (سال گذشته و پس از آزادی) نوشت: اقتدارگرایان بیش از همه اقشار جامعه از آگاهی‌رسانان و اهالی مطبوعاتی به ‌معنای عام آن، و روزنامه‌نگار و وب‌نگار به معنای خاص آن هراس دارند و رفتارشان با این صنف همانند سلطه‌جویان قدیم آمریکاست که معتقد بودند: “سرخ‌پوست خوب، سرخ‌پوست مرده است”.

برخلاف خواست کانون مرکزی قدرت، دوران قتل‌عام فله‌ای و خاموشی تام و تمام اهل قلم و رسانه سپری شده؛ دیری است که عصر ارتباطات و فن‌آوری اطلاعات، سپهری گسترده و امکان‌های نوشونده و گوناگون برای گردش اخبار و چرخش داده‌ها فراهم آورده است.

محبوس ساختن آزادگانی چون سحرخیز و دیگر اصحاب قلم و رسانه، آب در هاون کوبیدن دشمنان آزادی است.