روزهای نامزدبازی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

می شود آدم ها را بر اساس حرف هایی که می زنند به چهار دسته تقسیم کرد. البته آدم ها را می توان به پنج دسته هم تقسیم کرد. بستگی دارد شما به چه عددی بیشتر علاقه داشته باشید. حتی می شود آدم ها را بر اساس حرف هایی که نمی زنند، به چهار دسته تقسیم کرد. البته این یکی را هم می شود به پنج دسته تقسیم کرد. باز هم بستگی دارد شما به چه عددی بیشتر علاقه داشته باشید. اساسا می شود هر کاری دلتان خواست با آدم ها بکنید. البته می توانید کلا بی خیال ماجرا بشوید و آدم ها را بر هیچ اساسی تقسیم نکنید. اصلا چه اصراری دارید هی آدم ها را بر اساس یک چیزی تقسیم کنید؟ آدم ها همین طوری درهم باشند خیلی هم بهتر است. ولی ما خودمان چون عادت داریم بالاخره آدم ها را بر یک اساسی تقسیم کنیم، آدم ها را بر اساس همان حرف هایی که می زنند ، به چند دسته تقسیم می کنیم. شما هم هر کاری دلتان خواست بکنید. کسی که جلویتان را نگرفته. دموکراسی یعنی همین.

یک : آدم هایی که هم خودشان می دانند، هم بقیه می دانند که اگر حرف نزنند خیلی بهتر است، ولی با اینکه چیزی هم گیرشان نمی آید، به شدت علاقه مند هستند هی در هر جایی که دستشان می رسد حرف بزنند. نمونه اش همین آقای حداد عادل. در یک فقره در شهرستان ساری، در دومین برنامه کرسی‌های آزاد اندیشی با موضوع دانشجو و بصیرت عاشورایی در مورد دوهزار و سیصد و چهل و یک موضوع از جمله : احتمال کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، جایگاه زنان در جمهوری اسلامی، وضعیت فرهنگی دانشگاه‌ها، سینما و تلویزیون، ارتباط با آمریکا، حضور اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آینده، وظایف دانشجویان در مقابل مسائل فرهنگی، تحریم، گرانی‌های اخیر و تورم، آشپزی و گل دوزی و میوه آرایی و سایر هنرهای وابسته، عملیات انتحاری در عمق دریا، نحوه عبور از روی پل صراط، بانکداری اسلامی، دزدگیر برقی اتوماتیک و …. حرف زده. وبا اینکه خیلی اصرار داشته “ شش ماه تا انتخابات فرصت باقی است و بهتر است در این زمینه عجله نکنیم” گفته :” اگر بگویم اصلا قصد کاندیداتوری ندارم، دروغ گفته‌ام و اگر هم بگویم که تصمیم قطعی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری دارم، باز هم دروغ گفته‌ام.”

بعد هم خداحافظی کرده برگشته تهران.

دو: آدم هایی که خودشان نمی دانند، یعنی حواسشان نیست، (امکانات درکشان را مدت هاست از دست داده اند) ولی بقیه در طول تاریخ به این نتیجه رسیده اند که اگر حرف نزنند خیلی بهتر است، البته اساسا چون از سی سال قبل همه فکر می کردند این دسته از آدم ها سه چهار روز دیگر بیشتر زنده نمی مانند، کسی چیزی بهشان نگفته است. معمولا این آدمها، (البته یکی بیشتر نیست)، انگار مجبورند حرف بزنند و تازه علاقه زیادی هم به گفتن کلمات سخت دارند و در ادای کلمه ددمنشیییانه بسیار متحمل فشار می شوند. نمونه منحصر به فردش همین آقای جنتی که با اینکه سندی در مورد تاریخ تولدش در دست نیست، اما باستان شناسان معتقدند قدمتش به دوران ماقبل پارینه سنگی بر می گردد. وی در گفت وگوی اختصاصی با مجله آدینه تهران، ارگان ستاد نماز جمعه، گفته است:« امکانی برای حضور مجدد فتنه گران در صحنه انتخابات وجود ندارد و آنها حتی نباید توهم این حضور مجدد را داشته باشند. چون فتنه گران بزرگترین خیانت را به نظام اسلامی و مردم انجام دادند و لطمه سنگینی به کشور زدند. اینها نشان دادند نه به قانون اساسی، نه به فقه اسلامی و نه به اخلاق اسلامی اعتقاد و التزامی ندارند.»

البته آقای علی مطهری هم بالاخره طاقتش تمام شده و در نامه ای سرگشاده توصیه کرده “ احکام مِن عندی” ابراز نکند و نوشته: « اگر مقصود شما افرادی است که جرم آنها در دادگاه صالح اثبات شده و حکم دادگاه موجب محرومیت آنها از حقوق اجتماعی است، سخن جناب عالی درست است، در غیر این صورت وجاهت قانونی ندارد. فرضا آقایان موسوی و کروبی هم کاندیدای ریاست جمهوری شوند، قطع نظر از اعتقاد شخصی ما درباره میزان قصور یا تقصیر آنها در بحران مذکور (اتفاقات بعد از انتخابات سال 88)، چون در هیچ دادگاهی به طور علنی محاکمه نشده و از خود دفاع نکرده اند، مجوز قانونی برای رد صلاحیت آنها وجود ندارد. پس بهتر است به جای صدور این گونه احکام مِن عندی راه قانون را طی کنیم. »

ضمنا آقای جنتی اعلام کرده: « من از نظر جسمی غیر از مسئله سن، بیماری و ناراحتی خاصی ندارم. فقط مسئله کهولت سن و عوارض ناشی از آن است. بحمدالله و با لطف خدا به لحاظ جسمی در سلامت هستم.» … خیالتان راحت باشد. و با این گفته به انتظار بسیاری از ملت شهیدپرور و معمولی که کار پرورشی خاصی نکرده اند پایان داد و مشت محکمی به دهان عزرائیل زد.

سه: آدم هایی که شاید خودشان ندانند، ولی بقیه به شدت معتقدند و خوب می دانند که اگر حرف بزنند خیلی هم بهتر است، چون در غیر این صورت با توجه به حالات و درونیات و برونیاتی که دارند، ممکن است دست به کارهایی بزنند که به این سادگی ها قابل جبران نیست. معمولا این آدم ها دارای چشم های بسیار خوش حالتی هستند که ملاحت چهره شان را صد چندان کرده و صدای دلپذیری هم دارند.نمونه اش همین آقای احمد خاتمی که گفته است: « کسانی که برای شرکت در انتخابات کاندید می‌شوند خود را مسلمان می‌دانند و برای خدمت وارد صحنه می‌شوند » و پیش بینی کرده:« در نهایت شورای نگهبان آنها را قبول یا رد می‌کند.» و توصیه کرده: « اما نباید فعالیت در این فضا ملازم با توهین باشد.» و ادامه داده: « کاندیداها و هواداران آنها خدمات 34 ساله نظام را زیر سؤال نبرند» و باز ادامه داده: « و ادعا نکنند که همه جا خراب است» و همچنان ادامه داده: « و نگویند ما همان فرشته نجاتیم که می‌خواهیم همه چیز را از نو بسازیم.» یعنی اگر کسی نامزد انتخابات شد باید خفقان مرگ بگیرد تا انتخابات تمام شود و بعد از انتخابات اگر خواست می تواند…. نه، باز هم نمی تواند حرف بزند.

چهار : آدم هایی که به پیر به پیغمبر به خداااااااا هیچ نیازی نیست حرف بزنند.اما چون احساس غریبی به آنها حکم می کند که اگر حرف نزنند، همه می گویند خدای نکرده لال است، حرف می زنند. نمونه اش همین آقای عارف که در دیدار با تعدادی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی شیراز گفته است: « برخی می‌گویند اولین شرط ما آزادی زندانیان سیاسی است و این یعنی به بن بست رسیدن. راهی که من در پیش گرفته‌ام؛ سخت است.» و به سختی ادامه داده: « من هیچ شرطی برای ورود به انتخابات ندارم » و پیش بینی کرده: « چون مواضع این چنینی نمی‌گیرم طرفدار دو آتشه هم ندارم.» وی پس از گفتن این جمله که نهایت عقل و سلامت او را نشان می دهد، ادعا کرده : « اما نگاهم این نیست که به هر قیمتی پیروز شوم.» و شرط گذاشته : « اگر مطمئن باشم که 60 درصد نظرسنجی‌ها به سودم خواهد بود حتما می‌آیم.» و مژده داده : « اگر برای انتخابات ریاست‌جمهوری بیایم برای برد خواهم آمد.» به عبارت دیگر وی احتمال می دهد که چون طرفدار دو آتشه ندارد، احتمالا شصت درصد طرفدار خواهد داشت، چون طرفداران دوآتشه چهل درصد بیشتر نیستند و فقط در صورتی که از قبل از انتخابات نتیجه آن معلوم باشد، … دیگر برای چی رای گیری بشود؟

نتیجه گیری اخلاقی: همه کسانی که احتمال دارد در انتخابات پیروز شوند، تائید صلاحیت نمی شوند و انتخابات میان کسانی برگزار می شود که هیچ کدام احتمال ندارد پیروز شوند.

نتیجه گیری انتخاباتی: کسانی که در مورد انتخابات نظر می دهند، یک دسته اند: آنها که رای نمی آورند. کسانی هم که رای می آورند یک دسته اند: آنها که حق شرکت در انتخابات را ندارند.