شوخی های انتحاری

حسین باستانی
حسین باستانی

اخیرا یک وسایت محافظه کار سخنان “دبیر ستاد گروه استشهادیون” را منتشر کرده که حکایت دارد: “ما در حال‎ ‎آموزش و راه‌اندازی یگان‌های استشهادی هستیم… این آموزش ها بیشتر در قالب آموزش روحی و‎ ‎روانی است ‏جهت مواجه شدن با مسئله مرگ… ما‏‎ ‎هیچ گونه آموزش نظامی خاصی نداریم… مشخص‌ترین زمانی که نیروهای‎ ‎استشهادی وارد میدان می‌شود مرحله آخر و پایانی است چون در ابتدا نیروهای‎ ‎مسلح (ارتش و سپاه) که وظیفه ‏ومسئولیت اولیه اشان دفاع از کشور است را‎ ‎انجام می‌دهند و بعد از پایان کار این نیروها گروه‌ ما وارد عمل ‏می‌شود‎.‎‏”‏‎ )‎‏ فردا – 4 آذر 86‏‎(‎

مفهوم واضح سخنان فوق این این است که یک گروه “استشهادی” در حال کسب آمادگی های “روانی” برای ‏‏”مرحله پایانی” هستند که عبارت باشد از زمانی که نیروهای مسلح ایران کارشان “پایان” یافته باشد و آنگاه نوبت ‏به داوطلبان عملیات انتحاری برسد که بدون”هیچ آموزش نظامی خاصی” وارد عرصه نبرد شوند.‏

این، نگاه ساده عده ای از هواداران سرسخت دولت آقای احمدی نژاد به آینده کشور و مقوله دفاع از میهن است. ‏چنان به سادگی از زمانی که کشور و نیروهای مسلح کشور منهدم شده باشند و نوبت به عملیات انتحاری ‏غیرنظامیان برسد سخن می گویند که گویی از برد و باخت در یک مسابقه فوتبال سخن می گویند. ‏

واقعیت آن است که در داخل ایران اظهارات هشدار دهنده ای از این نوع، در پی افزایش تهدید علیه ایران بر سر ‏پرونده هسته ای، به تدریج بیشتر و بیشتر شنیده می شوند. تاسفبار آن که برخی سخنگویان گروه های تندرو ‏نزدیک به دولت، که مدعی اند هیچ گونه مسوولیت رسمی ای نیز ندارند، نه تنها به راحتی از جنگ سخن می ‏گویند، که معلوم نیست از کدام جایگاه به تبیین استراتژی های پرهزینه جنگی نیز می پردازند. تا جایی که اخیرا، ‏قطعنامه پایانی همایش سراسری مسئولان و رابطین گروه “انصار حزب‌الله” (که به عنوان گروه، تا کنون همواره ‏‏”مسلح” بودن خود را تکذیب کرده و مهم ترین عملیاتی که انجام داده کتک زدن دانشجویان، آن هم با اطمینان از ‏مصونیت مطلق امنیتی و قضایی بوده) اعلام کرده: “انصار حزب‌الله صریحا هر مامور رسمی دولت جنایتکار ‏آمریکا را مصداق بارز تروریست دانسته و تمامی هسته‌های حزب‌الله را به برخورد قهر آمیز اعم از کشتن یا ‏اسارت، آنان را فرامی‌خواند و آمادگی خود را برای حضور در صحنه مبارزه با این جنایتکاران اعلام می دارد‎.‎‏”‏‎ ‎‏ ‏‏(خبرگزاری فارس – 6 آبان 86) از آن آموزنده تر، مواضع رسمی گروه موسوم به “حزب‎ ‎الله‎ ‎‏ ایران” در استقبال ‏صریح از جنگ با آمریکاست: “شناسائی نیروهای وفادار به انقلاب از مدیران نالایق و … تسویه نیروهای نفوذی ‏تنها در بستر وقوع جنگ امکان پذیر بوده و بنابراین وقوع جنگ فوق ضروری است… بازسازی چهره شیعه در ‏دنیای اسلام و ایجاد گرایش مسلمانان به سوی تشیع همراه با مفتضح شدن انقلابی نمایان قلابی همچون القاعده، جز ‏با وقوع جنگ امکان پذیر نیست.” (مرکز اطلاع رسانی حزب الله ایران، 8 مهر 86) جملات فوق، به صراحت ‏نشان می دهند که چگونه عده ای از هواداران سرسخت دولت، بدون نگرانی از آنچه بر سر ایرانیان خواهد آمد، ‏مشتاقند جنگی در بگیرد تا امکان تحقق اهدافی چون تسویه حساب با “نیروهای نفوذی” و برنده شدن در رقابت ‏حیثیتی با القاعده و … فراهم آید.‏

نکته قابل توجه در ارتباط با فعالیت های تبلیغاتی پر سر و صدای گروه های موسوم به “حزب الله” در ایران، آن ‏است که این گروه ها، علی رغم تمام هزینه هایی که از طریق انعکاس اخبار موضع گیری هایشان در خارج از ‏ایران برای کشور خود ایجاد می کنند، “مرد جنگ” هم نیستند. این گروه ها، که با کمال شعف از شباهت نام خود ‏با گروه های واقعاً جنگی چون حزب الله لبنان سوء استفاده می کنند، در واقع در طول عمر خود، خبر کتک زدن ‏افراد غیر مسلح ایرانی عملیات قهرآمیز دیگری انجام نداده اند. ‏

در جریان جنگ 33 روزه لبنان در تابستان 2006 ، این نیروها یک ماه تمام در تهران و شهرهای دیگر، جلوی ‏دوربین رسانه های داخلی و خارجی شعار دادند و برای عملیات انتحاری به ثبت نام از داوطلبان پرداختند. در آن ‏زمان، حزب‌‏الله ایران اعلام کرد که “سیدمحمد باقر خرازی، دبیر کل حزب‌‏الله ایران با همراهان خود به زودی در ‏لبنان مستقر خواهند شد تا از نزدیک در جریان امور قرار بگیرد…. حدود ۲۵۰۰ نفر از کسانی که آمادگی کامل و ‏همه‌‏جانبه برای عملیات استشهادی دارند، از طریق مجموعه‌‏هایی که با حزب‌‏الله ایران مرتبط هستند، ثبت نام ‏کرده‌‏اند که هم‌‏اکنون لیست ما برای اعزام آماده است و تنها منتظر دستور مقام معظم رهبری هستیم.” (ایلنا – 3 ‏مرداد 85) اما نقطه اوج تمام این رجزخوانی ها آن بود که تشکل های موسوم به حزب الله، در نهایت، “27 نفر!” ‏را، بنا به اطلاعیه ای که در 6 مرداد 85 در اختیار همه رسانه ها قرار دادند، با تبلیغات لحظه به لحظه برای ‏راهی کمک به لبنانی ها کردند (معلوم نیست نیرویی که واقعا و قصد انجام عملیات مخفیانه انتحاری داشته باشد، ‏چرا باید اعزام خود به منطقه جنگی را به همه دنیا اطلاع دهد)…. که نهایتاً آن 27 نفر هم، هرگز وارد هیچ ‏عملیات جنگی ای نشدند. جالب آن که در همان زمان، نماینده حزب الله لبنان در ایران در در پاسخ به ‏درخواست عده ای از همین دوطلبان برای اعزام به مناطق جنگی گفت: “به نیروهای آموزش ندیده نیازی نیست” ‏‏(جوان – 7 مرداد)، و جالب تر آن که، پیش از آن، حتی فرمانده بسیج نیز در واکنش به شوخی های “استشهادیون ‏ایران” در مورد اعزام به لبنان گفته بود: “این اقدامات جنبه تبلیغاتی دارند… جوانان ما برای حضور در ‏عرصه های دفاع از کشور و انقلاب و نظام احتیاج به این فضاسازی های مصنوعی ندارند.” (ایسنا – 30 ‏تیر85)… وداستان، آن گاه باز هم مضحک تر می شد که معلوم می گردید که یکی‎ ‎از‎ ‎عناصر‎ ‎اصلی‎ ‎سازماندهنده‎ ‎تبلیغات‎ ‎عملیات‎ ‎استشهادی،‎ ‎از‎ ‎نزدیکان‎ ‎مهره های‎ ‎کلیدی‎ ‎فروش‎ ‎نفت‎ ‎ایران به‎ ‎شمار‎ ‎می رود (سایت بازتاب - 7 ‏شهریور 85)… مهره هایی که احتمالا، منافع مستقیمی در افزایش قیمت نفت به هر علت ممکن (از جمله اوج ‏گیری تبلیغات جنگی در منطقه) دارند.‏

داستان عبرت آموز اعزام 27 داوطلب کمک به حزب الله لبنان در تابستان 2006 پس از 1 ماه عضوگیری ‏تبلیغاتی برای عملیات استشهادی، وقتی در کنار سخن گفتن امروز همین به اصطلاح استشهادیون از وارد عمل ‏شدن پس از پایان کار نیروهای نظامی رسمی ایران قرار می گیرد، تنها یادآور یک چیز است: این که آقای احمدی ‏نژاد، چگونه سرنوشت کشور را میدان هنرنمایی های کودکانه متوهم ترین نیروهای موجود در جامعه ایران کرده ‏است. نیروهایی که همچون مدعیان عملیات انتحاری، هزینه اقدامات تبلیغاتی خود را بر زندگی میلیون ها زن و ‏مرد و کودک ایرانی تحمیل می کنند، ولی در روز حادثه، از میان آنها حداکثر ممکن است مشتی هنرپیشه آماتور ‏دربیاید که تنها بازی جلوی دوربین را بلدند.‏