”چند روز قبل یکی از روزنامهها عکس دختری را با چهره و صورت سیاه و کثیف و با کیسهای بر پشت در خیابانهای تهران نشان میداد و به نقل از یک مقام مسوول میگفت 20 درصد کودکان تهران کارتنخواب هستند. من گمان نمیکنم در جمهوری اسلامی حتی در بین دوستان و آشنایان شهید بهشتی این عکس بتواند مانند اول انقلاب خیلی اثرگذار باشد، یعنی ما این خبرها را میشنویم، این عکسها را میبینیم، این آمارها را ملاحظه میکنیم؛ ولی از کنارش به راحتی عبور میکنیم”.
ابن بخشی از آخرین سخنرانی مهندس میر حسین موسوی نخست وزیر دوران جنگ عراق با ایران است که در خردادماه سال قبل در مراسم گرامی داشت شهید بهشتی بیان شد.
او در این سخنرانی افزوده بود: این تغییرها، این قلبشدنها و این دگرگونیها، این تبدیل واقعیت به واماندگی، اگر اثری در سرنوشت کشور و انقلاب و مردم نمیداشت مسئله بیاهمیتی بود؛ ولی اگر دقت کنیم، میبینیم این دگرگونیها و دگردیسیها و این فاصلهگرفتن از انقلاب اسلامی و بسیاری از شعارهای خود و تهی شدن از آنها چه مسایل و مشکلاتی را پیش خواهد آورد. آن موقع اهمیت مسئله و قضیه را درک خواهیم کرد.
موسوی در پایان این سخنرانی با اشاره به بزرگداشت شهید بهشتی نتیجه گیری کرده بود: این بزرگداشتها به نظر من یکی از محملها و راههایی است که ما انشاءالله بتوانیم به آن سرچشمه برگردیم؛ البته معنی آن این نیست که ما خواسته باشیم وضعیت را به سالهای 57 یا 58 برگردانیم.
این جملات آخر، امروز معنا و مفهمومی مهم یافت. چرا که او این روزها دوباره در فضای سیاسی ایران مطرح شده است. بسیاری گمان دارند شاید رئیس جمهور بعدی ایران او باشد. از این رو همه می خواهند بدانند در صورت حضور او در انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی، کشور به کجا خواهد رفت.
از این رو سوالی که این روزها بیش از همه ذهن کنشگران سیاسی جامعه ایران،احزاب و در یک سخن، سراسر جامعه ایران را به خود مشغول کرده این است که آیا به راستی میر حسین موسوی رئیس جمهور آینده ایران است یا خیر؟ و در صورت پیروزی او چه خواهد کرد؟ اکنون هر کسی به دنبال یافتن این پاسخ ها است. از این رو شناخت اندیشه و رفتار او و طیفی که موسوی بدان وابستگی فکری دارد بسیار مهم است.
او از آبان 60 و پس از مهدی بازرگان، محمدعلی رجایی،محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی پنجمین نخست وزیر ایران پس از پیروزی انقلاب 57 بود.
نام اصلی او میر حسین موسوی خامنه ای است. او در در سال 1320 در روستایی به اسم خامنه از توابع مشهد به دنیا آمد. شایع است که در زمان تحصیل دبستان در انشایی با موضوع “در آینده می خواهید چه کاره شوید؟” نوشت؛ من می خواهم در آینده نخست وزیر ایران شوم. اگر این درست باشد دیر سالی نپائید که نخست وزیر شد. میر حسین موسوی در زمان نخست وزیری 40 ساله بود.
او پس از اتمام تحصیلات مقدماتی برای تحصیلاتی دانشگاهی وارد دانشگاه ملی(شهید بهشتی) شده و تا فوق لیسانس معماری و شهرسازی به تحصیلات خود ادامه داد و سپس استادیار دانشگاه ملی شد. او این مسوولیت را تا سال 56 و در همان دانشگاه بر عهده داشت.
دکتر زهرا رهنورد(کاظمی) استاد و رئیس سابق دانشگاه الزهرا همسر او است که در رابطه با هنر طبع مشترکی دارند. رهنورد هر چند دکترای علوم سیاسی دارد اما مجسمه ساز است. از جمله آثار مهم وی نیز می توان به مجسمه “نرگس عاشقان” اشاره کرد که در سال 1373 در میدان مادر تهران نصب شده است. او نخستین زنی است که در سطح دانشگاههای ایران به مقام “فول پرفسوری” رسیده است.
و اما میر حسین موسوی تخصص ویژه ای در مطالعهٔ معماری سنتی با گرایش” اصول اربعهٔ معماری سنتی، طرح مساجد” دارد. او بر اساس این تخصص تاکنون فعالیت هایی همچون شرکت در یازده نمایشگاه نقاشی انفرادی و جمعی در تالار قندریز،موزهٔ هنرهای معاصر، نگارخانهٔ نیاوران و غیره، طراحی صحن جدید امام خمینی در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) در قم،طراحی برای دانشگاه شاهد،طراحی گلستان شهدا اصفهان،طراحی نام اصلی او میر حسین موسوی خامنه ای است. او در در سال 1320 در روستایی به اسم خامنه از توابع مشهد به دنیا آمد. شایع است که در زمان تحصیل دبستان در انشایی با موضوع “در آینده می خواهید چه کاره شوید؟” نوشت؛ من می خواهم در آینده نخست وزیر ایران شوم. بنای یادبود شهید خرازی، طراحی مجموعه فرهنگی - تجاری بین الحرمین در شیراز،طراحی مسجد سلمان فارسی برای نهاد ریاست جمهوری، طراحی مرکز مطالعات استراتژیک،طراحی مجموعهٔ کانون توحید تهران،طراحی سازمان مرکزی آب و فاضلاب،طراحی بنای یادبود شهدای هفتم تیر و غیره را در کارنامه غیر سیاسی خود ثبت کرده است.
او با پیروزی انقلاب به ترتیب به عضویت شورای انقلاب، عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری از ابتدا تا سال 60، رئیس دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی از سال ۱۳۵۸، سردبیر و مدیر مسؤول روزنامه جمهوری اسلامی تا سال 60 و وزیر امور خارجه منصوب شد.
آغاز واپسین نخست وزیر
پس از سقوط دولت بنی صدر و ترور محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر، آیت الله علی خامنه ای به ریاست جمهوری انتخاب شد. میر حسین موسوی در این هنگام در رقابتی با علی اکبر ولایتی در آبان 60 به عنوان نخست وزیر جدید تعیین شد. انتخاب موسوی به عنوان نخست وزیر در این زمان با موجی از مخالفت همراه بود. بسیاری از روحانیون و نمایندگان مجلس موافق او نبودند. اما موافقت حضرت امام به همه مخالفت ها پایان داد. اما این به منزله پایان مخالفت ها در جریان کار نبود. این مخالفت ها به ویژه در خلال کار بین رئیس دولت و رئیس جمهور وقت رخ داد.
اما از این سو میر حسین موسوی با پذیرفتن مسوولیت نخست وزیری به دیگر فعالیت های خود خاتمه داد. بدین ترتیب 13 ماه پس از آغاز جنگ عراق با ایران، میر حسین موسوی سکان هدایت دولت را بر عهده گرفته و مدتی پس از برقراری آتش بس بین ایران و عراق کلید دولت را به هاشمی رفسنجانی، یعنی اولین رئیس جمهور ایران که ریاست کابینه را نیز برعهده داشت تحویل داد.
در جریان اختلاف ها به ویژه از اواخر دوره اول نخست وزیری او که تا سال 64 ادامه داشت، نسبت به استعفا ابراز تمایل کرد. اما حمایت امام او را از این کار باز می داشت. امام مخالف صریح کناره گیری و یا برکناری مهندس موسوی بود.
رئیس جمهور وقت اما چه در دور اول و به ویژه در دور دوم تمایل به معرفی میر حسین موسوی به مجلس نداشت. او حتی یک بار اعلام کرده بود حتی اگر 13 نخست وزیر به مجلس معرفی شود،میر حسین نفر سیزدهم هم نیست. اما او هر بار از مجلس رای اعتماد می گرفت.
نخست وزیر سرانجام در اثر فشارها و برای آخرین بار استعفای خود را در سال 67 به رادیو داد تا از آنجا اعلام شود. امام هم اما با شنیدن این خبر از رادیو، به پشتیبانی از نخست وزیر پرداخته و او را وادار به پس گرفتن استعفای خود کرد که همینطور هم شد. از این رو میر حسین موسوی پس از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی و تا آغاز به کار دولت هاشمی رفسنجانی در شهریور ۱۳۶۸ به کار خود ادامه داد. با رفتن میر حسین،دفتر نخست وزیری در ایران بر اساس قانون اساسی جدید بسته شد.
سالهای سکوت
موسوی پس از این به سیاست سکوت روی آورد که هنوز کما بیش ادامه دارد. او سپس برای مدتی به عنوان مشاور سیاسی رئیس جمهور جدید منصوب شد. اما چون بلافاصله پس از خاتمه نخست وزیری اش به دانشگاه بازگشته و استادیارعلوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس شده بود مشاوره را نیز وا نهاد.
نخست وزیر جنگ دومین کسوت استادی را تا سال 76 بر تن داشت. اما همزمان در این دوره عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیزبود ولی فعالیت چندان چشمگیری نداشت. چرا که فعالیت مجمع به ویژه از سال 76 و ریاست هاشمی رفسنجانی بر آن افزایش یافته و پر رنگ شد. بدنبال این سمت های بدون سرو صدا او از سال 75 به عنوان شخصیت حقیقی به عنوان عضو شورای انقلاب فرهنگی منصوب شد.
به دنبال پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری 76 میر حسین موسوی به عنوان مشاور عالی رییس جمهور انتخاب شد. پیش از آن تصویر او در پوسترهای انتخاباتی در کنار خاتمی نیز در جامعه این شائبه را ایجاد کرده بود که معاون اول خاتمی خواهد شد. اما او به مشاورت رضایت داد و این مسوولیت را تا پایان دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی حفظ کرد. اما هرگز به عنوان فردی تاثیر گذار و یا عضو بالفعل دولت هفتم و هشتم مطرح نبود. در دولت اصلاحات او تنها یک بار به چین رفته و در آنجا سخنرانی کرد. مشروح سخنرانی او در کم بیننده ترین ساعت روز (حدود ساعت 5 عصر) از صدا و سیما پخش شد.
او در خلال مسوولیت مشاوره در دولت اصلاحات از سال 78 به عنوان رئیس فرهنگستان هنر ایران منصوب شد. او این مسوولیت را هنوز بر عهده دارد. همچنین هنوز هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
اما امروز اگر کسی بخواهد فعالیت سیاسی و یا تاثیر سیاسی میر حسین موسوی را بر اتمسفر سیاسی ایران ارزیابی کند با مشکل مواجه می شود. فقدان اطلاعات در این زمینه چشمگیر است. چرا که نخست وزیر ایران پس از نخست وزیری دیگر مرد سیاست نبود. او مرد هنر شد دکتر زهرا رهنورد(کاظمی) استاد و رئیس سابق دانشگاه الزهرا همسر او است که در رابطه با هنر طبع مشترکی دارند. رهنورد هر چند دکترای علوم سیاسی دارد اما مجسمه ساز است. اما هر بار که مطرح شد،وزنه سنگینی بود. از این رو تصور اینکه نخست وزیر جنگ اکنون با چه عینکی به اقتصاد، سیاست داخلی، فرهنگ، سیاست خارجی و به ویژه پول نفت می نگرد کاری غیر ممکن است.
رصد فعالیت های او در زمان دولت هاشمی به جز نقاشی و نمایشگاه و فعالیت هایی از این دست تنها به یک سخنرانی در مراسم گرامیداشت شهید رجایی برمی گردد. اما در خاتمه دوران ریاست جمهوری هاشمی یعنی از پائیز سال 75 و یا از همان زمانی که عطاالله مهاجرانی بحث هایی را در رابطه با تمدید دوره ریاست جمهوری هاشمی برای یک دوره دیگر مطرح کرد، دوباره نام موسوی برسر زبان ها افتاد.
کاندیدایی برای همه فصول
بدین ترتیب که در تابستان 75 سلسله دیدارهایی با میر حسین موسوی انجام شد تا او را ترغیب به حضور در انتخابات ریاست جمهوری کنند. از جمله “علی اکبر محتشمی پور”، “بهزاد نبوی” و “آیت الله موسوی خوئینی ها” تلاش بسیاری برای متقاعد کردن او انجام دادند.
اما او سرانجام به همه آنها گفت: “نه”. سپس او به سکوت خود ادامه داده و حتی نگفت چرا گفته است “نه”.
در زمان خاتمی نیز او تنها یک بار در مراسم بزرگداشت آیت الله “فخیمی” سخنرانی کرد. سپس تاریخ دوباره تکرار شد و در اواخر سال 79 تلاش هایی برای حضور موسوی در انتخابات به عمل آمد که باز هم نتیجه آن ”نه” بود. البته او اعلام کرده بود اگر نیروی انتظامی از ستاد نیروهای مسلح منفک شده و به دولت بازگردانده شود و مدیریت یک شبکه رادیویی و تلوزیونی در اختیار دولت قرار گیرد حاضر به کاندیداتوری خواهد بود. اما ناگفته پیداست که این خواسته امکانپذیر نبود. او هیچوقت دلیل دیگری نیز برای عدم حضور خود اعلام نکرد.
نزدیک شدن به پایان دور دوم ریاست جمهوری خاتمی باز هم نگاه های اصلاح طلبان را متوجه موسوی کرد اما باز هم او نه را بر همه چیز ترجیح داد.
اولین موضع گیری موسوی در زمان دولت احمدی نژاد هم مربوط به یک سخنرانی بود. رئیس دولتی که بطور متوسط هر 6 سال یک سخنرانی کرده است در تیر ماه 86 در موسسه دین و اقتصاد که توسط همفکرانش اداره می شود به سخنرانی پرداخت تا یاد و خاطره آیت الله شهید بهشتی را گرامی بدارد. دو سخنرانی قبلی وی را نیز اگر بتوان در قالب کنشی سیاسی جای داد سخنرانی در بزرگداشت دو از دست رفته دیگر بود.
موضوع سخنرانی او در بیست و ششمین سالگرد شهادت آیتالله بهشتی “رمز ضرورت بازگشت به اندیشه های شهید بهشتی” بود که چهارشنبه 30 خرداد 86 انجام شد.
او در این مراسم تصویری از خواسته های خود را ارائه کرده و با سخنانی نقاشی گونه جامعه آرمانی خود را برای شنوندگان به تصویر کشید. او مختصات جامعه ای را رسم کرد که ویژه خودش بود. به نظر می رسد او می خواست بگوید اگر من رئیس جمهور بودم در راه ائتلای چنین تفکری گام بر می داشتم. ناگفته پیداست که این سخنان واکنشی بود به شرایط روز.
علیه وضع موجود
موسوی گفته بود: به نظر میرسد، قدرت ما برای فهم آنچه باعث بروز چهرهای درخشان چون شهید بهشتی و دیگر یارانش بوده است،به علت فاصله گرفتن نظام ارزشی جدید، پیشداوریهای که به دنبال این فضاهای جدید و اتفاقات گوناگونی که حادث شده واقعاً دشوار شده است؛ لذا اندیشیدن به این مسئله بسیار مهم است، این سرنوشت غلط نه ربطی به چهره شهیدبهشتی دارد و نه به قانون اساسی مربوط میشود”.
وی در بخش دیگری افزود: مشاهده میفرمایید همین قانون اساسی چگونه در جریانات سیاسی مختلف دستخوش تفاسیر گوناگون میشود و وضعیتی پیش آمده که افق فکری ما با افق فکری کسانی که نشستند و این قانون اساسی را تنظیم کردند، فاصله زیادی گرفته و ایجاد ارتباط بین این افقها بسیار دشوار شده است. ما تولید انبوهی از اطلاعات و تحلیلها را داشتیم که به تدریج جنبههای اخلاقی و انسانی آن را که در ارتباط با وضعیت واقعی مردم داشت، حذف کرده و کنار زدیم و به جای آن رویههای دیگری انتخاب کردیم”.
موسوی در ادامه اظهار نگرانی کرده و ضمن اینکه خواستار غلتیدن به سمت اندیشه های ناب انقلاب می شود تاکید می کند: من به ذهنم میآید این تصاویر نهایی، یعنی این گزارشی که نزدیک به26 سال پس از شهادت شهید بهشتی و قریب 30 سال پس از پیروزی انقلاب میگذرد، ارایه میشود، در آن این اتفاق افتاده که به تدریج ما یک تصویر گرفتیم، یک گزارش را انتشار دادیم، به دنبال هم از آن کپی گرفتیم، به تدریج به یک مفاهیم کاملاً انتزاعی منتقل شدیم و بابت پس از سقوط دولت بنی صدر و ترور محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر، آیت الله علی خامنه ای به ریاست جمهوری انتخاب شد. میر حسین موسوی در این هنگام در رقابتی با علی اکبر ولایتی در آبان 60 به عنوان نخست وزیر جدید تعیین شد. آنها جنگ و دعوا راه انداختیم؛ البته من فقط در حوزه گروههای سیاسی مطرح میکنم نه در حوزه مردم عادی و در نتیجة آنچه که در اینجا در عینیت خود اتفاق افتاده حضور مردم است. برای همین است که فقط آماری که امروز ما نگاه میکنیم و در آن موقع توجه به این آمار موجب برانگیختن احساسات ما میشد و حتی موجب بدحالی مسوولان میشد، الان دیگر وجود ندارد. “
به جز این، ماهنامه شاهد جوان نیز در شماره 354 خود در آبان1383 به انعکاس یک سخنرانی از میر حسین موسوی تحت عنوان”چگونه ایستاده ایم ؟” پرداخته است. اما اشاره نمی کند که این سخنرانی کجا و چه زمانی صورت گرفت. اما از اشاره ابتدای آن پیداست که پس از خاتمه نخست وزیری او صورت گرفته است و تنها انعکاس بخشی از یک سخنرانی است.
بر این اساس او دراین سخنرانی می گوید: “اگر این ملت تجربیاتی را گذرانده باشد که در زمینه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در چنین شرایطی روی پای خود بایستد، بالطبع ما نمیتوانیم به راحتی از این تجربیات بگذریم و این دستاوردها را پشت سر بیندازیم و بگوییم: وارد فضای تازهای شدهایم و جنگ یا این تجربیات مربوط به دیروز بود! نه، این تجربیات مربوط به کل تاریخ ملت ما و مربوط به آیندههای دور و نزدیک و مربوط به همین روزهایی که در آن زندگی میکنیم هم هست و ما نمیتوانیم از این دستاوردها که هم جنبههای سیاسی و هم اقتصادی و فرهنگی دارد چشم بپوشیم”. که باز هم انعکاس خواسته ها و آرزوهای او برای اداره کشور است.
او ضمن تاکید بر اینکه اکنون نباید شرایط دوران جنگ را در جامعه احیا کنیم تاکید می کند: ما در طول جنگ،اهمیت آرای مردم و تثبیت اسلامیت و جمهوریت نظام را درک کردیم. حتی برای یک لحظه هم این تردید به وجود نیامد که ما میتوانیم این مسائل را به خاطر شرایط استثنایی تعطیل کنیم. در حقیقت ثابت شد که اسلامیت و جمهوریت مسائلی انفکاک ناپذیر از هم هستند و سکهای است با دو رو.
جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت
او همچنین در این سخنرانی طی جملاتی که می تواند انعکاس دهنده نگاه او به جهان به ویژه اروپا و آمریکا باشد گفته بود: جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد شد. جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام، احساس ذلت کنند. ما به عنوان خدمتگزارانی که با خارجیها برخورد داشتیم، کوچکی و احساس حقارت آنها را لحظه به لحظه در مقابل ملتمان لمس کردیم و این همه به خاطر عظمت انقلاب است. جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه اینها مهمتر، استمرار روح اسلام انقلابی بود که در پرتو جنگ تحقق یافت.
از تمام اینها هنوز نمی توان ارزیابی کرد که امروز میر حسین چگونه می اندیشد. در اظهار نظرهایی جدید تر هم او همچنان در سخن گفتن امساک می کند.
از جمله سایت خبری کلمه که طی هفته های اخیر از سوی طیف هوادار موسوی تاسیس شده است در 5 بهمن ماه با انتشار متن گفت وگوی اختصاصی خود با میر حسین موسوی به انعکاس نظرات او پرداخت.
این مصاحبه انعکاس نظرات مهندس موسوی با این هدف بود که همه بدانند او در طی این سالها تحولات سیاسی را زیر نظر داشته و در طی تجربیاتی جدید بنیان های اندیشه نوینی یافته است. اما این نتیجه حاصل نشد. با این گفت و گو همه دانستند که موسوی همان است که بود بدون هیچ غل و غشی.
بخش هایی از این گفت و گو به ویژه در مورد جنگ کاملا منطبق بر روایتی است که مجله شاهد جوان در سال 83 منتشر کرده بود.
اما موسوی در این گفت و گو از خود، دولتش و برنامه ریزی و مدیرت آن دوره دفاع می کند و همچنین به مسائل خارج از اختیارات خود نیز تاکید می کند. از جمله او در باره مصادره ها در ابتدای انقلاب می گوید: در همان روز های آغازین انقلاب اسلامی مسئله مصادرهها توسط شورای انقلاب و قوه قضائیه شروع می شود که تا کنون به درستی تجزیه و تحلیل نشده است. البته اگرچه مسئله مصادره ها به دولت به معنای قوه مجریه نسبت داده میشود اما واقعیت این است که دولت زمان جنگ هیچ دخالتی در آن ندارد.
او همچنین در باره اندیشه اقتصادی خود و باورهایی که برای اداره کشور دارد می گوید: بنده معتقدم، ما اقتصادی با هویت ویژه خود به نام اقتصاد اسلامی داریم. هر اندازه که از این واقعیت طفره برویم، اما نمیتوانیم آن را نفی کنیم. معتقدم موضوعات مطرح شده در اقتصاد اسلامی همچون انفال، ربا، وقف، زکات، خمس، وصیت، احتکار فوقالعاده مهم است. اما نباید دید افرادی را که درباره ی اقتصاد اسلامی شروع به نظریه پردازی کرده او در خلال مسوولیت مشاوره در دولت اصلاحات از سال 78 به عنوان رئیس فرهنگستان هنر ایران منصوب شد. او این مسوولیت را هنوز بر عهده دارد. همچنین هنوز هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. اند محدود کنیم. آن ها سعی کردند از تمام تجربیات بشری استفاده کنند و با مسایلی که یک دولت مدرن با آن روبرو میشود، روبرو شوند و راهحلهایی برای آن داشته باشند.
وی در مورد نحوه مدیرت خود نیز توضیح می دهد:بنده وقتی وارد دولت شدم خیلی با اقتصاد آشنایی نداشتم، اما معتقد بودم که نیروی کارشناسی خوبی در کشور وجود دارد، که بسیار به ضرورت استفاده از آن در مدیریت و اداره ی امور عمومی جامعه اعتقاد داشتم. هنگامی که مسئولیت دولت را عهده دار شدم، توسعه و راهاندازی برنامه و بودجه اهمیت زیادی برای من داشت و تاکید زیادی بر احیای برنامه و بودجه در دولت داشیتم. احساس میکردم بدون زنده شدن این سازمان ما نمی توانیم کاری از پیش ببریم، اما متاسفانه برای این کار با مشکلات زیادی مواجه شدم. تحولات عمیقی که در دو - سه سال پیش از آن رخ داده بود، واقعیت های اقتصادی و شاخصها اطلاعاتی و آماری را زیر و رو کرده بود.
او سپس به نقش عالی نسب در اقتصاد دوران نخست وزیری خود پرداخته و می گوید: در تدوین این برنامه کارشناسان برجسته ای نقش داشتند که از آن جمله باید از مرحوم عالی نسب یاد کرد. واقعیت این است که سهم ایشان در اداره اقتصاد کشور در دوران جنگ قابل قیاس با افراد دیگرنیست.
توجه به نظر کارشناسان و اولویت قرار دادن این امر نیز در گفت و گوی میر حسین موسوی به چشم می خورد. او از جمله تاکید می کند: من یاد گرفتم که نظام کارشناسی را نه به عنوان مانع، بلکه به عنوان مسیر طبیعی تصمیمگیری ها تلقی کنم. یکی از ایده هایی که ابتدای انقلاب وجود داشت و گاه کمی نیزاوج گرفت این بود که برای تصمیمات انقلابی هر اندازه که ساز و کارها و موانع کمتر باشد بهتر است. بخشی از این موانع شوراها و گروه های کارشناسی دستگاه ها تلقی میشد. ما آموختیم که بهره گرفتن از این مشارکت و کارکرد شوراهای عالی در فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری اهمیت بسیار بالایی دارد.
موسوی امروز؟
این در حالی است که او امروز هم در جمع نمایندگان اقلیت مجلس با اشاره به انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی می گوید: حذف سازمانی که حاصل 60 سال انباشت دانایی کشور است و شوراهای مهمی چون شورای پول و اعتبار، سیاست های کشور را به سمت تصمیمات فردی و غیر کارشناسانه سوق می دهد.
موسوی در گفت و گو با ماهنامه توسعه و صنعت نیز هر گونه وابستگی به اندیشه سوسیالیستی از سوی خود و یا دولت تحت مدیریت خود را انکار می کند و می گوید: این چپ ربطی به سوسیالیسم نداشت و دنبال اعمال سیاستهای سوسیالیستی و شبه سوسیالیستی نبود. این جریان که اکثریت مردم را نمایندگی می کرد در مجلس و دولت اکثریت بودند واعتقاد داشتند که تبعیت از “اسلام ناب محمدی” می کنند و برای همین تمامی این مجموعه برای.
اما آخرین نخست وزیر ایران هنوز هم به راحتی سخن از آنگونه که می اندیشد بر زبان نمی آورد. در دولت او بود که با 7 میلیارد دلار کشوری در حال جنگ اداره می شد. در دولت او بود که بودجه کل کشور بیش از 400 هزار میلیارد تومان نبود و باز در دولت او بود که مثلا حمایت از تولید فرش دستباف در اولویت چندم قرار گرفت. چرا؟چون عالی نسب معتقد بود اولویت با صنایع فازی است.
رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت موسوی در گفت و گویی که در کتاب “اقتصاد سیاسی ایران” درج شد گفته بود: موسوی معتقد بود برای ارزیابی متغییرها در کنار شاخص های علمی،ضریب ایثار را نیز باید در نظر گرفت.
همچنین در زمان او بود که در راستای حمایت از تولید داخلی خروج برنج از استان های شمالی به دیگر نقاط کشور ممنوع شد. میر حسین هنوز به این سوالات پاسخی نداده است.
او هنوز نمی گوید با پول نفت چه خواهد کرد و یا اینکه بودجه را چگونه خواهد بست. در شرایطی که در آستانه حذف یارانه ها هستیم او با کوپن و یارانه ها چه خواهد کرد؟ او در رابطه با امریکا چه خواهد کرد؟
میر حسین موسوی کاندیدای بالقوه ریاست جمهوی آینده در حالی که امید پر رنگی برای پیروزی دارد هنوز معلوم نیست چگونه می اندیشد. او وقتی در سخنرانی خود در بزرگداشت شهید بهشتی می گوید: “هدف بازگرداندن وضع فعلی به دوران جنگ یا سال 57 نیست” توضیح نمی دهد که در صورت ریاست جمهوری جامعه رابه کجا خواهد برد و ایده آل های خود را چگونه دنبال خواهد کرد.
موسوی در صورت حضور در رقابت انتخاباتی ناگزیر از توضیح این است که آیا موسوی رییس جمهور، با موسوی نخست وزیر تفاوتی دارد یا نه؟ و مهمتر آن که از نگاه مرد خاموش این سال ها، جامعه مطلوب او همان جامعه دهه شصت است یا قرار است طرحی نو در اندازد.
منبع: سایت فرارو