تهران دارد نفس نفس می زند

نویسنده

nematahmadib.jpg

باربد کاوه

صبح روز جمعه، وقتی با نعمت احمدی برای مصاحبه تماس گرفتیم، او در باغ سرسبزش مشغول حراست از درختان و گیاهانش بود. با نعمت احمدی، حقوقدان درخصوص قانون تخریب جنگل ها و تبعات نابودی فضای سبز گفت و گو کرده ایم.

جنگل ها در ایران در معرض نابودی قرار گرفته اند اما چرا کسی اعتراضی نمی کند؟

والله ما اینقدر در ایران مساله و معضل داریم که حساسیت ها روی این بخش به لحاظ گستره جغرافیایی کمتر است. یعنی مثلا فردی که در خراسان یا اصفهان و یا کرمان است به لحاظ اینکه گستره جنگلی ندارد طبیعتا حساسیت کمتری هم دارد. اما در مناطقی که پوشش جنگلی دارندبا دو گروه رو به رو هستیم: یک گروه افرادی که با ازبین رفتن جنگل منتفع می شوند. یعنی خودشان از نابودی جنگل فایده می برند، یک گروه هم کسانی که وقتی منطقه فاقد جنگل شد از اراضی اش استفاده می کنند. به همین دلیل حساسیت، منطقه ای و طایفه ای می شود. یعنی میزانی ملی، وجود ندارد و حساسیت ها را بر نمی انگیزد.

اما برای اهالی همان منطقه هم که نفعی از تخریب جنگل ها نمی برند حساسیت ایجاد نشده. علتش چیست؟

ما نتوانستیم از همان سال 41 که قانون ملی شدن جنگل ها به صورت یک اصل در کشور پذیرفته شد، به این امر یک چهره ملی بدهیم، یا حساسیت ملی برایش به وجود بیاوریم. الان دیگر طراوت جنگل ها از بین رفته و عرصه کشاورزی نه تنها دارد جنگل ها را از بین می برد بلکه مراتع را هم از بین می برد. شما وقتی به مناطق کشاورزی می روید می بینید تا خود کوه را شخم زده اند و دارند کشاورزی می کنند. این ضررش اما بیشتر است. چون فرسایش خاک دارد. همین سیل گلستان که آمد به خاطر فرسایش خاک است. ما نتوانستیم نابودی جنگل هایمان را به عنوان یک مساله ملی مطرح کنیم. نه جنگل نشینان آن حساسیت را نداشتند و نه دیگران. مردم اینقدر مشکل و مساله دارند که جنگل جزو اولویت اصلی شان نیست.

چرا مقامات و مسئولین چنین برخوردهایی با جنگل ها می کنند؟

ما همیشه یک پراکندگی بین مسئولین جنگل ها داشتیم. یک زمانی سازمان جنگل ها بود که بعد رودرروی وزارت کشاورزی قرار گرفت. این دو را ادغام کردند اما بازهم متولی اصلی اش مشخص نشد. اصلا ما از ابتدا یک متولی خاص برای جنگل ها نداشته ایم. به همین اعتبار است که می گویم مساله جنگل ملی نشده، چون هیچ مسئول واحدی نداشته است.

درقانون چه مجازاتی برای تخریب جنگل ها در نظر گرفته شده است؟

ما هم قانون خاص جنگل ها و مراتع را داریم و هم در قانون مجازات اسلامی برایش مجازاتی در نظر گرفته شده است. اما متولی خاص آن را نداریم. یعنی سازمان یا نهاد خاصی که صرفا به مساله جنگل ها بپردازد نداریم. سازمانی که از بعد فرهنگی به مردم اطلاع رسانی بکند و بگوید جنگل جزو ذخایر ملی است، جزو ثروت ملی است و باید از آن حفظ و حراست شودف نداریم. مثلا پلیس جنگل نداریم. همین محیط بانان هستند که باید کار پلیس جنگل را بکنند. اگر هم مامورانی برای حفاظت مناطق جنگلی گذاشته ایم هیچ تناسبی با وسعت آن مناطق ندارند.

چه نهادی باید تخریب جنگل ها را پیگیری قانونی بکند و قانون چه مجازاتی برای تخریب کنندگان مشخص کرده است؟

در حال حاضر نهاد متولی اش جهاد کشاورزی است. چون سازمان جنگل ها و جهاد و وزارت کشاورزی بایکدیگر ادغام شده اند. از طرفی چون ثروت ملی است دادستان هرمنطقه هم متولی نگهداری این ثروت ملی است تا از تخریب و قطع اشجار جنگل ها جلوگیری کند. مجازاتش هم حدود 6 ماه تا دو سال حبس است. البته دو نوع مجازات داریم:یک نوع مجازات به خاطر تخریب جنگل ها و یک نوع هم برای مثلا قطع اشجار. ممکن است یک درخت به تنهایی تشکیل یک جنگل را ندهد ولی قطعش مجازات دارد. چون از 250 اصله درخت به بالا باغ محسوب می شود. در خود تهران چه میزان باغات در هجوم و ساخت و ساز مسکن و برج های سربه فلک کشیده تبدیل به زمین های سوخته شدند. در داخل شهرها متولی این قضیه شهرداری است. ولی در خارج از شهرها متولی وزارت جهاد کشاورزی است.

آیا سازمان های غیردولتی زیست محیطی نمی توانند تخریب جنگل ها را پیگیری قانونی و برفرض مثال شکایت کنند؟

چرا نمی توانند؟ یکی از مهمترین NGO های جهان پس از جنگ دوم مجموعه های مردمی دفاع از محیط زیست بودند که متولی نگهداری و حفظ محیط زیست شدند. محیط زیست چیزی نیست که بگوییم متولی اش فقط فلان سازمان است. چون حیات هر انسانی و نسل های بعدی اش به جنگل و محیط زیست بستگی دارد. به همین دلیل است که احزاب سبز در اروپا شکل گرفته و قدرت را هم در دست گرفته اند.

آیا در ایران هم نهادهای غیردولتی زیست محیطی داریم؟

بله داریم، مثل هواداران محیط زیست یا چند NGO دیگر. منتهی ما آن میزان فرهنگ جاافتاده ای نداریم که همه مثلا بدانند هر درخت چه میزان اکسیژن تولید می کند. الان که تهران دارد نفس نفس می زند یکی از اصلی ترین دلایلش این است که باغ هایش در حال تمام شدن است. ما باید از این راه وارد شویم که هر قطع درختی علاوه براینکه ضرر به خود آن منطقه می زند یک ضرر نهایی هم دارد که مربوط به تمام مردم است. مثلا لایه ازن را نگاه کنید ؛ لایه ازن دارد در قطب شمال شکل می گیرد اما تمام دنیا به تکاپو افتاده. من اتفاقا چند روز پیش داشتم زیرنویس شبکه خبر را که دمای هوای شهرهای اروپا را اعلام می کرد، نگاه می کردم. دیدم استکهلم، پایتخت سوئد گرم شده است. من خودم چند سال آنجا بودم و هیچ وقت هوایش در زمستان به این گرما نرسیده بود و اصلا برای ساکنینش غیرقابل تصور است. یا مسکو امسال دو درجه بالای صفر بود یعنی از تهران هم گرم تر بود. یکی از دلایلی که قیمت نفت پایین آمده همین عدم نیاز قاره اروپا به انرژی گرمایی است. چون در اروپا و در 50 سال گذشته چنین گرمایی را در زمستان نداشتیم. خب این ها به خاطر تغییرات اکوسیستمی است.

چرا این سازمان های زیست محیطی درخصوص تخریب جنگل ها اعتراض و اقدامی نکردند؟

چرا در قضیه جنگل لویزان، علی رغم اینکه موافقان قطع اشجار ادله کافی داشتند و می گفتند اگر اتوبان از اینجا رد نشود میزان توقف ماشین ها و تولید مونواکسید کربن خیلی بیشتر از میزان تولید اکسیژن همین درخت هاست و ثابت کردند حتی قطع درختان و ساختن اتوبان به نفع محیط زیست است چون هم مونواکسید کربن کمتر تولید می شود، هم سوخت کمتر مصرف می شود و کلا بهره اش بیشتر است، گروه های دفاع از محیط زیست توانستندجلوی این پروژه را بگیرند. جایی که احساس شور ملی و منطقه ای به مردم دست بدهد می توان به نتیجه رسید. مثل مردم تهران که نسبت به قطع درختان لویزان حساس شدند و شهرداری هم عقب نشینی کرد. اما در جاهای دیگر مثل گلستان باآنکه این سیل هایی که آمده فقط به خاطر قطع اشجار بالادستی این جنگل بوده اما حساسیتی بین مردم به وجود نیامده.

زمانی تمام خانه ها فضای سبز داشتند اما الان در ساختمان های نوساخته شده اثری از درخت نمی بینیم. آیا قانونی در این مورد در شهرداری وجود ندارد؟

چرا داریم. کمیسیون ماده 5 شهرداری مربوط به باغات است. یعنی تبدیل کاربری باغات. منتهی شهرداری ها و شوراهای شهر باید پاسخگو باشند که چرا قانون رعایت نمی شود…

مثلا در قانون آمده که هر ساختمانی که احداث می شود باید مساحتی را به فضای سبز اختصاص دهد اما چنین چیزی در عمل رعایت نمی شود و دیگر فضای سبزی در محیط شهری نمی بینیم.

بله. قانون می گوید برای ساخت و ساز اگر زمینی دارید 60 درصد باید به ساختمان اختصاص داده شده باشد و 40 درصد باید فضای باز باشد؛ اگرچه این مقدار هم که برای فضای سبز درنظر گرفته شده کم استف اما الان همین هم تبدیل به پارکینگ شده. در واقع از آن زمانی که واژه تراکم در ادبیات شهرداری ما پیدا شد، یعنی اینکه شما فضا را چه در عرض و چه در طول تبدیل به ساختمان بکن، پولش را به من بده، ما در خدمت پول قرار گرفتیم و فضای سبز به فراموشی سپرده شد.