اصطلاح “خانه مجردی” را شنیدهاید؟ با شنیدن این اصطلاح، معمولاً اولین چیزی که از خاطر میگذرد این است که برای کثیف بودن و آشفتگی خانه و لباسهای چرک انباشته شده و ظرفهای نشسته و جرمگرفته و خاک و خاکروبه ای که تا زانو بالا آمده توجیه قانعکنندهای وجود دارد. میگویند: “ببخشید دیگر، خانه مجردی است.” یعنی از مرد مجرد- نه از زن مجرد، که اتفاقاً ممکن است خانهاش از زن بچهدار و شوهردار تمیزتر باشد- انتظار بیشتری نباید داشت.
نقصانها و کمبودهای چنین خانهای فقط در هرج و مرج و کثیف بودن خلاصه نمیشود. بلکه ممکن است وسایل و تجهیزات ناکافی برای پخت و پز و آشپزخانه تقریباً تعطیل و مانند اینها را نیز دربرگیرد. این خانه مکان مناسبی برای رشد و بازی کودکان یا جایی برای آسایش سالمندان هم نیست. پس نه صدای خنده شاد کودکی در آن به گوش می رسد و نه از قصههای مادربزرگ خبری هست. از گل و گلدان و باغچه گلی که به آن رسیدگی شود و بتواند لطافتی به هوای خانه بدهد نیز خبری نیست.
همان طور که اشاره کردم، “خانه مجردی” و نارساییهای مربوط به آن اصطلاحی است که به خانه مردان مجرد اطلاق میشود. شاید تمثیل “خانه مجردی” و مقایسه آن با مملکتی که بناست خانه شهروندانی باشد که در آن میزیند سادهانگارانه به نظر بیاید. یعنی حتماً اداره یک خانه با اداره یک شهر فرق دارد. ممکن است کسی بتواند از عهده مدیریت امور خانه خودش برآید، اما از لحاظ مدیریت شهر یا کشورش ناتوان باشد. اما بیشک کسی که نتواند از عهده رتق و فتق امور یک خانه بربیاید، مطمئناً از اداره امور یک شهر یا کشور هم برنخواهد آمد. مثلاً نگاهی سرسری به نحوه مدیریت شهر تهران نشان میدهد که تهران تبدیل به خانهای مجردی شده است. آلودگی، گرد و خاک از در و دیوار آن میریزد، زیرا که درختانش پیوسته ریشهکن میشوند و باغهایش نابود تا برجها برافراشته شوند. پیادهروها ملک مطلق بساز و بفروشهاست و جایی برای عبور مادران و کودکان و سالمندان و معلولان نیست. گویی در معماری شهر وجود خانواده و اعضای پیر و جوان و کودک آن در فضای بیرون از خانه حتی به ذهن طراحان هم نرسیده. انگار اعضای خانواده موجوداتی هستند که نه برای خرید و نه برای هواخوری و نه برای مراجعه به پزشک یا تحصیل یا ورزش از خانه بیرون نمیروند. زیرا همه چیز و از جمله نظام حمل و نقل داخل شهری، به گونهای طراحی شده که فقط در انتظار مردان مجرد و بدون زنبیل خرید و دارای چهار ستون سالم طراحی شده.
بودجه مملکت هم گویی بیشتر خرج مهمانیهای مجردی میشود. زیرا در این بودجه، سهم زیادی برای سلامت و بهداشت و تغذیه خانواده یا نگهداری از افراد بیمار و معلول یا سالمند یا کودکان بدسرپرست منظور نشده است. دستگاههای دیگر نیز گویی دست متولیان شهری را باز گذاشتهاند تا زنان و کودکان و سالمندان و معلولان را در تعیین کاربریهای شهری نادیده بگیرند. به گونهای که مثلاً در شهر تهران، با نابودی تهمانده باغها و فضاهای سبز و حتی بوستانها به نفع برجسازی و بلندمرتبهسازی و ایجاد فضاهای تجاری و پارکینگ و احداث اتوبان، امنیت و آسایشی برای شهروندان باقی نمانده است. هم سوارهها فلجاند و هم پیادهها و قسمت اعظم سوخت ماشینها برای درجا کار کردن وسایل نقلیه موتوری و آلودگی هوا مصرف میشود.
آیا دستگاههای قانونگذاری و اجرایی و قضایی نباید به مجردی اداره کردن امور پایان دهند؟ در غیاب زنان، در مراکز و مقامات بالای قانونگذاری و اجرایی به شکل “خانه مجردی” اداره میشود. امید که انتخابات پیش روی مجلس، راهشگای ورود هر چه بیشتر زنان برای ورود به مراکز تصمیمگیری باشد.
منبع: آفتاب یزد، ۴ آذر