حج رفتن با پول مردم و حلالیت!

نویسنده
سها سیفی

‏ اگر گاهی می بینید وبگردی “وبگرد” چندان نتیجه قابل توجهی در برندارد؛ مطمئن باشید که تقصیر او نیست. یعنی احتمال ‏بدهید که عید قربانی، یلدایی یا تعطیلاتی دیگر در میان بوده و بلاگرهای محترم ترجیح داده اند از تعطیلات شان نهایت ‏استفاده را ببرند و کمتر به وبلاگ نویسی بپردازند.‏

اما در مجموع، روز به روز وبلاگ های بیشتری متوقف یا به کلی ناپدید می شوند و یا در یک روز خاص یخ می زنند و ‏دیگر یخ شان باز نمی شود. حکایت غریبی که با توجه به نزدیک شدن انتخابات مجلس هشتم؛ کمی تا قسمتی تامل برانگیز ‏است. چرا که قاعدتآ و منطقآ باید هر چه به اسفندماه نزدیک تر می شویم فضای سیاسی، گرم و گرمتر شود. اما این بار گویی ‏حتی تنور انتخابات هم قادر به آب کردن این یخ نیست!‏

‎ ‎یلدای مشارکتی های اهواز به صبح نرسید‎ ‎

مهدی محسنی در “جمهور” از برگزار نشدن مراسم شب یلدای مشارکت اهواز می نویسد:‏

مراسم شب یلدا که قرار بود امشب در دفتر جبهه مشارکت اهواز برگزار شود با ممانعت نیروی انتظامی روبرو شد. اتفاقی ‏که برای اعضای کمیته دانش آموزی شاخه جوانان جبهه مشارکت اهواز بسیار آزار دهنده بود.بچه های عضو شاخه دانش ‏آموزی با مشکلات فراوان توانسته بودند مقدمات اجرای این برنامه را فراهم کنند. تمامی هزینه های این جشن نیز توسط ‏اعضای کمیته دانش آموزی تهیه شده بود.‏

برنامه های سرگرم کننده و موسیقی این مراسم هم قرار بود توسط خود بچه ها اجرا شود. در هفته گذشته بارها صدای ترانه ‏ی ای ایران در دفتر جبهه مشارکت طنین انداز شد، ترانه ای که قرار بود توسط این بچه های نوجوان خوانده شود. شکل ‏حضور نیروهای انتظامی نیز در نوع خود جالب توجه بود گرچه برخورد نامناسب و رفتار خشنی بروز نکرد و ماجرا با ‏آرامش خاتمه یافت.‏


‎ ‎حجکم مقبول!‏‎ ‎

احمد جلالی فراهانی در “تحریریه خاموش” از حلالیت طلبیدن یکی از دوستان اصولگرایش می نویسد که مسافر حج بوده ‏است:‏

آشنایی داریم که از سر دولتی دولت عدالت پرور مهرورز، یک شبه ره صد ساله را طی کرده و حالا در پست و مقامی نشسته ‏که در خواب هم نمی دید. چند وقت پیش از طریق همسرش پیغام و پسغام فرستاد بود که از فلانی حلالیت بطلب که مسافر ‏خانه خدا هستم. چند سالی هست که همدیگر را ندیده ایم. ‏

از همان لحظه ای که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور شد و در یک میهمانی از خجالت همدیگر درآمدیم تا همین امروز از ‏دیدن یکدیگر گریزانیم. وقتی صحبت حلالیت طلبیدن او شد خنده ام گرفت. پرسیدند چرا می خندی؟ گفتم چه عرض کنم والا. ‏شرط حج تمتع در اسلام رسیدن به استطاعت مالی است. آن هم استطاعت مالی برخاسته از مال حلال. مگر حج رفتن با پول ‏مردم و امکانات دولتی حلالیت خواستن هم می خواهد.‏


‎ ‎حسادت شغل اول ماست‎ ‎

فهیمه خضر در “حرفه خبرنگار” از راه اندازی صفحه جدیدی در اعتماد ملی خبر می دهد که خودش آن را طراحی و ‏مدیریت کرده:‏

در این روزهای برف و بارانی زیبا، به خاطر چاپ شدن و آغاز به کار رسمی صفحه‌ای که از مدت‌ها پیش برایش زحمت ‏کشیده و فکر کرده بودم، حسابی انرژی تازه گرفته‌ام.خوب می‌دانم که کار ساده‌ای پیش رویم نیست اما خوب هم می‌دانم که ‏مرض کارهای سخت را دارم.‏

به هر حال با حمایت و همراهی مدیران روزنامه تصمیم داریم فضایی تازه در صفحات روزنامه به وجود بیاوریم. هنوز ‏مطمئن نیستم و طبعا نمی‌توانم باشم که کار چطوری پیش خواهد رفت اما برای هر اتفاقی که بیفتد ممنونم از همراهی‌های ‏صادقانه بروبچه های روزنامه. ‏

با وجود اینها، اما در یکی دو ماه گذشته تجربیات درخشانی درباره روابط انسانی و حتی دوستی به دست آورده‌ام که مطمئنم ‏دیگر هرگز فراموششان نخواهم کرد.معنی خیلی از رفتارها و کلمات و خنده‌ها و نگاه‌ها و چهره‌ها و حرف‌ها حالا برایم ‏تغییر اساسی کرده و شناخت کامل‌تری از آد‌م‌ها به دست آورده‌ام. شاید چیزی شبیه به همان دیالوگ معروف فیلم خانه‌ای روی ‏آب فرمان‌آرا که می‌گفت : “تو این مملکت بخل و حسادت شغل دوم همه‌ است.” و شاید من بعدها بخواهم در جایی بگویم : ‏‏”در بعضی جاهای این مملکت البته شغل اول!“‏


‎ ‎پیامک های خاص و شخص گیرنده‎ ‎

‏”گریز” از دریافت پیامک های تکراری مربوط به تبریک شب یلدا حسابی دمغ است و می گوید این پیام های تکراری با ‏مضمون مشابه حامل هیچ احترامی به گیرنده نیستند:‏

فکر می‌کنم اگر خالق پیامک زیر می‌دانست در این دو روز آنقدر از پیامکش استفاده می‌شود اسمش را در کتاب رکوردها ‏ثبت می‌کرد: عمرتون 100 شب یلدا، دلتون قد یه دریا، توی این شبهای سرما، یادتون همیشه با ما!‏

راستش را بخواهید آنقدر این پیامک را در این دو سه روز دریافت کرده ام که دیگر حالم ازش به هم می‌خورد. البته بیشتر از ‏خودش از ارسال کننده اش بهم می‌خورد که ذره ای نبوغ در این “آدم” وجود ندارد تا بیاید و اگر می‌خواهد پیغام همگانی هم ‏بفرستد آن پیام ساخته خودش باشد و راحت ترین راه را انتخاب نکند. ‏

حساب کنید اگر هرکس از نبوغ خودش استفاده می‌کرد و پیامک ساخته خودش را می‌فرستاد تا حالا با چقدر پیام تازه و بدیع ‏زیبا روبرو بودیم. فوروارد پیامک های کوتاه تکراری تقریبا در همه مناسبتها اتفاق می‌افتد. اگر یادتان باشد یکبار هنگام عید ‏هم به این موضوع اشاره کردم که این نوع پیغامها از صدها فحش بدتر است. چرا که معلوم است فرستنده پیام اصلا ارزشی ‏برای گیرنده اش قایل نیست که راحت ترین راه را انتخاب می‌کند و همان موقع گفتم که: بهتر است پیغامی درخور مخاطب و ‏فقط برای او بسازید و بفرستید. ‏


‎ ‎یلدای سه سال پیش، در چمدانت بسته نمی شد!‏‎ ‎

شب یلدا برای “بابونه” از این جهت شب خاطره انگیزی ست که در چنین شبی ایران را ترک کرده است:‏

سه سال پیش، همچین شبی از ایران اومدی. در چمدونت بسته نمی شد. آسمون بالای سر ساختمون کوچه ی 25 گیشا انگاراز ‏همیشه پایین تر بود. چقدر توی کافه ی فرودگاه، مهدی جوک گفت و چه تلخ بود اون خداحافظی های آخری. پروازت از ‏تهران به باکو و بعد به پاریس بود. هواپیمای آذربایجان کمی از ایران ایر ارزون تر بود و توقف یک ساعته در باکو می ‏ذاشت که تو راحت تر زیر اون روسری سیاه که تا چشمات پایین کشیده بودی بی صدا هق هق کنی. و اینقدر لحظه لحظه ی ‏خداحافظی هات رو مرور کنی که سه سال که هیچ، اگه عمر سیصد ساله هم داشتی عین به عین یادت بیاد. ‏

سه سال پیش، سه سال پیش تموم شد. امشب تویی و این ذهن بی تاب و دستی که روی سطح خیال، هرچی خط کج و معوجه، ‏دایره ی ماه میکنه. و دلی که هنوز از شوق رسیدن یلدا ذوق میکنه و دهنی که بی هراس دیروز، به امروز لبخند میزنه.شب ‏یلدا مبارک!‏


‎ ‎رسیدن و نرسیدن به چیزی که می خواهی‎ ‎

‏”زمستان است” یک پست محتصر و مفید دارد:‏

نیکلاس کیج جایی در فیلم خدای جنگ می گه “دو نوع تراژدی در زندگی وجود داره: یکی اینکه به چیزهایی که می خوای ‏نرسی، دومی اینکه به اون چیزها برسی.“‏


‎ ‎بی اخلاقی از یک طرف؛ قیم پنداری از طرف دیگر‎ ‎

کریم ارغنده پور در “نمای آینده” با اشاره به نوشته تازه احمد بورقانی، از روحیه حاکم بر فضای سیاسی کشور گلایه می ‏کند:‏

پریروز دوست عزیز و فاضل و فرهنگ دوست آقای احمد بورقانی در یادداشتی، از حرف و حدیث هایی که او عنوان اخلاق ‏و رفتار شرقی بر آن گذارده بود؛ شرحی نوشته بود که شکلی طنز گونه داشت ولی در کنه از این وضع نابسامان و وارونه ‏نالیده بود. ‏

کسانی که در این دیار تلاش سیاسی- اجتماعی داشته اند به خوبی حرف او را می فهمند و بر وجود همه آنها تاسف می ‏خورند، که در سویه ای از آن ناجوانمردی و بی اخلاقی در یک جبهه است و در سویه دیگرش پاره ای کج سلیقگی ها یا ‏خود قیم پنداری ها. بی تردید پای صحبت هر تلاشگری بنشینی کمابیش شرحی از مصادیقی که بناحق بر او رفته است برایت ‏خواهد خواند.‏


‎ ‎مدرس فلسفه و جهان مجازی‎ ‎

هدیه شب یلدای محمود فرجامی در “باران در دهان نیمه باز” به جامعه مجازی، نوشتن در باره بلاگرهای دیگر است. یکی ‏از این قطعات به معرفی “سعید حنایی کاشانی” اختصاص دارد:‏

شما باورتان می‌شود یک مدرس فلسفه، سال‌ها پیش رفته باشد نرم افزار فرانت پیج یاد گرفته باشد و بعد برای هر پست ‏وبلاگش یک صفحه جداگانه با فرانت پیچ طراحی و آپلود کرده باشد؟ باورتان می‌شود این آدم متاهل هم باشد؟ اگر دومی را ‏باور نمی‌کنید کاملا حق با شماست اما در مورد اولی باید بگویم آقای حنایی کاشانی واقعا تا همین پارسال پیارسال، به این ‏روش محیرالعقول وبلاگ می‌نوشت. من که اگر همچین تیپ و صدایی می‌داشتم نه می‌رفتم سراغ فرانت پیج و نه فلسفه، ‏می‌رفتم آرتیست تلویزیون می‌شدم. البته آقای حنایی هم کم در تلویزیون ظاهر نمی‌شود!‏


‎ ‎اگر ران پال رئیس جمهور شود!‏‎ ‎

‏”پسر فهمیده” ترجمه ای از مصاحبه “ران پال” ؛ یک کاندیدای ریاست جمهوری امریکا را برای انتشار مناسب تشخیص ‏داده و می نویسد:‏

واقعا متأسف‌ام که این همه مدت چیزی ننوشتم. ولی خب، یک چیز جالب دیدم که حیف‌ام آمد شما نبینیدش. چند روز پیش این ‏مصاحبه‌ی آقای ران پال، کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا از حزب جمهوری‌خواه، را در یوتیوب دیدم که به نظرم شاهکار ‏بود. این که یک سیاست‌مدار در جامعه‌ی عقب‌مانده‌ای مثل آمریکا این‌طور منطقی استدلال کند، برای من که خیلی عجیب ‏بود. هر چند فکر می‌کنم هزینه‌ی این نوع صحبت کردن، انتخاب نشدن آقای ران پال باشد:‏

مصاحبه‌گر: آیا شما ماری‌جوانا، کوکایین، و هرویین را آزاد می‌کنید؟

ران پال: من سعی می‌کنم دولت مرکزی را از تصمیم‌گیری درباره‌ی این چیزها کنار بکشم و به ایالت‌ها این اختیار را بدهم ‏که برای خودشان تصمیم بگیرند … اولین قانون برضد ماری‌جوانا در سال ۱۹۳۸ تصویب شد. آن زمان تنها مالیات ‏ماری‌جوانا را زیاد کردند زیرا می‌دانستند که دولت حق نداشت تا کسی را از کشیدن ماری‌جوانا منع کند. ولی امروز وضع ‏عوض شده است. دولت مرکزی قوانین ایالتی را نقض می‌کند. وقتی ایالت‌ها ماری‌جوانا را برای مصرف افراد بیمار به ایدز ‏و سرطان آزاد اعلام می‌کند، دولت مرکزی می‌آید و این افراد را به زندان می‌اندازد….‏