نیما شریف
در هفتههای اخیر مجادله بین گروههای مختلف ایران شدت یافته است. احمدینژاد که زمانی محبوب بیچون و چرای رهبر ایران بود دیگر نمیخواهد در آن موقعیت باشد. یکی از مشاوران نزدیکش را وقتی در نیویورک بود دستگیر کردند و زمانی که خواست از او در زندان اوین دیدار کند، قوه قضاییه با او مخالفت کرد. احمدینژاد پاسخ به یک نامه محرمانه را علنی کرد و سرانجام آیتالله خامنهای مداخله کرد و هشدار داد که علنی کردن اختلافات خیانت است.
علاوه بر این مناقشات، مسائل اقتصادی هم مزید بر علت شده و موجبات نارضایتی مردم را فراهم آورده و رژیم ایران را آسیبپذیر کرده است. چشمانداز سقوط بشار اسد و قطع شدن دسترسی به حزبالله لبنان برای ایران کابوس است.
تا شش ماه دیگر انتخابات ریاستجمهوری برگزار میشود وبا توجه به اتفاقات چهار سال پیش، فضای مانور برای رهبری ایران بسیار کمتر است.
از زمان انقلاب، انتخابات ریاستجمهوری محکی برای اندازهگیری قدرت گروههای مختلف داخلی بوده است. هیچکدام از انتخابات سالم نبوده و گروههای رقیب نتوانستهاند شرکت کنند.
در سال ۱۳۸۸آیت الله خامنه ای وارد قماری پرخطر شد و با دادن اجازه برای مناظرههای تلویزیونی، بسیاری از گوشههای پنهان روشن شد و پس از انتخابات، کشور با انفجار عمومی روبرو شد.
سطح مناقشات داخلی برای مردم فرصتی ایجاد کرد تا بیرون بیایند و خواسته های خود برای تغییر را ابتدا با شعارهای اعتراضی به انتخابات و پس از مدتی با درخواست ایجاد تغییر کلی در نظام عنوان کنند؛ بین رهبران جنبش که اصلاحاتی جزئی را میخواستند و کسانی که خواستار تغییر رژیم بودند فاصله افتاد.
رهبران جنبش موسوم به جنبش سبز با قدرت بیگانه نبودند. میرحسین موسوی که رهبر اصلی معترضان به شمار میرفت در سالهای ۱۳۶۰ در زمان وقوع اعدامهای گسترده مخالفان نخستوزیر ایران بود و در همان زمان از اعدامها حمایت میکرد، اما در انتخابات سال ۸۸ سعی کرد وارد آن بحث نشود و خود را دور از تصمیمگیری ها نشان دهد.
برای او دوران آیتالله خمینی دورانی طلایی بوده است که باید به آن بازگشت. در سال ۸۸ او گفت که هدف جنبش سبز برقراری کامل قانون اساسی و بازگشت به اصول اولیه جمهوری اسلامی است. وی اعلام کرد که جنبش به ولایت فقیه به عنوان اساس دولت اعتقاد دارد و در چارچوب قانونی حرکت میکند.
موسوی و بسیاری از همفکرانش از طرفداران ادامه برنامه هستهای ایران هستند و در مبارزات انتخاباتی خود بر آن صحه گذاشتند.
با اینکه انتخابات در ایران هرگز واقعی نبوده اما انتخابات آینده در شرایط حاضر میتواند برای مردم فرصتی دوباره باشد.
تهران باید از عواقب بهار عربی و احتمال سقوط بشار اسد بیم داشته باشد و اینبار خواباندن جنبش برای تغییر رژیم سختتر خواهد بود. به علاوه کسانی که خواستار اصلاحات بودهاند دچار بحران هویتی شدهاند. دیگر نمیتوانند برچسب مخالف را حمل و از این طریق به بقای سیستم موجود با اصلاحات جزیی کمک کنند.
منبع: اوپن دموکراسی – ۱۴ نوامبر