با محمود احمدینژاد هم میتوان موافق بود اما تنها در یک چیز، در این سخن که “ساز و کار سازمان ملل پوسیده است و باید دگرگون شود”. او بارها مهمترین سازمان جهانی را به چالش کشیده و از “ناکارآمدی” آن سخن گفته و امروز میتوان اوج این ناکارآمدی را در بیتوجهی آشکار حکومت ایران به بدیهیترین موازین جهانی و حقوق بشری دید که اگر UN قدرت اجرایی “الزام آوری” داشت، آن گاه تنبیه حکومتهای چنین “خودسر” نیز کارگر میافتاد.
اکنون یک هفته از مصوبهی کمیته ی سوم سازمان ملل مشهور به “کمیتهی حقوق بشر” میگذرد. در این سند رسمی سازمان ملل متحد که با کوشش بسیار کشورهای پشتیبان حقوق بشر به دست آمد، حاکمیت ایران به دلیل ”شکنجهی بیرحمانهی بازداشت شدگان، اعدام نوجوانان، سنگسار، سرکوب خشونتبار خواستههای زنان، مبارزه با آزادی مذهب و عقیده و تبعیض علیه اقلیتهای مذهبی، به ویژه جامعهی بهایی” محکوم شده است. این سند، پیش زمینهی مصوبهی دیگری در ماه آینده خواهد بود که در شورای عمومی سازمان ملل به رای گذاشته میشود و به این ترتیب به شکلی رسمی و قانونی، سازمان ملل چونان مهمترین نهاد جهانی و قدرتمند ترین آنها، حاکمیت ایران را “ناقض حقوق بشر” شناخته و پایان دادن به این “جنایت” را درخواست میکند. دستگاه قدرت ایران اما از این اقدام سازمان ملل “خشگمین” میشود. روشن است که نتیجهی خشم هم عقلانی نیست و چند روز پس از بیانیهی کمیتهی سوم سازمان ملل، ده نفر را در ایران اعدام میکنند،خبرهایی انتشار مییابد که نشاندهندهی تداوم اعدام نوجوانان است و همزمان، سخنگویان دولت ایران هم سند کمیتهی سوم را “سیاسی، تبلیغاتی و فاقد مشروعیت” میخوانند.
مشکل به احتمال یقین از ناقضان حقوق بشر نیست که کار خود نه تنها در ایران که در دیگر حکومتهای توتالیتر نیز پروپیمانتر ادامه میدهند. مشکل حقوق بشر باز میگردد به پاسدارانش و در رتبهی نخست مهمترین نهاد جهانی که نمیتواند اعضای خودسر، بیتوجه و متخلف خود را تنبیه و مجازات متناسب با جرم کند. اگر دستگاه ”سازمان یافته”ی نقض حقوق بشر در ایران چنان جسارت یافته که یک سند رسمی و قانونی و جهانی را به هیچ کجایش هم نگیرد، تجارب پیشین را در نظر دارد. ایران در سی سال گذشته نه تنها بارها با واکنش و انتقاد سازمانهای جهانی مدافع حقوق بشر دست به گربیان بوده که در سال 2003 و 2007 نیز با بیانیههایی مشابه در سازمان ملل ناقض حقوق بشر شناخته شده اما آیا انتظار دارید تنها با چند خط بیانیه، نقض حقوق بشر در ایران پایان یابد؟
توجه به نقض بارز و روشن حقوق بشر در کشورها البته تحسینبرانگیز است و محکوم کردن آن نیز مایهی شادی مدافعان حقوق بشر، اما سازمان ملل متحد باید برای الزامآور شدن قطعنامههای حقوق بشری خود تدبیری بیاندیشید. 60 سال پیش که منشور UN را مینوشتند، ترس و هراس جنگ بر دنیا سایه افکنده بود و از برای همین “امنیت” مهمترین تکلیف سازمان ملل قرار داده شد و نوک پیکان ابزارهای بازدارنده نیز به سوی ناقضان امنیت جهانی نشانه رفت. اکنون اما باید در سرمشقهای سازمان ملل یک بازنگری بنیادین رخ دهد و در این بازنگری UN به بزرگترین و قدرترین پاسدار حقوق بشر و حقوق شهروندی مردم گوشه گوشهی جهان تغییر جایگاه دهد. این دگرگونی در اهداف سازمان ملل البته باید همراه شود با تراشیدن ابزارهایی سختتر که بتواند اعضای ناآرام و عصیان زدهی جامعهی جهانی را سر جای خود نشاند. آن گاه دیگر هیچ کس در هیچ کجای دنیا جسارت آن را ندارد که اسناد سازمان ملل را به “کاغذ پاره” تشبیه کند و بگوید: “آن قدر قطعنامه بدهند که قطعنامهدونشان پاره شود”. آیا زمان تنبیه راستین “یاغیها” هنوز نرسیده است؟