کافی نیست!‏

ساسان آقایی
ساسان آقایی

با محمود احمدی‌نژاد هم می‌توان موافق بود اما تنها در یک چیز، در این سخن که “ساز و کار سازمان ملل پوسیده ‏است و باید دگرگون شود”. او بارها مهم‌ترین سازمان جهانی را به چالش کشیده و از “ناکارآمدی” آن سخن گفته و ‏امروز می‌توان اوج این ناکارآمدی را در بی‌توجهی آشکار حکومت ایران به بدیهی‌ترین موازین جهانی و حقوق ‏بشری دید که اگر‎ UN‎‏ قدرت اجرایی “الزام آوری” داشت، آن گاه تنبیه حکومت‌های چنین “خودسر” نیز کارگر ‏می‌افتاد‎.‎

اکنون یک هفته از مصوبه‌ی کمیته ی سوم سازمان ملل مشهور به “کمیته‌ی حقوق بشر” می‌گذرد. در این سند ‏رسمی سازمان ملل متحد که با کوشش بسیار کشورهای پشتیبان حقوق بشر به دست آمد، حاکمیت ایران به دلیل ‏‏”شکنجه‌ی بی‌رحمانه‌ی بازداشت شدگان، اعدام نوجوانان، سنگسار، سرکوب خشونت‌بار خواسته‌های زنان، مبارزه ‏با آزادی مذهب و عقیده و تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی، به ویژه جامعه‌ی بهایی” محکوم شده است. این سند، پیش ‏زمینه‌ی مصوبه‌ی دیگری در ماه آینده خواهد بود که در شورای عمومی سازمان ملل به رای گذاشته می‌شود و به ‏این ترتیب به شکلی رسمی و قانونی، سازمان ملل چونان مهم‌ترین نهاد جهانی و قدرت‌مند ترین آن‌ها، حاکمیت ‏ایران را “ناقض حقوق بشر” شناخته و پایان دادن به این “جنایت” را درخواست می‌کند. دستگاه قدرت ایران اما از ‏این اقدام سازمان ملل “خشگمین” می‌شود. روشن است که نتیجه‌ی خشم هم عقلانی نیست و چند روز پس از ‏بیانیه‌ی کمیته‌ی سوم سازمان ملل، ده نفر را در ایران اعدام می‌کنند،خبرهایی انتشار می‌یابد که نشان‌دهنده‌ی تداوم ‏اعدام نوجوانان است و همزمان، سخن‌گویان دولت ایران هم سند کمیته‌ی سوم را “سیاسی، تبلیغاتی و فاقد ‏مشروعیت” می‌خوانند‎.‎

مشکل به احتمال یقین از ناقضان حقوق بشر نیست که کار خود نه تنها در ایران که در دیگر حکومت‌های توتالیتر ‏نیز پر‌و‌پیمان‌تر ادامه می‌دهند. مشکل حقوق بشر باز می‌گردد به پاسدارانش و در رتبه‌ی نخست مهم‌ترین نهاد ‏جهانی که نمی‌تواند اعضای خودسر، بی‌توجه و متخلف خود را تنبیه و مجازات متناسب با جرم کند. اگر دستگاه ‏‏”سازمان یافته”‌ی نقض حقوق بشر در ایران چنان جسارت یافته که یک سند رسمی و قانونی و جهانی را به هیچ ‏کجایش هم نگیرد، تجارب پیشین را در نظر دارد. ایران در سی سال گذشته نه تنها بارها با واکنش و انتقاد ‏سازمان‌های جهانی مدافع حقوق بشر دست به گربیان بوده که در سال 2003 و 2007 نیز با بیانیه‌هایی مشابه در ‏سازمان ملل ناقض حقوق بشر شناخته شده اما آیا انتظار دارید تنها با چند خط بیانیه، نقض حقوق بشر در ایران ‏پایان یابد؟

توجه به نقض بارز و روشن حقوق بشر در کشورها البته تحسین‌برانگیز است و محکوم کردن آن نیز مایه‌ی شادی ‏مدافعان حقوق بشر، اما سازمان ملل متحد باید برای الزام‌آور شدن قطعنامه‌های حقوق بشری خود تدبیری ‏بیاندیشید. 60 سال پیش که منشور‎ UN ‎را می‌نوشتند، ترس و هراس جنگ بر دنیا سایه افکنده بود و از برای ‏همین “امنیت” مهم‌ترین تکلیف سازمان ملل قرار داده شد و نوک پیکان ابزارهای بازدارنده نیز به سوی ناقضان ‏امنیت جهانی نشانه رفت. اکنون اما باید در سرمشق‌های سازمان ملل یک بازنگری بنیادین رخ دهد و در این ‏بازنگری‎ UN ‎به بزرگ‌ترین و قدرترین پاسدار حقوق بشر و حقوق شهروندی مردم گوشه گوشه‌ی جهان تغییر ‏جایگاه دهد. این دگرگونی در اهداف سازمان ملل البته باید همراه شود با تراشیدن ابزارهایی سخت‌تر که بتواند ‏اعضای ناآرام و عصیان زده‌ی جامعه‌ی جهانی را سر جای خود نشاند. آن گاه دیگر هیچ کس در هیچ کجای دنیا ‏جسارت آن را ندارد که اسناد سازمان ملل را به “کاغذ پاره” تشبیه کند و بگوید: “آن قدر قطعنامه بدهند که ‏قطعنامه‌دون‌شان پاره شود”. آیا زمان تنبیه راستین “یاغی‌ها” هنوز نرسیده است؟