شیخ عزالدین

کاوه قریشی
کاوه قریشی

شصت و هفت سال پیش هنگامی که به عضویت جمعیت احیای کرد (کومله ژ.ک) درآمد شاید فکر نمی کرد درست زمانی چشم از جهان فرو می بندد که ایران و کردستان او، خاورمیانه و جهان پیرامونش آبستن تغییراتی می شود که موج چهارم تحولات منطقه در یک قرن اخیر رابه بار می آورد.  او یحتمل نمی دانست عمر یاری اش نمی دهد دنیایی را که بیش از نیم قرن سودای ساختنش را  در سر داشت با چشمان خود ببیند. آنچه اما او تا واپسین لحظات زندگی اش بدان وفادار ماند، تحقق امر رهایی بخشی در هر دو حوزه دین و سیاست بود.

او ماموستا شیخ عزالدین حسینی است؛ روحانی برجسته کردی که در شامگاه پنجشنبه 21 بهمن ماه بعد از بیست دوری از ایران، در بیمارستان آکادمیسکای شهر اوپسالای کشور سوئد چشم از جهان فرو بست. او در سال 1322 به عضویت جمعیت احیای کردستان درآمد. بعدها در جریان تاسیس جمهوری کردستان در مهاباد در سال ۱۳۲۴ و سپس در جریان مبارزات جنبش سیاسی کردستان در سالهای بعد از آن، فعالانه شرکت کرد.

فعالیت های سیاسی کردها در ایران به ویژه در طول سه دهه گذشته دارای شکلی یکدست نبوده، امااین فعالیت ها علیرغم تفاوت های شکلی نزد صاحب نظران رویهمرفته در امر  کلی جنبش کردستان جمع بندی شده است. شیخ عزالدین حسینی را می شود  یکی از نمادهایی نامید که این امر کلی، حول آنها شکل گرفته است. قریب به تمامی گروه های کرد، از حامیان گفتمان چپ گرفته تا گفتمان ناسیونالیزم، از گفتمان مذهب تا روشنفکری و این اواخر حقوق بشر همه و همه، حسب بافت اجتماعی کردستان که به تبع دیگر جوامع همجوار تاحدودی مذهبی بوده، شیخ را به عنوان رهبر معنوی و مذهبی جامعه خود پذیرفته اند.

رهبران معنوی و مذهبی پیش از هر چیز اعتبار، جایگاه و مشروعیت خود را از وجه کاریزماتیک شان به دست می آورند. در نظریه های علوم اجتماعی و به ویژه در اندیشه ماکس وبر، رهبری کاریزماتیک یا رهبری مبتنی‌بر جاذبه استثنایی، به‌گونه‌ای از رهبری گفته می‌شود که دارای قدرت و توانایی الهام‌بخشی به پیروان باشد؛ آنهم در حالی که توانایی‌هاصرفااز نیروی شخصیت و تعهد فرد سرچشمه گرفته باشد. پایگاه و جایگاه شیخ عزالدین حسینی اما در میان سایر رهبران معنوی منطقه، بیش از آنکه مدیون خصوصیت کاریزماتیک وی باشد، ماحصل نوع نگرش او به مقوله دین وسیاست است.

 

جمهوری اسلامی

او از جمله معدود روحانیون و مردان دین در کردستان و حتی سراسر ایران بود که عمیقا به اندیشه جدایی دین از دولت باور داشت. ماموستا حسینی به ویژه در سالهای اوایل شکل گیری جمهوری اسلامی، به دفعات ارتجاع، جمود فکری و سیاسی و تعصبات خشک مذهبی را محکوم کرد. در کشاش مباحث مطرح شده حول نقش”اسلام” در شکل گیری  نظام سیاسی ایران، از کردهای مقیم مرکز و سایر مردم ایران دعوت کرد با سایر احزاب و گروههای مترقی دست بدست هم دهند و نگذارند عده ای، از اختلاف مذهبی برای تفرقه میان آنها استفاده کنند: “مذهب باید برای ما سعادت همراه آورد. مذهبی که مردم را استثمار کند و یا رودر روی هم قرار دهد، مذهبی الهی نیست.” ؛ عقیده ای که او بیش از سی سال بعد نیز بدان وفادار ماند و بر آن تاکید کرد.

گفته می شود شیخ عزالدین در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی و پس آن یکی از حامیان احزاب سیاسی سکولار و به ویژه چپ ها در کردستان بوده است. این حمایت ها تا جایی پیش رفت که بسیاری او را “کافر”، “ملحد” و”محارب” خواندند. شیخ هر چند بارها به تشریح دلایل حمایت خود از گروه های سکولار و اندیشه جدایی دین از دولت پرداخته بود، اما در این اواخر و در یکی از آخرین مصاحبه های خود که با برنامه به “عبارت دیگر” تلویزیون بی بی سی انجام داد، در برابر این پرسش گفت: “آنچه آنروزها برای ما اهمیت داشت مساله حقوق مردم کردستان بود نه گرایش های مذهبی آنها.”

اسلام در اندیشه این روحانی ایرانی به معنای واقعی خود یعنی اعتقاد به خدا، روز آخرت و مردم داری و عبادت فردی بود. او با تاکید بر اندیشه “جدایی دین از دولت”، وظیفه دین را رسیدگی به امور معنوی زندگی شهروندان می دانست نه دخالت در امورات سیاسی.

شیخ همواره “جمهوری اسلامی اثنا عشری ولایت فقیه” را مورد انتقاد قرار می داد. او اخیرا در همین راستا یک بار دیگر تاکید کرد: “وقتی که می گویند جمهوری اسلامی، خود به خود تمامی غیر مسلمان ها را خارج کرده اند، وقتی بر شیعه اثنی عشری تاکید می کند بخشی از مسلمانان یعنی اهل تسنن را نادیده گرفته و وقتی ولایت فقیه مطرح می شود یعنی حتی آندسته از اهل تشیع را نیز که اعتقادی به این اصل ندارد خارج کرده اند” ؛ شاید به همین دلیل باشد که او از رای دادن در رفراندوم جمهوری اسلامی به دلیل آنچه “روشن نبودن محتوای جمهوری اسلامی” می نامید، خودداری کرد.

او بر این باور بود که ظهور محمد پیامبر اسلام که خود را خاتم الانبیا خوانده به این معنی است که سطح دانش بشری به جایی رسیده که دیگر نیازی به نبی و راهنما ندارد. شیخ پیشرفتهای کنونی جهان را خواست خدا در راستای تکامل بشری ارزیابی می کرد.

 

زنان

از جمله دیگر شاخصه های اندیشه این روحانی کرد می توان به نگاه وی به نقش و جایگاه زنان در فقه اسلام و جامعه اشاره کرد. حقوق زنان با مردان در نزد وی  برابر است.  به این معنی که زنان باید این اجازه را داشته باشد که به مانند مردها مراحل تکامل خود را طی کنند. شیخ، “قیمومت” بر زنان و “استثمار” آنان از سوی مردها را منتفی اعلام می کرد و در مورد پاره ای از آیات و احادیث کتاب آسمانی مسلمانها که مورد انتقاد بسیاری از فعالین حوزه زنان است می گفت: “آیات قرآنی تابع شرایط زمان و مکان است”. به باور او برای مثال، آندسته از احکام فقهی که شهادت یک زن بر یک موضوع خاص راناکافی می دانند، در زمان و شرایطی صادر شده است که زنان از جامعه دور بوده اند.

ماموستان عزالدین حسینی در جریان انقلاب ایران  در سال ۱۳۵۷ یکی از رهبران قیام و تظاهرات علیه رژیم شاه  در کردستان  بود. درجریان سالهای منتهی به انقلاب ایران بسیار تلاش کرد تا مسئله کردستان به شیوه صلح آمیز به نتیجه برسد. او بارها با رهبران حکومت دیدار و گفتگو کرد. در همان سال ۱۳۵۸ در قم با خمینی ملاقات کرد و در تهران با آقای مهدی بازرگان نخست وزیر و مقامات دیگر حکومتی به گفتگو و مذاکره پرداخت؛ نشست ها و مذاکراتی که هیچ وقت به نتیجه نرسید و از آن پس وی ایران را ترک کرد تا بدین ترتیب از ایفای نقش مستقیم در حوزه سیاست عملی کناره گیری کند.

 

جنبش سبز

شاید بشود از جمله آخرین اظهارات سیاسی وی به ایده هایی اشاره کرد که در همان مصاحبه تلویزیون بی بی سی مطرح شد. او در مورد تحولات اخیر ایران و جنبش سبز و رهبران آن با صراحت گفت: “تا زمانی که آقایان موسوی و کروبی از درون نظام جمهوری اسلامی بر نگرش اصلاحی خود اصرار بورزند، حرکت آنها نا تمام خواهند ماند. چراکه جمهوری اسلامی توانایی رهبری یک جامعه سکولار را نخواهد داشت.

این روحانی ایرانی معتقد بود جامعه ایران زمانی قادر به تغییر خواهد بود که مردم از طریق کسب آگاهی از لایه های پایین اجتماع دست به تغییر بزنند؛ در غیر این صورت هر انقلاب و تغییری منجر به ظهور مجدد دیکتاتوری خواهد شد. او اعتصاب عمومی مردم کردستان در اعتراض به اجرای احکام اعدام پنج فعال سیاسی کرد را در اردیبهشت ماه مثال بارز آگاهی اجتماعی و تلاش برای تغییر از درون جامعه خواند.

 

مذهب در کردستان

این روشنگر دینی کرد، بارها نقل کرده است که در یکی از میتنینگ های سیاسی در شهر مهاباد عده ای پرچم”سبز” علم کرده اند، پرچمی که به زعم وی با دین اسلام تداعی می شده است. شیخ اما به گفته خودش از آنها خواسته پرچمشان را بردارند و به مسجد ببرند. چراکه “ما در مسجد مسلمانیم و در خیابان شهروند سیاسی.”

به اعتقاد بسیاری گفتمان مذهب متفاوت با آنچه در دیگر مناطق سنی نشین ایران رایج است، در کردستان دارای پایگاه چندانی نیست. در طول سی سال گذشته در این منطقه شاهد کمترین تحرکات دینی و مذهبی افراطی بوده ایم. تنها گروه اسلام گرای نسبتا با نفوذ در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی در کردستان، گروه “مکتب قرآن” به رهبری احمد مفتی زاده بود. این گروه عملا بعد از مرگ رهبر آن در سال 71 به دو دسته تقسم شده و آنطور که از پیداست فعالیتهای خود را به عرصه های اجتماعی محدود کرده اند. در همین سالها به علت همجواری با کردستان عراق که به نوعی تحت تاثیر جامعه بی ثبات مرکز آن کشور به پایگاهی حداقلی برای اسلامی سیاسی منطقه تبدیل شده، شاهد تحرکات عده ای از افراطی های اسلامی در کردستان ایران نیز بوده ایم؛ تحرکاتی که هیچگاه نتوانسته به پایگاه  قدرتمندی در میان علمای منطقه و مردم تبدیل شود.

رشد سکولاریزم در سیاست و اشاعه آن به بدنه اجتماعی کردستان، تا حدود زیادی مدیون تلاش های روشنگرانه شیخ عزالدین حسینی در سالهای اول انقلاب و جمع زیادی از شاگردان وی در سالهای اخیر بوده است. شاید به همین دلیل است که مذهب اینک نزد عموم مردم کردستان بر طبق مراد شیخ، تنها وظیفه ای که دارد “رسیدگی به امور معنوی زندگی شهروندان”  است نه دخالت در امر سیاسی.