انتخاب کردان یعنی مبارزه با انتخابات آزاد

نویسنده

ahmadshirzad768.jpg

حسین محمدی ‏

به دنبال طرح نام محمد خاتمی از سوی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به عنوان کاندیدای ‏مطلوب انتخابات دهم، بحث های زیادی له و علیه او مطرح شده است. برای روشن شدن برخی از این مسایل ‏با احمد شیرزاد، نماینده اصفهان در مجلس ششم و عضو شورای مرکزی حزب مشارکت به گفت و گو نشسته ‏ایم.شیرزاد بر این باور است که‎ ‎‏”در حوزه انتخاب سیاسی ما نمی توانیم بین فرشتگان انتخاب کنیم، باید بین ‏انسان های معمولی که در جامعه پرورش یافته اند و بهترین پرورش یافتگان سیاسی در جامعه هستند انتخاب ‏کنیم.” متن این مصاحبه در پی می اید.‏


‎ ‎آقای شیرزاد، شما به عنوان یک فعال سیاسی نظرتان درباره ورود آقای خاتمی به عرصه ‏انتخابات چیست؟‎ ‎

من به شخصه طرفدار ورود آقای خاتمی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری هستم. البته با این امید که ‏استقبالی در سطح عموم مردم و همچنین نخبگان وجود داشته باشد.‏


‎ ‎یعنی همین استقبال برای حضور آقای خاتمی کافی است؟‎ ‎

طبیعتا اگر این استقبال و گرایش در حد کافی باشد، هم آقای خاتمی برای ورود مصمم تر خواهد بود و هم ‏شرایط برای اینکه ایشان بتوانند کار بکنند، مهیاتر خواهد بود. برای همین ما درصددیم با ایجاد فضا و عطش ‏مناسب در جامعه، شرایط را برای حضور ایشان فراهم کنیم.‏


‎ ‎فکر می کنید دلیل اینکه با وجود اعلام حمایت جبهه مشارکت وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ‏از حضور آقای خاتمی، در سطح جامعه انگیزه زیادی ـ یا به آن شدتی که مدنظر بود ـ برای حمایت از آقای ‏خاتمی وجود ندارد، چیست؟‎ ‎

البته الان این مورد نمی توان قضاوت کرد. گرچه موافقت ها و مخالفت ها بوده، ولی در سال 76 هم اتفاقی ‏شبیه این افتاد. یعنی در آن موقع هم نوعی دل زدگی از اقدامات انحصاری جناح انحصارگرا و تمامیت خواه ‏وجود داشت. یک نوع زدگی و خستگی. به دلیل همین خستگی بود که جامعه نسبت به گفتمان آقای خاتمی ‏استقبال قابل توجهی نشان داد. الان هم تا زمان انتخابات فاصله زمانی زیادی هست. البته من نمی خواهم دچار ‏خوش بینی غیرواقعی بشوم و بگویم آقای خاتمی حتما انتخاب خواهد شد، اما دلیلی هم ندارد که دچار بدبینی ‏باشیم و فکر کنیم جامعه همواره نسبت به مسایل بی تفاوت خواهد بود. یعنی جامعه نسبت به ناکارآمدی ها به ‏طور حتم واکنش نشان خواهد داد. ‏


‎ ‎کمی به بحث درباره امکان حضور آقای خاتمی در انتخابات برسیم. در این زمینه شاید بتوان سه ‏مورد اصلی را شناسایی کرد. اولین مورد را می توان به مخالفت طبقات فوقانی قدرت نسبت داد. فکر می کنید ‏با توجه به تهدیدهایی که صورت گرفته امکان ردصلاحیت آقای خاتمی توسط شورای نگهبان و یا فرستادن ‏پیغام هایی مبنی بر عدم حضور در انتخابات ـ همچون پیغام هایی که برای مهندس موسوی فرستاده شد ـ وجود ‏دارد؟‎ ‎

منتفی نیست؛منتها اگر این اتفاق بیفتد پیش بینی همه ما این است که آقای خاتمی به عرصه نخواهد آمد. اگر ‏ردصلاحیت شود که کاری نمی تواند بکند. اگر هم پیغام بیاید، به احتمال زیاد به آن پیغام ترتیب اثر می دهد ‏ولی در هر دو حال یک مساله روشن خواهد شد و آن اینکه راه برای هر گزینه خارج از جناح راست برای ‏ورود به حکومت بسته است. اگر این مساله آشکار شود،اشکالی ندارد.اما اگر آقای خاتمی نیاید، این پیام ‏آشکار نخواهد شد. ‏


‎ ‎یعنی شما معتقدید که ورود آقای خاتمی،در صورتی که هر یک از این دو اتفاق بیفتدهم مفید به ‏فایده خواهد بود؟‎ ‎

بله. اگر از طرف اصلاح طلبان یک کاندیدای جدی و قادر به رقابت در عرصه نباشد، جناح مقابل میگوید ‏مشکلی نبود. مثلا اگر خود آقای خاتمی نیاید بعدها خواهند گفت که مشکلی نبود، خود ایشان نیامدند. ولی اگر ‏آقای خاتمی بیاید و بعدها به هر دلیلی مشکل ومانعی در راه او ایجادشود معنای آن این خواهد بود که جناح ‏حاکم هیچ گزینه خارج از آن جناح را نمی تواند تحمل کند و به شکل های مختلف با آن مخالفت خواهد کرد. ‏اگر این آشکار بشود خیلی بهتر از این است که آشکار نشود و بگویند خودشان نیامدند.‏


‎ ‎فکر نمی کنید در صورت ورود آقای خاتمی، هزینه های ردصلاحیت بالا باشد؟‎ ‎

قطعا همین طور است، اما من پا را در تحلیل فراتر از این گذاشتم و با این فرض جلو آمدم که بخواهند این ‏هزینه را ـ که کم هم نیست و نمی شود به راحتی هم آن را پرداخت کرد ـ بپردازند. ‏


‎ ‎بحث دیگر بحث استقبال مردم و نخبگان از آقای خاتمی است. بحثی که به نوعی به کارآمدی و ‏کارکرد آقای خاتمی و اصلاح طلبان در هشت سال اصلاح طلبان هم مربوط می شود. این مساله و سوال ‏وجود دارد که آقای خاتمی و مجموعه اصلاح طلبان در هشت سال اصلاحات چه کردند و الان چه می توانند ‏بکنند.‏‎ ‎

ما بعد از اینکه دولت آقای احمدی نژاد سرکار آمد و همچنین در اواخر دولت آقای خاتمی، با این سوال از ‏سوی مردم و نخبگان مواجه بودیم که ما چه کردیم. ولی من فکر می کنم دولت نهم همه ما را روسفید کرد. ‏البته این به این معنا نیست که عملکرد اصلاح طلبان قابل نقد نیست،قطعا نقدهایی وارد است، منتها می خواهم ‏این را عرض کنم که اصلاح طلبان حداقل به نوعی عمل می کردند که می شد آن ها را نقد کرد و پرسید چرا ‏چنین کردند و چرا چنان نکردند؛اما عملکرد دولت نهم و مجموعه اصول گرایان از حوزه نقد خارج است. ‏یعنی غیرقابل دفاع و نقد است. فکر می کنم تفاوت بسیار زیادی هست و خود همین تفاوت یک مساله مهم ‏برای بازگشت اصلاح طلبان به قدرت در ذهن جامعه ایجاد می کند. البته من اذعان می کنم که پاسخی به ‏نقدها ندادم، فقط خواستم به یک واقعیت اشاره کنم. در حوزه انتخاب سیاسی ما بین فرشتگان نمی توانیم ‏انتخاب کنیم،بین الهه های قدرت و سیاست نمیتوانیم انتخاب کنیم. ما باید بین انسان های معمولی که در جامعه ‏پرورش یافته اند و بهترین پرورش یافتگان سیاسی در جامعه هستند انتخاب کنیم. ‏


‎ ‎یعنی گزینه بهتری نسبت به افراد فعلی وجود ندارد؟‎ ‎

اگر کسی بخواهد فرض کند استعدادهای بسیار شگفت انگیز در جامعه وجود دارد فکر می کنم کمی دور از ‏واقعیت است. بعید می دانم کسی استعدادهای بسیار بالا داشته و هیچ گونه نمود و نشانه ای در جامعه نداشته ‏باشد. طبعا این افراد از دسته عافیت طلبانی هستند که وقتی بر سر کار بیایند به درد نمی خورند. بنابراین باید ‏پذیرفت مجموعه پتانسیل جامعه سیاسی ایران همین است و باید بین گزینه های موجود انتخاب کنیم. در این ‏میان جناح اصول گرا نه تنها بی اخلاقی خود را دـعرصه های انتخاباتی نشان داد – من مجموعه راعرض می ‏کنم، شاید تک چهره هایی باشند که عملکردقابل دفاع تری داشته باشند ـ ولی به طور کلی هم حامیان دولت و ‏هم دیگر طیف های اصول گرا در رضایت دادن به انتخابات ردصلاحیتی، مسوولند و هیچ کدام نمی توانند ‏مسوولیت خود را فراموش کنند. جناح اصول گرا علاوه بر بی اخلاقی سیاسی و گرفتن قدرت به قیمت حذف ‏دیگران و استفاده نامشروع از ابزارهای قانونی و غیرقانونی، ناکارآمدی خودرا هم در این مدت نشان داده ‏است. البه این هم طبیعی است. چون وقتی جناحی نخواهد رقابت را در مدیریت وارد کند، بی کفایت ها را ‏پرورش خواهد داد. الان در سال چهارم دولت آقای احمدی نژاد، تغییر و تحولات مدیران و ناکارآمدی ها، به ‏مدیران رده پایین هم رسیده است. ‏


‎ ‎به هر حال این بحث ها درباره ناکارآمدی دولت و مسایل دیگر، نوعی بحث سلبی است. یعنی آقای ‏خاتمی بیاید تا فقط اصول گرایان نباشند. هنوز هیچ بحث ایجابی برای حضور آقای خاتمی وجود ندارد. بحث ‏هایی مثل اختیارات آقای خاتمی و عملکرد وی در هشت ساله حکومت و واکنش ها به مشکلات و …. بی ‏پاسخ اند. عملکرد هشت ساله دولت اصلاحات هنوز پیش چشم ماست. چه دلیلی دارد هنوز ما روی گزینه ‏خاتمی پافشاری کنیم؟‎ ‎

ما نقدهای بسیاری می توانیم به آقای خاتمی وارد کنیم، طبیعی است که مثلا می توان به دولت مصدق یا هر ‏آزادی خواه دیگری هم نقد وارد کرد. ولی الان که نگاه می کنیم مزیت هشت ساله اصلاحات بر دولت اصول ‏گرایان، نه تنها در شعارهای انسانی، بلکه در کارآمدی هم بسیار مشخص است. این نکته بسیار مهمی است. ‏ما نباید فراموش کنیم که مخالفان اصلاحات همواره بر این نکته انگشت می گذاشتند که شما فقط شعارهای ‏قشنگ می دهید، اما عرضه اداره جامعه را ندارید. الان اصول گرایان همه قدرت را در دست دارند، همه ‏مخالفان خود را بی هیچ شرم و حیایی از حضور در رقابت محروم کرده اند. تمام عوامل بحرانی پیرامون ما ‏هم به نفع ما شده همانند قیمت نفت. با همه این شرایط برای تامین مایحتاج روزانه و مسایلی که برایشان برنامه ‏هم وجود داشت، مثل برق و آب و گاز و بنزین و سوخت…با مشکل رو به رو هستیم، همه چیز به هم ریخته. ‏مساله کارآمدی، مساله ای اساسی است.‏


‎ ‎یعنی شما دولت اصلاحات را کارآمدتر می دانید؟‎ ‎

بله. اگر در این شرایط انتخابی از طرف جامعه نسبت به اصلاح طلبان صورت بگیرد، این “نه” به اصول ‏گرایان نیست، ترجیح است برای بهبود زندگی خود جامعه. اما اگر این انتخاب صورت نگیرد و جامعه به هر ‏دلیل و شکلی اصول گرایان را انتخاب کند ما مشکلی نداریم و می پذیریم. ولی اگر واقعا در یک انتخابات ‏آزاد، جامعه به اصلاح طلبان رای دهد، این “نه” به اصول گرایان و انتخاب یک چهره ناشناخته نیست، بلکه ‏ترجیح عملکرد است.‏


‎ ‎خب گزینه های دیگر نمی توانند همین هدف را برآورده بکنند؟ مثلا دو چهره ای که این روزها ‏بسیار صحبت از آن ها می شود یعنی آقایان کروبی و نوری.‏‎ ‎

من نمی خواهم به اسم خاصی اشاره کنم. ولی کاندیدای اصلاح طلبان باید دو ویژگی اساسی داشته باشد. اول ‏اینکه نباید کاندیدای بازنده باشد. چون قطعا جناح حاکم بسیار راضی خواهد بود که اصلاح طلبان به عرصه ‏بیایند و به شکل نامطلوبی بازنده باشند. یعنی رقابتی که پیروزی آن ها را به خطر نیندازد…. ‏


‎ ‎به هر حال تضمین پیروزی آقای خاتمی راهم نمی توان داد.‏‎ ‎

بله، ولی باید کاندیدایی را انتخاب کنیم که از قبل احتمال شکستش خیلی زیاد نباشد. بنابراین فکر می کنیم برای ‏این کار آقای خاتمی این شرایط را دارد. البته پیشنهاد ما ـ یعنی دوستان مشارکت و مجاهدین انقلاب ـ این است ‏که اگر افراد دیگری هم از طیف اصلاح طلبان در صف رقابت قرار گرفتند، ما دست به سنجش افکار عمومی ‏بزنیم. به هر حال در انتخابات ریاست جمهوری، سنجش افکار عمومی راحت تر از انتخابات مجلس است. در ‏مورد افراد محدود و مشخص از طیف های مختلفی از مردم در گوشه و کنار کشور می توان نظرسنجی کرد ‏و با تقریب خوبی می توان گفت که چه کسی شانس پیروزی بیشتری دارد. ‏


‎ ‎و ویژگی دوم کاندیدای مطلوب شما چیست؟‎ ‎

ما باید نشان دهیم که می خواهیم با نظام و حاکمیت کشور تعامل کنیم. اگر ما بخواهیم گزینه هایی را انتخاب ‏کنیم که از ابتدا معنای آن دعوا باشد، اصولا طرفی نخواهیم بست. مبارزه انتخاباتی البته حق هر گروه سیاسی ‏است، اما اگر بنا بر این باشد که کاندیدایی معرفی کنیم که قادر به تعامل سازنده با مسوولان رده بالای کشور ‏نباشد، ما هیچ نتیجه ای از عمل سیاسی خود نخواهیم گرفت. بنابراین باید پیام تعامل داشته باشیم و نه پیام ‏دعوا. ‏


‎ ‎و با توجه به این دو مساله، کاندیدای مطلوب شما آقای خاتمی هستند؟‎ ‎

فکر می کنم با توجه به این دو مساله کاندیدایی مطلوب تر از آقای خاتمی نداریم. انتخاب آقای خاتمی به این ‏معناست که ما می خواهیم کشور را اداره کنیم، تغییرات مثبت ایجاد کنیم و در راه بهبود شرایط مردم قدم ‏برداریم و در این راه از تعامل با همه جناح های قدرت در جامعه هم ابایی نداریم. آقای خاتمی گزینه ای است ‏که این پیام را در خود دارد.‏


‎ ‎البته به نظر می رسد شما با توجه به شرایط آقای خاتمی این ویژگی ها را مدنظر قرار دادید. یعنی ‏آقای خاتمی در حال حاضر تنها گزینه اصلاح طلبان است که امکان و قابلیت اجماع را دارد.‏‎ ‎

به هر حال همه سنجش ها در سطح جامعه نشان می دهد که نسبت به آقای خاتمی اقبال بسیار خوبی وجود ‏دارد.‏


‎ ‎با همه این بحث هایی که شما کردید، باز یک نکته باقی می ماند. دوستانی که از آقای خاتمی ‏دعوت به حضور در انتخابات کرده اند، حتما برنامه خاصی هم مدنظر دارند برای اینکه مشکلات هشت سال ‏دولت اصلاحات به آن شکل به وجود نیاید. آیا واقعا فکری در این زمینه شده است؟‎ ‎

ما آقای خاتمی را با حداقل توقع می خواهیم بپذیریم. یعنی آقای خاتمی را به عنوان همان خاتمی که هست و ‏همه هم خوب می شناسیمش می خواهیم بپذیریم. یعنی نمی خواهیم از وی یک ایده آل و مجسمه بسازیم. با ‏همان مشی صادقانه. او هشت سال در یک سمت بسیار مهم بود و دروغ نگفت و عوام فریبی نکرد. طبیعتا ‏خاتمی 88 با خاتمی 76 متفاوت است. هم خود و هم یارانش مجموعه ای از تجربیات سیاسی را دارند. ما نمی ‏خواهیم هیچ تضمینی بدهیم. اما باید گفت یک دولت اصلاحات می تواند برای جامعه ایجاد فرصت کند. یعنی ‏در آینده مردم امکان حرکت به سمت ایران ابادو آزاد را خواهند داشت. ما نمی خواهیم هیچ تضمین اضافه ای ‏بدهیم. به یمن اشتباهات آقای احمدی نژاد و اصول گرایان امید به اصلاح طلبان بسیار بیشتر است. به هر حال ‏وقتی آقای کردان با آن وضعیت می آید، و برای ورود ایشان جشن می گیرند و حتی شخصی مثل آقای ناطق ‏هم از ایشان حمایت می کند، به هر حال باید دراین مورد پاسخگو باشند. اگر انتخابات، انتخاباتی آزاد و ‏عادلانه باشد، می توان گفت اقبال به اصلاح طلبان بسیار خوب خواهد بود.‏


‎ ‎با این صحبت ها استنباط شخصی من این است که اصلاح طلبان برنامه کلی و جامع برای ‏انتخابات ندارند. به نوعی در پی آنند تا با ورود و پیروزی آقای خاتمی از شر مشکلات روزمره رها شوند و ‏بعد به فکر تدوین برنامه باشند.‏‎ ‎

این طور نیست. فراموش نشود که سند چشم انداز بیست ساله ـ که البته نقدهایی هم به آن وارد است ـ توسط ‏اصلاح طلبان نوشته شده که در آن نظر همه کارشناسان لحاظ شده است. یا برنامه چهارم توسعه تقریبا همه آن ‏در مجلس ششم نوشته شد. ما فکر می کنیم بخش عمده مشکلات در دولت نهم ـ که البته در مجلس هفتم آغاز ‏شد ـ کنار گذاشتن این برنامه است. باید گفت سند چشم انداز نتیجه تجربه بیست ساله مدیران کشوربوده است. ‏این دولت هم می بینید که هر جایی آن برنامه را کنار گذاشت، شکست خورد. سرخط های اساسی اصلاح ‏طلبی هم در این مدت در کنگره ها و بیانیه های مختلف گروه های مختلف گفته شده است. در سیاست ‏خارجی، مساله هسته ای و … برنامه ها کاملا مشخص است. بنابراین با برداشت شما موافق نیستم. ما در سال ‏‏76 هم که این تشکیلات را نداشتیم ـ البته الان هم در سطح مطلوبی نیست ـ و تقریبا در حد صفر بود، برنامه ‏داشتیم. اماالان ما تشکل و انسجام بیشتری داریم، نیروهایمان را بهتر می شناسیم و شعارهایمان هم مشخص ‏است. ‏


‎ ‎بحث دیگری که شاید بتوان گفت مشکل بزرگی برای اصلاح طلبان است، بحث سلامت انتخابات ‏است. با توجه به اتفاقات مجلس هشتم، تا چه حد مردم می توانند به سالم ماندن آرای خود امیدوار ‏باشند؟‎ ‎

متاسفانه به دلیل وضعیت خاص وزارت کشور و سابقه نهادهای نظارتی، اوضاع خیلی نگران کننده است. ‏اولین مساله این است که ما فکر می کنیم حضور آقای کردان واقعا پیام مبارزه با انتخابات آزاد است. وی ‏گزینه مناسبی برای وزارت کشور نیست. سابقه وی نشان می دهد که به شدت جناحی عمل می کند و نمی ‏تواند نظرات سیاسی خود را کنار بگذارد. یعنی اولین مساله این است که ماباید سعی کنیم این مساله را جا ‏بیندازیم و سعی کنیم با تلاش سیاسی وی را از این سمت برداریم. اما حتی اگر آقای کردان هم کنار برود، باز ‏هم نمی توان تضمینی برای سلامت انتخابات داد. تنها چیزی که می تواند باعث بهتر شدن وضعیت باشد این ‏است که هرگاه بدنه اجتماعی حضور چشمگیری در عرصه داشته، وضع بهتر است. اما اگر انتخابات نزدیک ‏و سر به سری باشد، امکان دست بردن در آرا خواهد بود. ولی اگر همانند انتخابات 76 اقبال جامعه به یک ‏کاندیدا در سطح بالایی باشد، و اختلاف آرا هم زیاد باشد، فکر می کنم خیلی هم قادر به تغییر نتایج نیستند. این ‏بی عدالتی است و ما هم مقصر آن نیستیم. تنها راه این است که ما حضور همه جانبه داشته باشیم تا دستکاری ‏های جزیی موثر نباشد و دستکاری های کلی هم قابل اجرا نباشد. ‏