گزارش

نویسنده
یوسف محمدی

از سانسور متنفریم…

مراسم جشن هشتمین شب بازیگران تئاتر ایران شنبه گذشته با لغو پاسداشت بهمن مفید،گلایه های تئاتری ها از وضعیت نامعلوم نمایش و  اهدای جوایز عجیب به برگزیدگان بازیگری در سال گذشته، همراه شد.

دراین مراسم که با اجرای صدرالدین شجره و با حضور جمع زیادی ازاهالی هنرهای نمایشی  برگزار می شد سخنرانی تند بهزاد فراهانی  و دیگر هنرمندان تئاتری حاضر در سالن علیه سیاست های ممیزی وزارت ارشاد باعث تشویق حاضرین شد.

نخستین سخنران منتقد به حکومت رویا تیموریان بود. وی پیش از خواندن بیانیه در حرف های خود با اشاره به وضعیت دردناک تئاتر در ماه های اخیر گفت: خوشحالم در تئاتر و با تئاتری‌های عزیز هستم. آنچه امشب ناراحتم کرد این است که سال‌های سال است، غصه‌های ما همین است و همین غصه‌ها انگیزه‌های ما را قوی می‌کند. اقتصاد تئاتر ضعیف است، اما شعور، آگاهی و خلاقیتش بارها از کارهای تصویری بیشتر است. مراقب این آگاهی، شعور و خلاقیت باشید که به بیراهه نرود.

 سپس شهره سلطانی بیانیه‌ی هیأت داوران هشتمین شب بازیگر را ارایه کرد. در بخش هایی ازاین بیانیه شدید الحن خطاب به مدیران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران آمده بود: سالی که از آن گذر کردیم سالی تلخ و ناهنجار بود. کژی و ناروایی حکم روایان جامعه تئاتر نه تنها برای ما دستاوردی نداشت، بلکه دستاوردهای سالان پیش قبیله تئاتر را به بازی گرفت و بر زیرکی و هوشمندی ما کاروانیان تئاتر به سخره خندید.ما استقلال هنر و استقلال تئاتر را می طلبیم! استقلالی که تولید تئاتر و اقتصاد تئاتر و امکانات اجرایی تئاتر را در اختیار خود داشته باشد.

اگر سپردن کار مردم به مردم در حاکمیت مردم مدار باور شدنی است و غشی در آن نیست کار ما را هم به خود ما واگذارید، تا اولاً هنر فرموده و از بالا دیکته شده از میدان هنر رخت بر بندد، ثانیاً تکیه بر هنر ملی و بومی که بنیادهای تئاتر جهانی را در فردای خویش دارد میدان دار صحنه های ما باشد و کمتر ریزه خوار سفره غریبان باشیم و کمی هم از دریای بی حد و مرز شعر و قصه و ترانه میهن بابرکتمان برخوردار شویم.

در بخش های دیگری از بیانیه آمده است:رزق و روزی خدادادی ما را به خود ما واگذارید تا بر اصل عدالت اجتماعی آن را تقسیم کنیم…در تمام تاریخ میهمان هر چه دهان گفتمان را دوختند، حرف اگر زدنی بود و اگر حرف دل بود در گوش هم به پچ پچ زمزمه کردیم …آخر سخن آن که از سانسور سالی که گذشت متنفریم. امکان معیشت و کار و پیکار را از ما ستانده اید. هنر مؤلف و خلاق را از ما گرفته اید. کارگاه‌های دکور و لباس و آهنگری را درهم کوفتند، آرشیوها را نابود کردند و نمی دانیم بر جای آن چه بر پا داشتند. سهمگین ترین پدیده آنجاست که کارکشتگان تآتر اگر به سن و سال نبوغ و کشف و خلق هنری در پنجاه سالگی برسند آنها را بیمه نمی کنند و حاشا به این مروت…

 سپس بهزاد فراهانی به صحنه رفت و درنقد اخبار منتشر شده از سوی دولت کودتایی ایران مبنی بر فروش قبرهای قطعه هنرمندان بهشت زهرا گفت:خبر بدی که دارم این است که اخیرا چهار میلیون تومان برای دفن مرده ما می‌گیرند. سپس او  با اشاره به لغو قسمتی از برنامه بزرگداشت‌ها گفت: امشب قرار بود از گروه هنر ملی تجلیل کنیم اما آقای جوانمرد در اعتراض به شرایط فعلی تئاتر دعوت ما را نپذیرفت. خانم نصرت پرتوی نخستین زن درام‌نویس ایران و همسر عباس جوانمرد است. او هم در ایران حضور ندارد، پیامی داده که در بولتن ما چاپ شده است. شهره سلطانی عزیز از این دو هنرمند و دیگر هنرمند عضو گروه هنر ملی که اجازه نداریم نامش را ببریم، فیلمی ساخته که اجازه پخش ندارد. البته دیگر مرد بزرگ گروه هنر ملی در جمع ما حاضر است. او کسی بود که ایستادن روی صحنه را به من یاد داد که چگونه از دست‌هایم استفاده کنم. چگونه روی صحنه راه بروم و … امیدوارم عمری طولانی داشته باشد. به امید روزی که بتواند برای ما “داش آکل”را بار دیگر بازی کند.

 الهام پاوه‌نژاد به نمایندگی از هیأت داوران مطالب کوتاهی را مطرح کرد، عدم امنیت شغلی،‌ بدهکاری به بازیگران، بیمه لرزان و مشکلات مالی بازیگران از دیگر نکاتی بود که پاوه‌نژاد به آنها اشاره کرد.

درپایان نیز به دلیل عدم واریز وجه مشخص وبی توجهی معاونت هنری  وزارت ارشاد به انجمن بازیگران، جوایز برگزیدگان عبارت بود از کارهای سفال و سرامیک،تابلوهای نقاشی و مجموعه‌هایی از کتاب های هنری .اتفاقی که باعث شگفتی همه میهمانان در سالن شد.