نهضت فیلم‌سازی شمقدری و بستگان

نویسنده
یوسف محمدی

» یادداشت

نگاهی به ادامه‌ی فعالیت‌‌های تیم سینمایی دولت احمدی‌نژاد

نقش و حضور تیم مدیریتی سینمایی دولت پیش، امروز در هر گوشه و کناری به چشم می‌خورد. روش مدیریتی‌شان با محدود کردن سینمای اجتماعی و به ایزوله بردن سینمای متفاوت توسط مسئولان جدید دنبال می‌شود و گروه سینمایی‌شان فعلا و حالا که به پروژه‌های فاخر چند میلیاردی مثل لاله دیگر دسترسی ندارند، با ساخت مستندهای ایدئولوژیک و تبلیغش به عنوان کارهای خاص و معترض خود را آماده‌ی حضور پررنگ‌تر در سینما می‌کند. جواد شمقدری با این‌که ظاهرا پست خود را واگذار کرده و رفته، اما هنوز سایه‌اش بر سر سینمای ایران برقرار است. مدیران محافظه‌کار دولت جدید، خواسته یا ناخواسته، راه او را رونویسی می‌کنند و موسسه‌ی فرزندش که با بودجه‌های دولتی اهدایی پدر ساخته شده، فیلم تولید می‌کند و نمایش می‌دهد و سعی دارد به سینمای از دست رفته‌ی ارزشی حیاتی دوباره ببخشد.

خبرگزاری فارس که وظیفه‌ی پوشش و تبلیغ این جنبش در حاشیه شکل گرفته و خواهان متن سینما را به عهده دارد، ویدئویی با استفاده از نظرات صد در صد مثبت جمعی از اهالی سینما درباره‌ی مستند جدید حسین شمقدری منتشر می‌کند. فرزندان قدیم و جدید سینمای اسلامی که از دولت نفس گرفته‌اند و شالوده و ساختارشان حتی وقتی فیلم سرگرم‌کننده می‌سازند از نگاه ایدئولوژیک تهی نمی‌شود، درباره‌ی مستندی به نام سی و سه سال سکوت حرف می‌زنند. مستندی که تم کهنه‌ای دارد و شبیه به داستان فرعی فیلم از کرخه تا راین، راوی پناهنده شدن جانباز جنگ ایران و عراق به کشور آلمان است؛ که این‌بار قرار است به جای سیلی زدن به گوش جانباز پناهنده، دوربین و میکروفن را به طرف‌ش بگیرد تا حرف‌ش را بزند. جانبازی که در همین تیزر کوتاه منتشر شده، کل نگاه و فکر فیلم را لو می‌دهد و رو به دوربین می‌گوید “ اگر احساس کنم حرف‌م به ضرر نظام است، سکوت می‌کنم!” مستند حسین شمقدری که به عنوان فیلمی فراجناحی معرفی شده، فیلمی که احمدی‌نژاد و هاشمی رفسنجانی را با هم می‌زند، با این‌که آلمان را کشوری بهتر از ایران معرفی می‌کند اما در نهایت نشانی ایران ِ خوب را از زبان شخصیت اول فیلم، به دهه‌ی طلایی شصت می‌برد؛ جایی که روح‌الله خمینی به مردم احترام می‌گذاشت و جانباز خواهان پاس‌داشت حالا این حرمت دریغ شده را در آلمان و آغوش پرفسور سمیعی جست‌وجو می‌کند.

برای بازخوانی این نگاه و پوشش تبلیغاتی عجیب یک مستند اکران نشده، باید کمی به عقب برگشت. به شکل‌گیری جریان فیلم‌سازان اسلامی و معتقد به نظام که با برگزاری جشنواره عمار آغاز شد و یکی از مهم‌ترین فرآورده‌های‌ش موسسه‌ای است به نام آرمان مدیا. موسسه‌ای که برجسته‌ترین کارگردان‌ش فرزند جوان‌سال و کم‌تجربه‌ی جواد شمقدری است که در همین زمان کم و کوتاه چند مستند ساخته که نمایش‌های مختلف داشته، جایزه‌های دولتی را یکی یکی برده و توسط صدا و سیما، منتقدان و سینماگران حکومتی و باقی رسانه‌های رسمی تبلیغ شده.

با این‌که جواد شمقدری در دوران مدیریت خود منکر کمک مالی و معنوی به بسته‌گان‌ش بود، اما بعد از پایان کارش، حداقل دو پرونده‌ی درشت از این کمک‌ها رو آمد و عمومی شد. ابتدا کمک مالی میلیاردی‌اش به برادرش، روح‌الله، که صرف ساخت فیلم‌های سینمایی سیاسی تبلیغاتی مثل پایان‌نامه شده بود و دومی اختصاص بودجه‌های میلیونی برای پروژه‌های مستند ساده و کم‌خرج به کارگردانی پسرش حسین. سیدمحمدمهدی طباطبایی‌نژاد، مدیر جدید مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که در همان روزها ابتدایی مدیریت‌ش بودجه‌ها و ریخت و پاش‌های مدیران قبلی را محاسبه کرده بود و جلو پرداخت بعضی از آن‌ها را گرفته بود، در مصاحبه‌ای درباره‌ی حسین شمقدری و پروژه‌ی مستندش می‌گوید: “پسر آقای شمقدری در مقام کارگردان، پروژه‌ای با هزینه ۹۰ میلیون تومان در مرکز گسترش داشت، اما از آنجا که طبق بررسی‌های کارشناسی و طبق تعریف ما در مرکز، او صلاحیت کارگردانی را نداشته، فعلا قراردادش معلق است. البته تهیه‌کننده ادعا کرده که فیلم در حال اتمام است و من هم گفتم باید شورای کارشناسی ما فیلم را ارزیابی کند. هرچند تا کنون 40 میلیون تومان پرداخت شده در حالی که کارگردان هیچ گونه تجربه فیلم‌سازی نداشته و روند انجام کار از یک مسیرکارشناسی نبوده است.”

این جریان که دلیل شکل‌گیری‌اش پرداختن به موضوعات و مضمون‌هایی‌ست که توسط نسل جدید کارگردان‌ها با بی‌توجهی روبه‌رو شده، سرچشمه‌اش به بیانات رهبری مبنی بر پرورش نسل جدید انقلابی در هنر می‌رسد. کمی بعد در بخش سینما بودجه‌ی شمقدری برای افتتاح جشنواره‌ی عمار از راه رسید. جشن‌واره‌ای که در هیاهوی سایت‌های ارزشی و بدون استقبال عمومی آغاز به کار کرد، برای خود پسوند مردمی را نظر گرفت و در اولین قدم، مضمون و تم پیشنهادی‌اش به علاقه‌مندان جوان سینما، ساخت فیلم‌هایی درباره‌ی مذاکرات هسته‌ای بود. سایت جشنواره که قرار است محل نطفه بستن نسل جدید کارگردان‌های اسلامی باشد، کاملا نگاه و خط مشی گرداننده‌گان‌ش را نشان می‌دهد و عریان می‌کند. سایتی که نظرات فرج‌الله سلحشور و وحید جلیلی را منعکس و از سینما و فیلم ساختن به عنوان “نهضت” یاد می‌کند و محصولات‌ پرافتخارش ویدئوکلیپ‌‌های حامد زمانی و مستندهای حسین شمقدری است.

جواد شمقدری نه به عنوان یک فرد، که به شکل یک جریان فکری، از ابتدا تا انتهای دولت احمدی‌نژاد مورد اعتماد و وثوق افراد بالاتر از رئیس دولت بود و حتی وقتی زمزمه‌های برکناری‌اش رسید و مدیر بالادست‌ش، صفارهرندی، کنار رفت؛ او بر جا ماند و به کارش ادامه داد. حالا این جریان فکری، خارج از دولت و در پیوند پنهان با حکومت، در ظاهر جشنواره‌های مردمی برگزارمی‌کند، مستندهای مستقل می‌سازد و سعی دارد با کنار هم قرار دادن حامیان رنگارنگ، از فیلمفارسی‌سازان خبره مثل فرح‌بخش و جیرانی تا منتقدان رسمی مثل فراستی و قادری و تکنسین‌های نظام نظیر بهروز افخمی و محمدحسین لطیفی، وجهه‌ای نو برای خود بسازد و در این راه، هم مجهز به بودجه‌های مخفی فرهنگی‌ست و هم اجازه‌ی عبور از خط قرمزهای تحمیلی را دارد و می‌تواند یک‌جا جانباز پناهنده را سوژه کند و جای دیگر در مستند میراث آلبرتا، فرار مغزها را که رهبری بارها منکر آن شده، تبدیل به مضمون فیلم‌ش بکند. شاید در نما و نقطه‌ی فعلی، این جریان بی‌اهمیت به نظر برسد و قدرت تاثیرگذاری نداشته باشد، اما یادآوری ساختن چهره‌هایی مثل کمال تبریزی و ابراهیم حاتمی‌کیا و مجید مجیدی، نشان می‌دهد که فتح دوباره‌ی سینما و ساختن مدینه‌ی فاضله‌ی انقلابی اسلامی دور از ذهن و ناشدنی‌ نیست. جایی که کارگردان‌های بی‌صلاحیت، مسلح به اعجاز اعتقاد و تعهد، بودجه‌های میلیونی می‌گیرند و سیاه مشق‌های‌شان را می‌سازند، تا پله پله به نوک قله و دست گرفتن پروژه‌های میلیاردی دولتی نظیر محمد-ساخته‌ی مجید مجیدی- برسند.

لینک‌ها:

نظرات منتقدان و سینماگران دولتی درباره‌ی مستند حسین شمقدری

سایت جشن‌واره‌ی عمار