جهان علیه تهران

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

بهمن می رسد. ماه انقلاب اسلامی. شعارهای انقلاب را حوادث روز، بعد از سی و سه سال تفسیر می کنند. استقلال: دلار درحال تبدیل شدن به پول رسمی کشور است؛ آنهم در سالی که رهبری سال “جهاد اقتصادی” خوانده بودش. آزادی: درهمین هفته دو رکورد جهانی دیگر بدست می آید: “رتبه ۱۷۵ام در میان ۱۷۹ کشور جهان از نظر آزادی مطبوعات ” و” اعدام بیش از ۶۰۰ نفر در سال”. و جمهوری اسلامی: “در بن بست اتمی گرفتار آمده”. چنانکه جهان می بیند و اشپیگل آن لاین می نویسد.

در روزهای بهمن ۱۳۵۷ در تهران فریادهای “ماهمه سرباز توایم خمینی” شنیده می شد، در بهمن امسال “جنبشی درون نظام وزیدن گرفته است” که جانشین “ امام خمینی” را نشانه دارد. سرداری دیگر از سرداران دوران گذشته که غلامعلی رجائی باشد، می آید تا سردار حسین علائی را در هجوم اوباش تنها نگذارد: “پچپچه های کوچه است که علنی می شود.” این دو سردار شاهد “مرگ هشت سردار سپاه در یک سال” اخیر بوده اند که همگی در دهه پنجم زندگی و بر اثر سکته و موارد نامعلوم به جهان دیگر رفته اند. هیچکس نمی داندسیستم امنیتی مخوف پایه ریزی شده توسط سعید امامی در حذف سرداران جنگ نقشی داشته است یانه، اما بروشنی می توان دست هائی که کنار گذاشتن هاشمی رفسنجانی از ریاست مجمع تشخیص را بار دیگر کلیدزده اند، دید.

در سالگرد دیگری ازانقلاب، تنها سید علی خامنه ای از گروه نخست رهبری باقی خواهد ماند و انبوه سردارانی که دوره اش کرده اند و از جنگیدن تنها رجز خواندن را می دانند.

در هفته اول ماه انقلاب، آخرین عربده کشی آنها کف می شود برآبهای خلیج فارس. فرمانده کل ارتش پس از مانور اخیر در تنگه هرمز فرموده بود ناوگان امریکا نباید دیگر به خلیج فارس بازگردد. کسی برای این حرف تره هم خرد نکرد.

دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا، در دیدارازعربستان سعودی می‌گوید: “اگر ایران بخواهد تنگه هرمز را ببندد کشورهای جهان اجازه این کار را نخواهند داد. در مورد تنگه هرمز، منافع همه جهان در این است که این تنگه‌‌ باز بماند و من مطمئنم، اگر هرگونه تهدیدی برای بستن آن صورت گیرد، جهان دست به دست خواهد داد و کاری خواهد کرد که این تنگه‌ باز بماند.”

لئون پانته‌تا، وزیر دفاع آمریکا، اعلام می کند: “ناو هواپیمابر «یو اس اس اینترپرایز» عازم خلیج فارس می شود و عبور آن از تنگه هرمز پیامی روشن به ایران است.”

وناوگان امریکا بازمی گردد، نه تنها با اینترپرایز، با ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن و پنج کشتی جنگی دیگر.تازه ناوگان فرانسه و انگلیس هم همراه آن می آیند تا ضامن تحریم نفت ایران و بازنگهداشتن تنگه هرمزباشند.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس می فرماید: “آمریکا جرات نداشت به تنهایی از تنگه هرمز عبور کند.” سرتیپ حسین سلامی، یکی از رجزخوانان، صورت مسله راپاک می کند: “ناوهای جنگی آمریکا سالیان درازی است که در خلیج فارس حضور دارند و تصمیم آمریکا برای اعزام ناوهای تازه، موضوع جدیدی نیست. باید اعزام ناوها را درهمین چارچوب دید.”
 علی اکبر صالحی هم که معلوم نیست سر پیاز است، ته پیاز است و یا وزیر خارجه، یکسره منکر همه هارت و پورتهای سرداران می شود:” ایران هرگز قصد بستن تنگه هرمز را نداشته است.” رزمایش یک ماهه در خلیج فارس هم بدنیا نیامده، می میرد.

همکاران ما در روز وضعیت را در یک تیتر خلاصه می کنند: تحریم نفتی، آرایش جنگی. یک روز بعد از ورود ناوگان های آمریکا، انگلسی و فرانسه به خلیج فارس “ائتلاف اروپا و آمریکا علیه جمهوری اسلامی” برگ برنده ای بر زمین می زند.اتحادیه اروپا نفت، بانک مرکزی، تجارت الماس، طلا و دیگر فلزات گرانبها با ایران را تحریم می کند.وزیران خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا، بر سر ممنوعیت هرگونه قرارداد جدید برای خرید یا انتقال نفت خام ایران به توافق می رسند. موافقت می کنند که همه دارایی‌های بانک مرکزی ایران را مسدود سازند، و هرگونه تجارت الماس، طلا و دیگر فلزهای گرانبها با بانک مرکزی ایران و دیگر ارگان‌های دولتی ایران را ممنوع می کنند.

دولت آمریکا تحریم های نفتی و بانکی اتحادیه اروپا را چنین می بیند: “گام محکمی در تلاش های جهانی برای افزایش فشار بیشتربرجمهوری اسلامی.” و بلافاصله وزارت خزانه داری امریکا بانک دولتی “تجارت” را در فهرست تحریم قرار می دهد. بانک تجارت در نقل و انتقال میلیون ها دلار برای کمک به برنامه هسته ای ایران دست داشته است.

“دیوید کوهن” یک مقام ارشد وزارت خزانه داری آمریکامی گوید: “در زمانی که بانک های جهان معاملات خود با ایران را قطع کرده اند و ارزش پول ایران بسرعت کم می شود، تحریم بانک تجارت یکی از آخرین راههای دسترسی ایران به سیستم مالی بین المللی را مسدود می کند.”

رئیس مجمع نفت ژاپن حرفش این است: “قادر به ادامه معامله با ایران نیستیم.” و خبر می رسد: “چین در سکوت واردات نفت از ایران را به نصف کاهش داده است”.

حتی ترک ها به دنبال جایگزینی برای نفت ایران هستند.مقامات توپراس، پالایشگاه مشهور ترکیه قصد دارند در گفت و گو با مقامات نفتی عربستان سعودی که در ماه جاری میلادی انجام می شود، دسترسی به منابع جایگزین نفت ایران تا تابستان سال جاری را موردبررسی قرار دهند.

در تهران دلار ریسمان پاره می کندو سکه به رکوردی تاریخی دست می یابد و از مرز یک میلیون تومان می گذرد: “خرید در بازار به یورو و دلار، اقتصاد ایران در آستانه فروپاشی”.

جواب های جمهوری اسلامی یاد آور، سخنان سعید صحاف در روزهای سقوط صدام حسین است. معلوم نیست پیمانکار بزرگ سردار رستم قاسمی که آمده بود تا توی دهان شرکت های نفتی جهان بزند، کجاست. اما بیانیه وزارتخانه متبوعه اش خواندنی است: “هیچ گونه خسارتی متوجه ایران نخواهد بود.” بیانیه وزارت خارجه تحریم‌های اتحادیه اروپا را “توجیه‌ناپذیر” می داند. و رامین مهمانپرست، سخنگوی این وزارت خانه مثل همیشه جوابی جز کلی گوئی ندارد: “اینها همه جنگ روانی است و این گونه اقدامات تنها باعث بدتر شدن اوضاع مربوط به پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران می‌شود.”

بهتر ازاین نمی شود کشور را بباد داد. هیزم خشک است برای تنور جنگ و پاس طلائی به اسرائیل. ودرست در روزهائی که “موسسه علوم و امنیت بین المللی” که یکی از مراکز پژوهش های راهبردی در عرصه امنیت و مسائل دفاعی است، در گزارش جدیدی با عنوان “سنجش واقعیت ها” می نویسد: “حکومت ایران در صورت اتخاذ تصمیم نهایی برای تولید سلاح هسته ای به مدت زمان کمتری برای تولید این تسلیحات نیاز دارد.”

این گزارش توسط چهار تن از صاحبنظران در امور خلع سلاح و امنیت بین المللی تنظیم شده است و به دعوت سرد کاترین اشتون از تهران برای انجام “مذاکرات بدون پیش‌شرط اتمی”، معنای تازه ای می بخشد، از شکست میانجی‌گری اخیر ترکیه و دل شستن کامل جامعه جهانی از رسیدن به توافق هسته‌ای با جمهوری اسلامی خبر می دهد.


درهفته نخست بهمن دیگری که همه تلخکامی بر باد رفتن آرمان های مردم ایران را زنده می کند، تصویر واقعی جامعه ایران بعد از سی و سه سال حکومت اسلامی چنین است که نشریه”مریدین” تحت عنوان “هنگام فروپاشی شاخه و شانه می کشد” می نویسد: “جمهوری اسلامی بدلیل محافظه کاری سازش ناپذیر، قوم و خویش پرستی بی سابقه و عملکرد های اقتصادی اشتباه، دارد از درون متلاشی می شود.حکومت ایران از یک سو تلاش می کند صدایش را بالا ببرد، در مقابل غرب و تحریم هایش شاخ و شانه بکشد و از سوی دیگر دورانی را تجربه می کند که هرگز از بعد از انقلاب خمینی، تجربه نکرده بود.نمای بیرونی که ایران تلاش می کند به نمایش بگذارد، کاملا متضاد با وضعیت داخلی آن کشور است. اظهارات غیر معتبر رئیس جمهور خستگی ناپذیر، محمود احمدی نژاد، علیه آمریکا، علیه استراتژی آمریکا در خاورمیانه، علیه متحدان آمریکا در منطقه و علیه نظام سرمایه داری، دیگر حتی دوستدارانش را هم متقاعد نمی کند، مثل کاسترو و چاوز. او در سفر اخیرش به آمریکای لاتین نتوانست به موفقیت هایی که در سفر های گذشته اش دست یافته بود، برسد و حتی کسانی چون هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا و کاسترو، رهبر کوبا نیز نشان دادند که دیگر با او توافق ندارند.”

 بر این اساس است که باراک اوباما رییس جمهوری امریکا ازعملکرد دولت خود در مورد اعمال تحریم‌های بین المللی علیه جمهوری اسلامی ایران دفاع می کند: “تحریم‌های بین‌المللی تحت رهبری امریکا، اقتصاد این کشور را «به هم ریخته» است.”

گرگها در تهران، می کوشند اقتصاد درحال تلاشی را با تهدید پلیسی درمان کنند. “پلیس ارز، پلیس سکه طلا، پلیس گندم و برنج و نخود لوبیا” تدارک می بینند. بی ثمر است. ویرانی کشور دستاویز جنگ قدرت می کنند تا “انتخابات سرد” در راه را ببرند.

وزیر اقتصاد مسئولیت وضع نابسامان در بازار سکه و ارز را بر دوش گروه نامعلومی می گذارد که می‌خواهند در بازار “ایجاد اختلال” کنند. منتقدان دولت از جمله سردار محسن رضایی آشفتگی بازار را “ناشی از نادانی و عدم تخصص” در دولت محمود احمدی‌نژاد می دانند. گفتی آقا امام زمان سندوزارت این آقایان رابدون توجه به تخصص آنها امضاء کرده است.

پرویز سروری، رئیس کمیته امنیت داخلی مجلس دولت را “آتش‌بیار بازار ارز” معرفی می کند. غلامرضا مصباحی مقدم، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس به “خبرهایی” اشاره دارد که از “دلالی دولت و بانک مرکزی در بازار ارز” پرده می گیرند. برادر “حسین شریعتمداری” هم بر اساس تخصص خود بحران اقتصادی را امنیتی می بیندو دنبال مامورین دشمن می گردد.

 رضاتقی زاده ـ– تحلیل گر سیاسی-ـ می نویسد: “واقعیتی که عوامل دولتی در ایران وجود آنرا انکار میکنند، قرار گرفتن کشور در وضعیت کامل جنگی است. در مراحل کنونی جنگ، اگر چه هنوز استفاده از قدرت آتش آغاز نشده، در عین حال هزینه های آن فراتر از خسارات ناشی از تخریب های جنگ گرم و از انهدام پل ها و راه ها و کارخانه ها رفته است.پول ملی نماد ارزیابی ارزش دارایی های ملی است. مردم ایران طی شش ماه گذشته، در نتیجه تخریب های جنگ نرم، و همچنین سیاستهای مخرب تر دولتی، عملا نیمی از ارزش اسمی دارایی های خود را از دست داده اند.
واکنش امروز مردم نسبت به تحولات بازار، واکنش ناشی از ترس در شرایط جنگی است. در وضعیت جنگی، به دلیل از میان رفتن امنیت عمومی، پول محلی قابلیت تبدیل خود را به کالاها و خدمات و پول های دیگر از دست داده و به کاغذ پاره بی خریدار تبدیل می شود.طعم تلخ این تجربه را به دردناک ترین شکل مردم آلمان طی روزهای پایانی جنگ جهانی دوم و سال های بعد از شکست نهایی رژیم نازی چشیده اند.کشورهای دچار ورشکستگی اقتصادی شده مانند زیمبابوه، و یا در شرف تغییر نظام سیاسی، حاکم مانند روسیه و پانزده جمهوری اتحاد شوروی سابق نیز، بدون قرار گرفتن در وضعیت جنگی، سقوط ارزش پول ملی خود را شاهد بوده اند.”

 خانم ها! آقایان! در سی و سومین بهمنی که چون بهمن بر میهن مافروافتاد، ایران تحت حکومت اسلامی به لبه یکی از هولناک ترین پرتگاههای تاریخ خودرسیده است.

 اوضاع ـ– چنانکه از اخبار بر می آید-ـ چنین است: اسرائیل بایاری جمهوریخواهانی که آماده حضور در کاخ سفیدمی شوند، جنگ را در برنامه خود دارد و ازهمه نادانی و تند روی طالبان شیعی حاکم بر ایران برای رسیدن به این مقصود سود می جوید. ساندی تایمز می نویسد: “اسرائیل به آمریکا پیام داده که فقط ۱۲ ساعت قبل از حمله به ایران شما را آگاه می کنیم.”

 سیاست دولت کنونی آمریکا و اروپا در لحظه کنونی بکار گیری گزینه تحریم شدیدبجای حمله نظامی است.به این ترتیب، ضمن باز نگاهداشتن تشریفاتی مسیر بازگشت ایران به مذاکرات، با هدف راضی ساختن نسبی روسیه و چین از یک سو و از سوی دیگر خنثی ساختن خطر توسل اسرائیل به جنگ، افزایش فشار‌ها علیه جمهوری اسلامی با استفاده از تمامی اهرم‌های موجود و ممکن، در دستور کار قرار گرفته‌است.
سخنان این هفته نیکلاسارکوزی را می توان در این متن دید. رئیس جمهور فرانسه می گوید: “مداخله نظامی مسئله را حل نمی‌کند. جنگ به هرج و مرج در خاورمیانه و چه بسا همه جهان بینجامد. من به دوستان چینی و روس خود می‌گویم: ما را برای تضمین صلح در جهان یاری کنید… ما بی‌تردید به شما نیاز داریم.”
رابرت بائر از مسئولان بلندپایه سابق سیا به هفته‌نامه لبنانی “الشراع” حرفهائی می زند که چشم انداز را روشنی فوق العاده می بخشد: “اسد به زودی خواهد رفت. حکومت بشار اسد تا ماه مارس آینده بیشتر به طول نخواهد کشید و بعد از آن سقوط می‌کند. دیگر برای ما اهمیت چندانی ندارد که در سوریه چه می‌گذرد. پاسخ‌ها همه در آنکارا و تهران هستند. سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله، به شدت ناراحت و عصبی است. وی قادر به انجام هیچ کاری نیست و حتی نمی‌تواند نیروهایش را برای کمک به بشار اسد به سوریه بفرستد. نصرالله اکنون فقط در حال گذراندن وقت است و به عنوان یک قدم کوچک حتی قادر نیست قاچاق سلاح از شمال لبنان به سوریه را متوقف کند.”

مامور عالیرتبه سابق سیا دارد از طریق دمشق نشانی تهران رامی دهد ودرهفته ای که عبدالله صالح از مردم عذرخواهی می کند و از یمن می رود.اتحادیه عرب خواستار واگذاری اختیارات بشار اسد به معاونش می شود. پاسخ دیکتاتور سوریه هنوز “نه” است. هنوز می کشد.

هفته به پایان می رسد. سی و سومین سال جمهوری اسلامی به آخر نزدیک است. بهرام خراسانی می نویسد:“در هنگامه سرنوشت ساز کنونی ایران، تنها گروهی قزلباش و طرار از سران حکومت جمهوری اسلامی برجای مانده، و مدتهاست که این حکومت، به موسی و عصایش تبدیل شده است.

درآخرین ساعات چهارشنبه فراخوان۳۹ دلاور زندانی منتشر می شود:

امضا‌ء‌کنندگان این بیانیه که خود از پرداخت هزینه‌ برای تحقق خواست‌های قانونی و ایستادن پای سخن حق، ابایی نداشته‌‌اند، بر این باورند که رسیدن به چشم‌اندازهای مطلوب مستلزم هزینه است. معتقدیم که آرمان‌های انقلاب مردمی ۱۳۵۷ و تحقق آزادی و جمهوریت و استقلال و رفاه و پیشرفت، در گرو کوشش پیگیر و تلاش مصمم و بی‌یأس است؛ این راهی است که از مشروطه و نهضت ملی گشوده شده و تداوم‌اش با عزم مستدام یاران صبور و متوکل و امیدوار سبز در پیوند است.

یعقوب‌وار وا اسفا همی زنم / دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

والله که شهر بی تو مرا حبس می‌شود / آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او / آن نور موسی عمرانم آرزوست