چه بهاری در راه است، چه بهاری! خون شش زندانی کُرد سحرگاهان دیگری را رنگ بیداد می زند، تیغ سانسور در جماران به بیت بنیانگذار انقلاب می رسد و فرزند نظریه پرداز انقلاب صلا در می دهد که خفقانی بدتر از زمان شاه حاکم شده است.
هفته ایست که خبر مرگ نزدیک آیت اله خامنه ای به روزنامه فیگارو می رسد و جهانی می شود. آخرین شاه ایران بیماری خود را ازهمگان پنهان داشت.تاریخ گواهی داد که بیماری و ضعف محمد رضا شاه درتحولات منجر به “انقلاب اسلامی” نقش مهمی داشته است.بیماری کشنده نخستین ولی فقیه دیرهنگام آشکار شد. اسناد متعدد خبر می دهد که در بی خبری پیش ازمرگ آیت اله خمینی، کانون های پنهان قدرت تصمیمات خوفناک گرفتند و بنام او اجرا کردند.وازپرده بیرون افتادن سرطان جانستان ولی فقیه دوم معادله دیگری را وارد صحنه بسیار پیچیده شرایط سیاسی آخرین سالهای حیات آیت اله خامنه ای می کند که هنوزهمه امور مستقیما توسط “ معظم له” هدایت می شود.
هفته ایست که یکی از منصوبان رهبری، تکلیف موسیقی را روشن می کند. احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد، می گوید: “برگزاری کنسرت «مطرببازی و ولنگاری» است و چون تمام شهر مشهد حرم امام هشتم شیعیان است، برگزاری کنسرت در این شهر، «مطرببازی» در حرم او است”.
همفکران علم الهدی درسازمان های امنیتی “نظام مقدس” هم مانع نشست چند مترجم می شوند که قصد دارند در باره “ترجمه” سخنرانی کنند.
کانون نویسندگان ایران در صفحه فیسبوکی خود می نویسد: “این کانون در شرایطی که حق استفاده از مکانهای عمومی را ندارد، سالن یک رستوران را برای برگزاری برنامه ادبی خود اجاره کرده بود، اما یک ساعت پیش از آغاز این برنامه «مامور یکی از ارگانهای امنیتی» به این سالن مراجعه کرده و به مسئولان آن گفته است که جلسه کانون نباید برگزار شود. در این نشست ادبی قرار بود بابک احمدی، ناصر زرافشان، علی عبداللهی، عباس مخبر و حسن مرتضوی درباره ترجمههای خود سخنرانی کنند”.
یک مرکز وابسته به سپاه پاسداران، با انتشار اطلاعیهای در وبسایت “گرداب”، از اجرای پروژهای به نام “عنکبوت” خبر می دهد که سبب “اشراف” بر روی “حدود ۸ میلیون لایک (کاربران و فعالیتهایشان)” در فیسبوک شده است. و در دو ماه آینده هم پروژه دیگری در شبکههای “اینستاگرام”، “وایبر” و “واتساپ” اجرایی خواهد شد.
تیغ سانسور به بیت “رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی” می رسد وبعد از حضور مدیر سایت جماران در دادسرا و سپردن تعهد مبنی بر رعایت دستورات قضایی، دستور رفع فیلتر این سایت صادر می شود. وبسایت جماران، پایگاه رسمی موسسه تنظیم و نشر آثار آیتالله خمینی و مدیری که “تعهد” داده از بکار بردن نام محمد خاتمی خودداری کند، حسن خمینی، نوه “حضرت امام” است. معلوم نیست حسن خمینی هنگام امضای تعهد، بیاد دارد که پدر بزرگش گفته بود که “مارکسیست ها هم در ابراز عقیده آزادند” یا نه؟
بیهوده نیست که فرزند نظریه پرداز انقلاب مرتضی مطهری، دادش در می آید و می گوید: “اینطور پیش برویم، دیگر هیچ کس نمیتواند حرفی بزند. این سطح از خفقان در زمان شاه هم نبود”.
سایت کلمه می نویسد: “هنوز ساعتی از سخنان علی مطهری در جمع خبرنگاران پارلمانی نگذشته بود که مصداق های عینی آن سخنان عیان شدند. نماینده مردم تهران از خفقانی بدتر از زمان شاه سخن گفت، و هیچ یک از خبرگزاریها و سایتها سخنان کامل او را منتشر نکردند تا مشخص شود وقتی علی مطهری از خفقان میگوید، چه وضعیتی را توصیف میکند”.
مرتضی کاظمیان تصویری از “مستبد” زمانه بدست می دهد واخبار دیگری هم در “توصیف وضعیت”، روزهای هفته دوم اسفند را ورق می زند. معلمان از “فرق” به فریاد در آمده به خیابان می آیند.معلوم می شود مدت هاست که در سرزمین حافظ “عشق” را ازادبیات نوجوانان حذف کرده اند.
ونخستین حکم بدوی” چشم در برابر چشم” در زندان رجایی شهر، که دارد گوی بدنامی جهانی را از زندان اوین می رباید، به اجرا در می آید.
و چنین است آخرین “خبر خوش” هفته از قول معاون وزیر نیروی: “سه شهر بندرعباس، سنندج و کرمان از نظر تامین آب آشامیدنی در «وضعیت قرمز» قرار دارند و در ۵۴۷ شهر دیگر نیز «در بدبینانهترین حالت تنش آبی» پیشبینی شده است”.
اسفند ماه به نیمه می رسد و “نظام مقدس” تحت زعامت “مقام معظم” که در یک قدمی گور ایستاده در کار گسترش امپراتوری کاغذی خود است. درآخرین روز هفته “جیمز کلاپر” مدیر سازمان اطلاعات ملی آمریکا خبر می دهد که جمهوری اسلامی “مقادیر زیادی سلاح به عراق ارسال کرده است”.
مذاکرات اتمی که به “پوکر روبازظریف با کری” تبدیل شده، پنهان از مردم ایران همچنان در جریان است. جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، غروب چهارشنبه در پایان سه روز مذاکرات هستهای با محمد جواد ظریف در مونترو سوئیس، می گوید: “پیشرفتهایی به دست آمده اما همچنان اختلافات مهمی بین دو طرف باقی است”.
خانم ها ! آقایان!
“یک سحرگاه خونین دیگر” عنوان گزارشی تکان دهنده و مجموعه ای مصاحبه ازاعدام شش زندانی سیاسی کُرد است. و شعر شیرکوبیکس ، شاعر بزرگ کُرد، تقدیم به همه جانباختگان:
در حقیقت ما خود زندگی هستیم و جوانان مان آینده ای بی پایان اند…
خوب به من بگویید: از شرق تا به غرب.. از بالا تا پایین این سرزمین ها
از قدیم الایام تا به امروز.. طناب های دار چه چیزی را توانسته اند در ما بکشند!؟
چه کاری توانسته اند با فریاد بلند مبارزه و آزادی مان بکنند…
طناب های دار توانسته اند “شاهو” را بترسانند..؟
توانسته اند دریاچه ی “وان” و “ارومیه” را خاموش کنند..؟
توانستا اند “پیر مگرون” را به زانو درآورند ؟
آن چه تا به امروز طناب دار توانسته انجام بدهد
نتایج معکوس خواسته های عاملان آن بوده است:
کاروان مان طولانی تر…و
صدایمان زلال تر و نیروها و ازدحاممان بزرگ تر شده است..!
طناب های دار ترسیده اند….. از کورد ترسیده اند..
طناب های دار بازنده های همیشگی اند و ما هنوز هستیم..
جمهوری اعدام اسلامی ایران
پیر ِ پیر شده است و
اما نیرو و جان ما هنوز گرم و آماده است
جمهوری اعدام اسلامی ایران
در سراشیبی ی خواری است و
اما، ما تازه داریم از قله های بلند
دست به سوی آفتاب دراز می کنیم و به مهمانی ی زمین اش می آوریم…
از همین امروز صبح…. بزرگترین خیابان سنندج
به فرزاد کمانگر تغییر نام داد…
از همین امروز صبح…. بزرگترین پارک مهاباد به شیرین علم هولی تغییر نام داد
از سپیده ی امروز…. همه ی کودکانی که به دنیا آمدند
نامشان را « فرهاد وکیلی» گذاشتند…
از اولین اشعه ی دم دمای بامداد امروز مهدی اسلامیان چون دریاچه ی وان نام اش جاوید شد
از سپیده ی امروز…
علی حیدریان
تاق بستان کرمانشاه است….
بفرمایید سنندج را اعدام کنید؟!
سر مهاباد را ببرید…
بفرمایید نگذارید کودکان ما به دنیا بیایند؟!
بفرمایید
نگذارید باران ببارد و نگذارید گیاه بروید و
نگذارید زمین زندگی کند!
من دیگر از امروز عاشق چشم های شیرین علم هولی هستم
از امروز تمام شعرهایم را
گل، ترانه و آوازی خواهم ساخت برای قامت شیرین علم هولی….
از امروز من تاری از گیسوان او هستم….
از همین امروز
من ناخن انگشتان او هستم…
از حالا به بعد من دیگر همان جفت کفشی هستم
که او برای آخرین بار پوشید و با آن ها از طناب دار بالا رفت و
از حالا به بعد من النگوهای به جا مانده ی دست ِ
شیرین علم هولی هستم…..
جمهوری اعدام اسلامی
چه چیزی را به طناب دار نسپرد و اعدام نکرد؟
از رویا تا شعر و
از شعر تا زن و
از زن تا نان و
تا آب و تا گل و تا چشمه
جمهوری اعدام اسلامی
آن چه را هرگز هرگز نتوانست اعدام کند
آینده و آزادی است
مترجم: شهاب الدین شیخی