نگاه

نویسنده
اندیشه مهرجویی

نگاهی به انیمیشن آپ محصول مشترک کمپانی دیسنی و پیکسار

ماجراجویان

چندی پیش شصت و دومین مراسم  جشنواره ی کن با نمایش انیمیشنی با نام “ آپ” آغاز گردید و در نهایت به کار خود پایان داد.

این اتفاق از این منظر دارای اهمیت است که می توان آن را تعاملی آشتی جویانه میان بزرگترین فستیوال فیلم های هنری در جهان و انیماتورها که تا پیش از این از سمت عوامل اجرایی جشنواره محکوم به عاری بودن انیمیشن ها ازجاذبه های هنری بودند، دانست.

فیلم ماجرای پیرمردی بد اخلاق اما باطنی دیگرگونه به نام “کارل “می باشد  که همسر خود را از دست داده است.

دولت او را مجبور به فروش خانه ی قدیمی اش که با خاطرات و گذشته های زیبای او و همسرش “الی” محصور شده است می کند.

 او در این میان تا بدانجا که توانش را داشته باشد مقاومت می کند اما در اثر دعوایی میان او و مامور دولتی، وی محکوم به ترک خانه اش می شود و درست زمانی که مامورین برای بردن او از خانه اش به دیدار او می آیند، او با کمک هزاران بادکنک که ازطریق دودکش بر فراز خانه اش رهایشان می کند، موفق به پرواز خانه می شود.

 

 

او درابتدای سفرش با مساعدت های پسربچه ای مهربان و دوستدار کمک به سالمندان با نام “راشل” مواجه می شود، اما در ادامه ی ماجراجوییشان کارل به راشل علاقه مند می شود. سفر راشل، کارل و خانه ی پرنده، محور اصلی ماجراهای داستان است.

کمپانی دیسنی تنها سازنده ی انیمیشن های برای کودکان نیست. خصوصا از زمانی که  همکاری پیکسار و دیسنی در سال های اخیر پررنگ تر شده است، ما شاهد دریافت و تاویل پذیری مضاعفی از چنین فیلم هایی بوده ایم که طیف مخاطبان آنها را با شمول بیشتری مواجه می کند . فیلم هایی که حالا دیگرمحدود به جامعه ی مخاطبین کودکان و نوجوانان نیست و هر فرد در هر شرایط سنی ای را با مضامین جهان شمول و انسان گرایانه ی خود درگیرمی کند.

 آپ  اذهان کودکان را درگیر ماجراجویی ها و تعلیق پررنگ و ضرباهنگ سریع خود می کند. او مرتبا از خودش می پرسد که بالاخره چه می شود ؟ پس از این ماجرا چه خواهد شد؟. در باره ی توفیق یا عدم توفیق راشل و کارل از خود سوال می کند.

 

 

این سوال های اساسی ذهن کودک است، اما دنیای خیال انگیز و گره خورده با ماجراهای پایانی فیلم عواطف بزرگسالان را نیز بر می انگیزد. مضامینی چون تعلقات عاطفی، عشق، خاطرات گذشته و وفاداری تا پای جان. انگاره هایی که در دنیای تکنولوژیکی به دست فراموشی سپرده شده اند. مخاطب بزرگسال دغدغه های بزرگ تری از ماجراجویی های دو نسل را در پی می گیرد.

فرار انسان به همراه تعلقاتش از مرزهای جغرافیایی، چیزی است که از دنیای رنگین خیال بسیاری از انسان تا در طول عمرشان می گذرد. مفهومی که حتا تامل کردن در آن نیز شعفی را در انسان ایجاد می کند.

انسان مدرن در بسیاری از لحظات پر آشوب و تشویش دنیای واقعی، رویای پرواز را در سر می پروراند. این رمز همزاد پنداری ما با کارل است. دغدغه ی شکل گرفته در روابط او با اشیا ی دوست داشتنی اطاقش را درک می کنیم و هرکدام از ما وجهی از زندگی و تعلقات او را دنبال می کنیم. اشیا و اجسامی که روزی همراه زندگی زیبای پیرمردی بادکنک فروش و همسردوست داشتنی اش بوده است.

جذاب ترین صحنه ی فیلم اولین رویارویی مخاطب با بر افراشته شدن هزاران بادکنک بر فراز خانه ی کارل است. تصویری رویا گونه از رنگ های زیبا و نقاشی شده بر پهنه ی آسمان آبی. صحنه ای که نوید آزادی و رهایی را به هر دو طیف مخاطب می دهد.

 بهت مامور هایی که آمده اند تا کارل را با خود ببرند و می دانند که دیگر هرگز دستشان به او و خانه ی او نخواهد رسید.

خانه بر فراز شهر در حال اوج گرفتن است و ما شاهد نگاه های حسرت بار افرادی هستیم که با هیجان به کارل می نگرند و به خود که محصور خانه های آپارتمانی و بی روح اند.

نگاه کودکی که در اتاق کوچک خانه اش مشغول بازی ست در حالی که جایگاه بازی او بایستی بزرگ تر از این باشد.

موسیقی فیلم در بسیاری از صحنه ها از جمله صحنه هایی که کارل و الی روابط عاشقانه ی خود را رقم می زنند از بارعاطفی بسیاری برخوردار است.

 شاید وجود چنین انیمیشن هایی ذهن کودکان را که از جدایی ها و عدم تعلقات پر شده است به سمت هنجارهای زیبای اجتماعی چون وفاداری، تعلق خاطر و وفای به عهد پیش ببرد. راسل نماد کودکی معصوم و خیرخواه است. او سعی دارد با کمک به افراد مسن نشان کمک به سالمندان را د یافت کند. خودش را ملقب به نگاهدارنده ی محیط زیست می داند و می بینیم در طول فیلم اگر چه او یک کودک است اما برای نجات و رهایی پرنده ای که جانش در خطر است نه تنها در کلام و شعار بلکه در عمل نیز به این باور تمایل دارد و حتا قید جانش را نیز می زند و در راه نجات پرنده گام بر می دارد.

 صحنه ی پایانی فیلم مراسمی را نشان می دهد که راشل در حال کسب مدال کمک به سالمندان است و کارل او را همراهی می کند. سکانسی که ذهنم را به سمت فیلم “عطر خوش زن ” با بازی آل پاچینو برد. صحنه ای که او در دادگاه از پسر جوان و همراه خودش حمایت می کند. هردو به نزدک شدن دنیای دونسل اشاره دارند با یک ویژگی مشترک و آن این که در هر دو فیلم روحیات لجوجانه و بد خلقی از نشانه های بارز دو شخصیت مسن فیلم است.

 آموختن برخی از آموزه های جهانی در قالب داستان های بشر دوستانه و همراه شدن آن با تکنولوژی بی نظیر انیمیشن های سه بعدی فیلم هایی را خلق کرده است که می توان از آنها به عنوان گام های جدید و نوین تلاش برای نجات زمین نام برد. یعنی همان تلاشی که در فیلم آپ، در جستجوی نیمو و وال – ای شاهد آن بوده ایم. این پیوند را با افقی فراتر به فال نیک می گیریم.